qadiriye.ir

نشریه ی غدیریه-بیانات استاد الهی

ضرورت شناخت عقبه‌ی دین؛ امامت

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
«أعوذ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ»
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ»
«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِين وَ الصَّلَاةُ وَ السَّلَامُ عَلَى سَيِّدِنَا وَ نَبِيِّنَا وَ حَبِيبُ قُلُوبِنَا و طَبیبِ نُفوسِنا وَ شَفیعِ ذُنوبِنا أبوألقاسِمِ المُصطفی مُحَمَّدٍ (صلوات) وَ عَلی آلِهِ الطَّاهِرِين ألمَعصومین المُکرَّمین، سِيَّمَا بَقِيَّةُ اللَّهِ فِي الْأَرَضِينَ وَ لَعْنُ الدّائِم عَلَی أَعْدائِهِمْ أَجْمَعِینَ مِنَ الْآنَ إِلَی قِیَامِ یَوْمِ الدِّین.»
«اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا الْمُرْتَضَى الْإِمَامِ التَّقِیِّ النَّقِیِ‏ وَ حُجَّتِکَ عَلَى مَنْ فَوْقَ الْأَرْضِ وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرَى الصِّدِّیقِ صَلاَةً کَثِیرَةً تَامَّةً زَاکِیَةً مُتَوَاصِلَةً مُتَوَاتِرَةً مُتَرَادِفَةً کَأَفْضَلِ مَا صَلَّیْتَ عَلَى أَحَدٍ مِنْ أَوْلِیَائِکَ‏.»
صلواتی برای امام رضا-علیه‌السلام- مرحمت فرمایید.

ما برای این‌که در وجودمان یک شاکله‌ی مذهبی و دینی و اهل تقوا شکل دهیم، باید خودمان و دیگران را بر اساس همان چیزی که دین شکل گرفته، به سمت همان قالب سوق دهیم. یکی از دلایل تزلزل دینی، لغزش و شک در وجود انسان‌ها این است که آن قالب را نگرفته‌اند. شاید مستحبات و کارهای خوب زیادی هم انجام دهیم، ولی شاکله‌ی دینی در ما پیدا نمی‌شود. اعمال دینی را خوب انجام داده‌ایم، ولی آن قوامی که دین لازم دارد را به وجود نیاورده‌ایم. این امر باعث می‌شود در بزنگاه‌ها و جاهایی که راه‌ها به روی ما باریک می‌شود و امتحان‌ها کمی پیچیده می‌شود کم بیاوریم، تزلزل ما این‌جاست! مثلاً کسی که شاکله‌ی بدنش سالم بودن است، نیازی نیست که هر روز چلوکباب بخورد، نان و سبزی هم که بخورد قوام دارد، ولی کسی که بدنش سالم نیست، تالاسمی دارد، کم‌خونی دارد، یک روز که غذای خوب و آهن به او نرسد، بدنش دچار تزلزل می‌شود، این معلوم است؛ پس سلامتی باید در وجود ما مستقر شود. وقتی سلامتی مستقر شد، ما با دو رکعت نماز مستحبی هم سر پا هستیم، با انجام واجباتمان سر پا هستیم، با ترک محرماتمان سر پا هستیم. اگر این اتفاق نیفتاد، بله، سرمان در دین گیج می‌رود، یک امری در دین خیلی برایمان کوچک یا بزرگ می‌شود. قرآن این‌طور این مسئله را دنبال می‌کند، ولی متاسفانه ما در بیان به شاخه‌ها اهمیت می‌دهیم و مردم را به شاخه‌ها دعوت می‌کنیم.
در دین سه امر در بیرون شاکله را شکل می‌دهد، سه امر هم در درون به کمک ما می‌آید و این شاکله را قوام می‌دهد. یکی امامت است؛ مساله‌ی رهبری باید حل شود، اول کسی که راهنمایی می‌کند باید مورد توجه قرار گیرد، بعد راه! برای همین گفته می‌شود تصمیم‌های راهبردی، گفته می‌شود رهبر! چون رهبر راه را نشان می‌دهد! اگر به مساله‌ی رهبری در خوراک اعتقادات بچه‌ها توجه شود، اگر این مساله برای بچه‌ها حل شود، خیلی از شعب حل می‌شود؛ مثلا یکی از شعب پدر بودن است؛ چرا در جامعه‌ی ما جایگاه پدران مشخص نیست؟ چون مساله‌ی امامت و رهبری خوب تبیین نشده. چرا مرجعیت در جامعه کمرنگ است و تکلیفش معلوم نیست؟ چرا مداح‌ها از منبری‌ها پر رنگ‌تر هستند؟ چرا مفسرین پررنگ‌اند ولی فقها کمرنگ دیده می‌شوند؟ چرا ما بعد از چهل سال باید مبانی ولایت فقیه را بگوییم؟ چون عقبه‌ی دین برای ما معلوم نیست! امامت خوب معرفی نشده، جای امام در جامعه معلوم نیست، توجه به امام معلوم نیست!
چرا امام زمان-عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف- در غیبت به سر می‌برند؟ چون همه متوجه شوند امری که پنهان شده مثل بقیه‌ی امور نیست، پنهانش کردند که ما به دنبالش بگردیم، ارزشش را بدانیم، «لَمْ يُنَادَ بِشَيْ‌ءٍ كَمَا نُودِيَ بِالْوَلَايَةِ» (اصول کافی/ ج2/ ص18/ ح3) امام مراقب نقصان و زیاده در دین است، نه فقط در جامعه، حتی در افراد! آمده است که عده‌ای در مکه گم شده بودند، حضرت-عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف- آن‌ها را نجات می‌دهند، بعد خودشان را معرفی می‌کنند. یکی از افراد از آقا سوال می‌پرسد که چرا در عربستان میوه نیست؟ حضرت می‌فرمایند که در ایران هم به دعای ما میوه زیاد است، ما دوست داریم شما زیاد میوه بخورید؛ یعنی حضرت مراقب میوه خوردن ما هم هستند!
امام سجاد-علیه‌السلام- برای تک تک ما، روزی، صد استغفار می‌گویند! برای حسین آقا، حسن آقا، فاطمه خانم، زینب خانم! حضرت فرمود خداوند متعال شما را از زیادی گل ما آفریده است و شما میل درونی‌تان به سمت ماست، ما هم نسبت به شما دلسوزیم. در جای دیگر می‌فرمایند که اگر دلسوزی ما به شما نبود، کارهایی انجام می‌دادید که تا کنون از شما رو برگردانده بودیم، ولی به سبب شفقت پدرانه این اتفاق نمی‌افتد!
پدرها! ببینید الان بچه‌های شما درکی از پدر بودن ندارند، اصلا نمی‌توان برای آن‌ها توضیح داد که من به عنوان پدر شما را دوست دارم و نگران شما هستم، محاسن‌ما سفید شده، مرض قند گرفته‌ام به خاطر شما! بچه نمی‌تواند بفهمد، می‌گوید ممکن نیست که این‌قدر دلواپس من باشد! این بچه تا خودش پدر نشود نمی‌فهمد!
امام هم همین است، ما درکی از شفقت معصوم نداریم. شاید فکر می‌کنیم امام است دیگر، مشغول کارهای خودش است، برای ما هم دعایی می‌کند! اصلا این‌طور نیست! مگر شما برای فرزندتان این‌طور هستید؟ حضرت می‌فرماید که ما از پدر و مادر به شما مهربان‌تر هستیم. مهربانی پدر و مادر شما به اندازه‌ی امام نیست، امام دغدغه دارد. پدر اصلا به نهان شما مطلع نیست، لذا نگران هم نیست. آینده‌ی شما را اصلا نمی‌داند، لذا نگران نیست. ولی امام آینده‌ی شما را می‌بیند، پس ما باید به حضرت تمسک و توسل داشته باشیم، الان این امر مفقود است. ما توسل‌مان به حجت خدا کم است، اصلا توسل نداریم! دعای توسل را نمی‌گویم، نه! توسل؛ ما بدانیم تمام مایحتاجمان نزد ایشان است و خدای متعال ایشان را برای ما قرار داده. ما که توانایی نداریم، توانایی ما، اوست.
برخی سوال می‌پرسند که بریم حرم امام رضا-علیه‌السلام- حاجتمان را بخواهیم یا از خدا بخواهیم؟ ببینید چه‌قدر کم معرفتی! حضرت فرمود خداوند ما را باب خودش قرار داد. اگر انسان فقط خدا خدا بگوید درب به رویش بسته است؛ «مَنْ أتاكُمْ نَجى، وَ مَنْ لَمْ يَأْتِكُمْ هَلَك»؛ «بِكُمْ فَتَحَ اللهُ وَ بِكُمْ يَخْتِمُ و بِكُمْ يُنَزِّلُ الْغَيْثَ وِ بِكُمْ يُمْسِكُ السُّمآءَ اَنْ تَقَعَ عَلَي الاَرْضِ اِلّا بِاِذْنِهِ وَ بِكُمْ يُنَفِّسُ الْهَمَّ وَ يَكْشِفُ الضُّرَّ»؛ «بِمُوالاتِكُمْ عَلّمنا اللّهُ مَعالِمُ دينِنا» (فرازهایی از زیارت جامعه‌ی کبیره) در این کتاب‌هایی که ما ورق می‌زنیم علم نیست! درست است، خواندن است، مطالعه است، اما علم نیست! امام صادق –علیه‌السلام- فرمودند: «أَلْعِلْمُ نُورٌ یقْذِفُهُ اللّه فِی قَلْبِ مَنْ یشآء» (مصباح الشریعة، ص 16) «علم، نوری است که خداوند به قلب هر کس که بخواهد می‌افکند.» علم آموختن هم به برکت و با توجه امام زمان-عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف- است؛ خیلی‌ها می‌آیند حوزه، ولی چند نفر شیخ مفید-رحمه‌الله‌علیه- می‌شوند؟ چند نفر آقای بروجردی-رحمه‌الله‌علیه- می‌شوند؟ چند نفر آقای گلپایگانی-رحمه‌الله‌علیه- می‌شوند؟ چند نفر حضرت امام-رحمه‌الله‌علیه- می‌شوند؟ چند نفر مؤثر می‌شوند؟ همان‌هایی که نور امام به آن‌ها تابیده است! تا آن‌جایی که امام زمان-عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف- به شیخ مفید-رحمه‌الله‌علیه- نامه می‌نویسند که ما داریم منزل‌مان را جا‌به‌جا می‌کنیم، شما مطلع باش، شما بدان.

توجه به ولیّ خدا! زندگی ما الان همه‌اش شده مشغولیت؛ با فوتبال یک‌طور مشغول‌مان می‌کنند، با فیلم سینمایی یک‌طور، با شبکه‌ها یک‌طور، با خبرها یک‌طور، با مسائل فرعی یک‌طور!
چرا الان دشمن به این نقطه می‌رسد؟ چرا آمریکا کار را به این‌جا می‌رساند؟ اسلحه‌شان بیش‌تر است، مدیریت‌شان قوی‌تر است، دویست سال هم از ما جلوتر است! چون در کشور ما عنوان رهبری امور را اداره می‌کند، حتی رئیس‌جهمور نمی‌تواند در این قائله تصمیم‌گیری کند! من مباحث دینی، اخلاقی و … را مشکل جمهوری اسلامی نمی‌دانم، تنها اشکالی که می‌بینم این است که در جمهوری اسلامی ما بچه‌ها خوب تربیت نمی‌شوند، جایگاه پدر در خانه‌ها مشخص نیست، فقط همین مشکل وجود دارد؛ بچه‌ها خوب قرآن می‌خوانند، مداحی می‌کنند، به اعتکاف می‌روند، به حرم و جمکران می‌روند، خیرات انجام می‌دهند و … ولی جایگاه پدر مشخص نیست، همه چیز فرو ریخته است؛ باید آیات و روایات را راجع به موضوع ولایت اَب(پدر) ببینید! اصلاً عاق والدین چیست؟ حالا خیلی از بچه‌ها عاق شده‌اند، ولی عاقِ امروزی و به اصطلاح شیک! کسی نیامده بگوید تو را عاق کرده‌اند، ولی فرزند عاق شده است!
پدر در خانه منزوی است، تصمیم گیرنده درخانه یک نفر دیگر است! خداوند، پدرِ بی‌دست و پا و کم‌عرضه‌ی خانه را می‌پذیرد و آن خانه را به بهشت تبدیل می‌کند اگر همه دور پدر خانه باشند! ولی اگر پدر کنار رفت، بچه‌ها هم خیلی مستعد باشند، مادر هم بسیار باهوش باشد، بچه‌ها رشد نمی‌کنند. بروید خانواده‌ها را مطالعه کنید، در ذهنتان مرور کنید، ببینید خانواده‌هایی که بچه‌های آن‌ها یک‌دست و خوب تربیت شده اند، رشد یافته و عاقبت به خیر هستند، کدام خانواده‌ها هستند؟
در جامعه هم همین‌طور است؛ مرجعیت مهم است؛ اگر جایگاه مرجعیت در جامعه مشخص شود، همه تربیت می‌شوند. الان به همین مقدار که جایگاه ولی‌فقیه در جامعه مشخص شده ما جلو هستیم. اگر جایگاه امام امت در جامعه معلوم باشد، میوه‌ها ثمر می‌دهند، زمین هم رئیس دارد، آسمان هم باران می‌دهد، عدالت هم شکل می‌گیرد، ظلم هم از بین می‌رود. نیازی نیست مردم کاری کنند! فقط باید علی-علیه‌السلام- را بپذیرند، بقیه‌اش با خداست؛ موسی را بپذیرند! موسی را نپذیرفتند، رفتند به دنبال گوساله! خب بروید چهل سال متحیر بمانید! چرا در ایام دهه‌ی ذیحجه گفته می‌شود نماز مخصوصی با آیه‌ی «وَوَاعَدْنَا مُوسَىٰ ثَلَاثِينَ لَيْلَةً وَأَتْمَمْنَاهَا بِعَشْرٍ فَتَمَّ مِيقَاتُ رَبِّهِ أَرْبَعِينَ لَيْلَةً وَقَالَ مُوسَىٰ لِأَخِيهِ هَارُونَ اخْلُفْنِي فِي قَوْمِي وَأَصْلِحْ وَلَا تَتَّبِعْ سَبِيلَ الْمُفْسِدِينَ»(اعراف/142) بخوانید؟ به دلیل «هَارُونَ اخْلُفْنِي» است؛ می‌خواهند ولایت را بگویند، می‌خواهند حجت را بگویند! چرا دشمن نسبت به ما عاجز است؟ به خاطر همین مقدار ناچیز تبعیت از ولایت است، حواس‌ها به یک جا هست!
چرا حاج قاسم سلیمانی، قاسم سلیمانی شد؟ هنر نظامی‌اش بالا بود؟ برخی خیلی از ایشان قوی‌تر بودند، از اول جنگ هم فرمانده بودند. نه، به این دلیل نبود! دلیلش این بود که گوش به فرمان بودند. ببینید حضرت علی-علیه‌السلام- راجع به مالک چه می‌فرمایند! می‌فرمایند کوه تکان بخورد، مالک تکان نمی‌خورد. مالک بدون اجازه آب نمی‌خورد.
اگر بچه‌ها در خانه، هوایشان، هوای پدرشان باشد، بابا اراده کرد، آن‌ها هم اراده کنند، بابا گفت بنشینید، بنشینند، بابا گفت بروید، بروند؛ دو حرف در خانه نباشد، دو بابا در خانه نباشد، دو فرمانده در خانه نباشد، اگر هم فرمانده باهوش است، بگوید فرمانده‌‌ی اصلی نظر بدهد، بچه‌ها عاقبت به خیر می‌شوند.
خانمی در شهر قم زندگی می‌کرد که به رحمت خدا رفته است. ایشان از سادات و دختر یکی از مراجع تقلید بودند، من بارها ایشان را دیدم، هشتاد الی نود سالش بود، نفر اولی بود که به نماز جمعه می‌رفت؛ وقتی به سن ازدواج رسیده بودند، خواستگاران متعدد از بزرگان داشتند، با کمالات بودند و مطالب را می‌فهمیدند؛ دختر مرجع تقلید بودند! به پدرشان می‌گویند به نظر شما من با چه کسی ازدواج کنم؟ پدر ایشان می‌گوید اگر از من بپرسید، این آبدارچی برای شما خوب است، ولی اختیار با خودِ شماست. ایشان هم می‌گوید همین فردی که شما می‌گویید را انتخاب می‌کنم و همین هم می‌شود. همسر ایشان یک حمال بود و تا آخر عمر با این خانم بود. در منزلشان سه یا چهار گوسفند داشتند و این آقا تفاله‌های سیب و هویج برای گوسفندهایشان می‌آورد. آقایان می‌روند که این خانم را ببینند، پرسیدند سادات خانم، می‌شود فردا مزاحم شما بشویم؟ سادات خانم می‌فرماید که اگر می‌خواهید فردا بیایید، از آقا اجازه بگیرید؛ آقا کیست؟ همین همسرش که حمال است. من پیش او رفتم، داشت با فرغون تفاله‌ها را خالی می‌کرد. به او گفتم آقا جان! خانم اجازه را موکول کرده به شما، ما اجازه داریم به منزلتان برویم؟ ایشان هم گفت: همانی که سادات خانم اجازه داده است، منم اجازه دادم؛ یعنی این دختر مرجع تقلید، این‌قدر منقاد این آقای حمال است. خب چیزی از این خانم کم می‌شود؟ این خانم کسی بود که تشرف داشت، حرف داشت، به آقایان نظر می‌داد، این کار را انجام دهید، آن کار را انجام ندهید!
من باید بفهمم از چه کسی حرف‌شنوی داشته باشم! هر کسی باید از یک نفر حرف‌شنوی داشته باشد، معلوم کرده‌اند. فیلمی از حضرت آقا-حفظه‌الله- است که وارد ضریح حرم امام رضا-علیه‌السلام- شدند و قبر مطهر را با دستمال تمیز کردند. آن زمان آقای طبسی تولیت حرم بودند. آقا می‌خواستند دستمالی که با آن غبار روبی کرده‌اند را با خود ببرند، از آقای طبسی اجازه می‌گیرند که آقا اجازه هست این را ببرم؟ آقای طبسی هم می‌گویند که بله، ببرید؛ این در صورتی است که حکم خودِ آقای طبسی را رهبری داده‌اند!
گمشده این است، حال ما دنبال چه چیزی هستیم؟ حتما همه‌ی شما فضلا به کتاب اصول کافی مراجعه دارید، حضرت می‌فرمایند مشکل شما این است که مثل شما مثل گوسفندی است که نمی‌خواهد در گله‌ای باشد، خود را از گله جدا می‌کند، به گله‌ی دیگری می‌رود، می‌بیند نه، این هم آن گله‌ای که می‌خواهد نیست، باز از گله جدا می‌شود، این‌قدر این کار را ادامه می‌دهد تا گرفتار گرگ می‌شود!
اگر گفته‌اند صبح دعای عهد بخوانید، فقط به دلیل متن دعا و عهد بستن نیست، برای این است که حقیقتا بدانیم در عالم وجود در اتصال با یک ولی هستیم، به همین دلیل پیامبر اکرم-صلی‌الله‌علیه‌وآله‌و‌سلم- می‌فرمودند: «افضل الاعمال أمّتی انتظار الفرج»(کمال‌الدین/2/644). انتظار الفرج این نیست که بگوییم «اللهم عجل لولیک الفرج»! نه! باید درک کنیم همه‌ی امورمان در دست ایشان است، منتظر ایشان هستیم، برای ایشان کار می‌کنیم.
مقام معظم رهبری-حفظه‌الله- مثال قشنگی دارند، می‌فرمایند حکایت من این است که سوار یک اتوبوسی هستم و مسافران را می‌برم، اتفاقا در یک جاده‌ی پیچ در پیچ، سرپایینی و خطرناک هم قرار گرفته‌ایم، مسافران نگاه می‌کنند می‌بینند ما این پیچ‌ها را خوب رد می‌کنیم، می‌گویند عجب راننده‌ای! حال این‌که این ماشین ترمزش بریده و اصلا ترمز ندارد، مسافرها نمی‌دانند؛ این حرف یعنی دارند ما را نگه می‌دارند، امر دست ما نیست!
ببین با یک حاج قاسم سلیمانی چه‌طور شد؟ همه‌ی کسانی که با انقلاب قهر کرده بودند، برگشتند؛ با گریه هم برگشتند؛ چه شد؟ قصه چیست؟
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ «إِذَا جَاءَ نَصْرُ اللَّهِ وَالْفَتْحُ ﴿۱﴾ وَرَأَيْتَ النَّاسَ يَدْخُلُونَ فِي دِينِ اللَّهِ أَفْوَاجًا ﴿۲﴾ فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ وَاسْتَغْفِرْهُ إِنَّهُ كَانَ تَوَّابًا» ﴿۳﴾
مگر ما می‌توانیم با حرف زدن مردم را جمع کنیم؟ مگر ما می‌توانیم با تئوریه‌پردازی، نظریه‌پردازی، سیاست‌بازی مردم را این‌طور جمع کنیم؟ مملکت خودمان را ببینید، چه‌قدر کسانی که سیاست‌باز بودند ضربه زدند و چه‌قدر کسانی که ساده بودند کمک کردند!
پس ما باید به جایی برسیم که شاکله ایجاد کنیم؛ بچه‌هایمان را هم با امام، حجت، ولی خدا آشنا کنیم، خصوصیات را دائم برایشان بگوییم؛ ولی کیست؟ کسی که عصمت دارد، خطا ندارد؛ همین چهارده معصوم-علیهم‌السلام-، مترجم قرآن هستند، چه کسانی؟ همین چهارده معصوم-علیهم‌السلام-. هادی هستند؛ چه کسانی؟ همین چهارده معصوم-علیهم‌السلام-. خداوند متعال همه‌ی امورش را به ایشان سپرده است، در روایات جستجو کنید.
در روایت است که حضرت فرمود باطن نماز ما هستیم؛ یعنی نماز بدون ولایت ائمه-علیهم‌السلام- یک خم و راست شدن است؛ باطن روزه و حج و قرآن ائمه-علیهم‌السلام- هستند، چه بگویند دیگر؟! ولی حواس‌ها از این موضوع پرت است! الان حجت ما غائب است! «فَاتَّقُوا اللّهَ، وَ سَلِّمُوا لَنا، وَ رُدُّو الاَمْرَ إِلَیْنا، فَعَلَیْنَا الاِصْدارُ، کَما کانَ مِنَّا الاِیرادُ، وَ لا تَحاوَلُوا کَشْفَ ما غُطِّیَ عَنْکُمْ، وَ اجْعَلُوا قَصْدَکُمْ إِلَیْنا بِالْمَوَدَّةِ عَلَی السُّنَّةِ الْواضِحَةِ» (بحارالانوار/ جلد ۵۲/صفحه ۱۷۹) «وَ لا تَحاوَلُوا کَشْفَ ما غُطِّیَ عَنْکُمْ» در اموری که از ما پنهان شده است سرک نکشیم، اما «وَ اجْعَلُوا قَصْدَکُمْ إِلَیْنا»، حواستان به ما باشد، «بِالْمَوَدَّةِ عَلَی السُّنَّةِ الْواضِحَةِ» بین ما و خودتان مودت را زیادتر کنید، یعنی امسال نسبت به پارسال به معصوم، علاقه‌مندتر باشیم، بچه‌هایمان را به ائمه-علیهم‌السلام- علاقه‌مند کنیم، فضائلشان را بگوییم، هرگاه در جلسه‌ای نشستیم یک فضیلت از امیرالمومنین-علیه‌السلام- بگوییم که دل‌ها محکم شود. «عَلَی السُّنَّةِ الْواضِحَةِ» سنت را در زندگی‌هاتان پیاده کنید، ما هم راه را به شما نشان می‌دهیم.
وقتی سنت پیامبر-صلی‌الله‌علیه‌وآله‌و‌سلم- را در زندگی‌مان پیاده کردیم، دیگر غربی نمی‌شویم. ما الان همه چیزمان غربی است، غذا خوردن‌هایمان، خانه‌هایمان، مسافرت‌هایمان و … غربی است؛ یعنی شیعی نیست، از روی سنت اهل‌بیت-علیهم‌السلام- نیست. حضرت فرمود هنگامی که سر سفره نشستید، جمعیت زیادی از ملائکه و شیاطین هم بر سر سفره حاضر می‌شوند؛ خداوند این‌طور قرار داده است که اگر یک نفر سر این سفره «بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم» گفت، رئیس ملائک به رئیس این شیاطین می‌گوید بلند شوید بروید، این جا جای شما نیست، چون یک نفر این‌جا «بسم‌الله» گفت. وقتی غذا خوردن را با «بسم‌الله» شروع کنیم، این لقمه‌ خوردن‌ها می‌شود عبادت، یعنی بیدارت برای نماز شب می‌کنند، یعنی وقتی «بسم الله» نگفتیم، نماز صبحمان هم قضا می‌شود، حالِ نماز خواندنمان پایین می‌آید.
چرا بی‌دلیل در خانه‌ها دعوا می‌شود؟ حضرت فرمود وقتی به داخل خانه می‌روید، «بسم‌الله» بگویید، ده مرتبه هم رفتید و آمدید، «بسم‌الله» بگویید؛ چون یک شیطانی وجود دارد، مخصوص خانه‌هاست، بیرون اتاق می‌ایستد، اجازه‌ی ورود ندارد، اگر «بسم‌الله» گفتید دیگر اجازه ندارد وارد شود، ولی اگر«بسم‌الله» نگفتید، با شما به داخل خانه می‌آید، کنج خانه می‌ایستد و آن‌قدر وسوسه را زیاد می‌کند که شما و همسرتان با هم مشاجره کنید، آن‌قدر به وسوسه ادامه می‌دهد که صدایتان بالا رود، آن وقت آن شیطان به همه‌ی دوستانش می‌گوید بیایید ببینید این‌جا چه خبر است! حضرت فرمود اگر «بسم‌الله» گفتید و وارد خانه شدید، سه مرتبه هم سوره‌ی توحید را خواندید، برکت از خانه نمی‌رود، خانه‌ی بابرکتی می‌شود.
اگر ما تابع ولیّ خدا شدیم، این چیزها هم نصیبمان می‌شود؛ اگر دنبال حجت خدا رفتیم، راه حل‌ها هم جلوی پایمان قرار می‌گیرد، به ما یادآوری می‌کنند، راه را گم نمی‌کنیم، ولی اگر این‌طور نشد، راه گم می‌شود، حتی اگر خیلی فکر کنیم، در این فکر نور نیست، به درد نمی‌خورد! «اللَّهُمَّ اجْعَلْ فِيْ قَلْبِيْ نُوْر، وَفِيْ لِسَانِيْ نُوْراً، وَفِيْ سَمْعِيْ نُوْراً، وَفِيْ بَصَرِيْ نُوْراً، وَمِنْ فَوْقِيْ نُوْراً، وَمِنْ تَحْتِيْ نُوْراً، وَعَنْ يَمِيْنِيْ نُوْراً وَعَنْ شِمَالِيْ نُوْراً، وَمِنْ أَمَامِيْ نُوْراً، وَمِنْ خَلْفِيْ نُوْراً، وَاجْعَلْ فِيْ نَفْسِيْ نُوْراً، وَأَعْظِمْ لِيْ نُوْراً، وَعَظِّمْ لِيْ نُوْراً، واجْعَلْ لِي نُوراً، وَاجْعَلْنِيْ نُوْراً، اللَّهُمَّ أَعْطِنِيْ نُوْراً، وَاجْعَلْ فِيْ عَصَبِيْ نُوْراً، وَفِيْ لَحْمِيْ نُوْراً، وَفِيْ دَمِيْ نُوْراً، وَفِيْ شَعْرِيْ نُوْراً وَفِيْ بَشَرِيْ نُوْراً»(دعا هنگام رفتن به مسجد) این طور می‌شود که راه درست می‌شود.
ان‌شاالله خداوند متعال همه‌ی ما و شما را موفق بدارد، که الحمدلله موفق هم هستید. من خیلی خوشحال شدم که جوان‌ها، نوجوان‌ها، بچه‌ها و این جمعیت از فضلا را در این مسجد دیدم، این نور است؛ این نور را تقویت کنید؛ یعنی هر کس هرکاری از او برمی‌آید در مسجد انجام دهد، کار تقویت شود و بار گردن یک نفر نیفتد. همه کمک کنند، کسی نگوید به من ربطی ندارد! به همه ربط دارد. هر طوری که می‌توانید کمک کنید، یکی چای بیاورد، یکی قند، یکی جارو بزند و … . همه‌ی این‌ها به ما مربوط است و امر دین با ما اداره می‌شود، نه با کس دیگری!
بالنبیِّ و آله.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

پردیسان؛ مسجد خاتم‌النبیاء؛ فاطمیه ۱۴۴۱؛ شب دوم؛ ۱۳۹۸/۱۰/۱۹؛ شام شهادت