امور ویژهی امامت امام حسن-علیهالسلام-
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله رب العالمین الصلوة و السلام علی سیدنا ونبینا و حبیب قلوبنا و طبیب نفوسنا و شفیع ذنوبنا ابا القاسم المصطفی محمد و اله الطاهرین المعصومین المکرمین سیما بقیة الله فی الارضین
اللهم صل علی علی بن موسی الرضا المرتضی الامام التقی النقی و حجتک من فوق الارض و من تحت الثری الصدیق الشهید صلوة کثیرة تامة زاکیة متواصلة متواترة مترادفة کافضل ما صلیت علی احد من اولیائک.
صلواتی برای امام رضا-علیهالسلام- مرحمت کنید.
السلام علی حسن بن علی المجتبی یابن الرسول الله و رحمة الله و برکاته.
صلواتی هم برای امام حسن-علیهالسلام- مرحمت کنید.
ولادت امام حسن مجتبی-علیهالسلام- بر ما و شما مبارک باشد.
خدای متعال رزق ماه رمضان ما را به امام حسن مجتبی-علیهالسلام- سپرده است و انشالله که همهی ما و نسل ما از این رزق بهرهمند باشند.
از بین ائمه-علیهمالسلام- در امامتِ امام حسن مجتبی-علیهالسلام- امور ویژهای قرار دارد که مخصوص به خودِ حضرت-علیهالسلام- هست، لذا به همین دلیل امام حسن مجتبی-علیهالسلام- یک راه است. ممکن است بگویید که ائمه-علیهمالسلام- طریق الیالله و صراط هستند، اما در جریان امام حسن مجتبی-علیهالسلام- این راه یک ویژگی دارد که لازم هست ما این ویژگی را دریافت کنیم و این راه را بپذیریم تا مسیر برایمان واضح بشود.
چرا باوجود افضل بودن امام حسن-علیهالسلام-، نسل امامت از ایشان نبود؟
ببینید امام حسن مجتبی-علیهالسلام- در امامت، مقامش از امام حسین-علیهالسلام- افضل هست، چون که امام مجتبی-علیهالسلام- امامِ اباعبدالله-علیهالسلام- بوده و امام حسین-علیهالسلام- امامِ ایشان نبوده است. لذا وقتی حضرت-علیهالسلام- از رسول خدا-صلیاللهعلیهوالهوسلم- نقل میکند که امام حسن مجتبی-علیهالسلام- افضل هست و این افضلیت را میفرماید، سائل این سوال به ذهنش میآید و از حضرت-علیهالسلام- میپرسد که اگر امام حسن مجتبی-علیهالسلام- افضل است پس چرا امامت از نسل ایشان نیست و از نسل امام حسین-علیهالسلام است؟ حضرت-علیهالسلام- میفرماید آیا مقام حضرت موسی-علیهالسلام- بالاتر هست یا مقام برادرش هارون؟ جواب میدهد حضرت موسی-علیهالسلام- پیغمبر اولوالعزم بوده، پس مقام ایشان از برادرش هارون بالاتر است. حضرت-علیهالسلام- فرمود: خب نسل انبیا-علیهمالسلام- از چه کسی بوده؟ نسل پیغمبران از هارون بوده نه از حضرت موسی-علیهالسلام- با اینکه حضرت موسی-علیهالسلام- اولوالعزمِ من الرسل و افضل بر هارون است، ولی نسل نبوت از هارون است، پس این اشکال نیست چون خدا اینطور قرار میدهد؛ یعنی یک پیغمبر را با فضیلت قرار میدهد، ولی نسل را در برادر او قرار میدهد.
سیمای امام حسن-علیهالسلام- سیمای انبیا-علیهمالسلام- است
همین عبارت که رسول خدا-صلیاللهعلیهوالهوسلم- فرموده «حسین منی و انا من حسین»، بارها ایشان میفرمود: «حسن منی وانا من حسن».
وقتی که پیغمبر-صلیاللهعلیهوالهوسلم- در حال جان دادن بود، فاطمهی زهرا-سلاماللهعلیها- دست حسن و حسین-علیهمالسلام- را گرفت و آنها را بالای سر پیغمبر-صلیاللهعلیهوالهوسلم- برد و از ایشان خواست که حسن و حسین-علیهمالسلام- را تحت تفقد قرار بدهد و برای آنها یک چیز ماندگار بگیرد. پیامبر-صلیاللهعلیهوالهوسلم-
فرمود: من هیبت و سیادتم را به حسن-علیهالسلام- دادم و بخشش و شجاعتم را به حسین-علیهالسلام- میدهم.
سیمای امام حسن مجتبی-علیهالسلام- سیمای انبیا-علیهمالسلام- بوده، امام حسین-علیهالسلام- میفرمود: من از برادرم حسن هیبت میبرم، برعکس این هم هست؛ یعنی امام حسن-علیهالسلام- هم همینطوری بوده و از امام حسین-علیهالسلام- هیبت میبرده است.
امام حسن-علیهالسلام- دینداری را برای ما آسان کرد
خوب دقت کنید یک امر مهمی دارد در دین اتفاق میافتد؛ اگر امام حسن مجتبی-علیهالسلام- در این دین نباشد و راه او یک راه نباشد، ما با دینداری به مشکل برمیخوریم.
ببینید دین فراز و نشیب دارد، سخت و آسان دارد و ما هم باید دستورات دینی را انجام بدهیم، چون در دین هستیم.
مثلا رعایت قوانین راهنمایی و رانندگی سخت است و راهنمایی و رانندگی نباید کاری کند که مردم نسبت به قوانین بیاهمیت بشوند؛ در همهی خیابانها ورود ممنوع بزند و راه فرار برای کسی نگذارد. خب وقتی راه فرار نگذاشتید مردم قانون گریز میشوند و راهی پیدا میکنند که فرار کنند و این خلاف قوانین راهنمایی رانندگی است. کسی که مسئول حل ترافیک هست میآید مطالعه میکند تا ببیند کجاها را باید باز بگذارد که رانندهها تخلف نکنند و در عین حال با آسانترین شکل قانون هم اجرا بشود. دین هم همین است، دین نمیتواند فقط بگوید واجب یا حرام است و باید یک راه در رو برای مردم درست کند.
مجتهد باید برای مردم راه فرار دینی پیدا کند
تکه کلام آقای بهجت-رحمةاللهعلیه- در کلاس درس این بود که مجتهد کسی است که در روایات بگردد و از لسان اهلبیت-علیهمالسلام- برای مردم راه فرار پیدا کند.
الان ببینید تَیمُم یک راه فرار است، خود خدا تیمم را برای کسی قرار داده که نمیتواند وضو بگیرد. اگر تیمم نبود نماز روی زمین میماند.
خدا بهخاطر طعنههایی که یهود به پیامبر-صلیاللهوعلیهوالهوسلم- و مسلمانان میزدند، قبله را از بیت المقدس عوض کرد و این تغییر قبله را راه فرار قرار داد و با این کار به پیامبر کمک کرد.
یا مثلا مسافرت در ماه رمضان راه فرار است، کسی که همینطوری روزهاش را میخورد خیلی آدم شقی هست، لذا خدا مسافرت را راه فرار قرار داد که فرد چند کیلومتر برود و افطار کند که هم تظاهر به روزهخواری نکند و هم شصت روز روزه به گردنش نیفتد. خدا برای خمس هم راه فرار قرار داده، شما بدهیهای خودتان را بدهید، هزینهها را انجام بدهید، آن مقداری که باید ببخشید را هم ببخشید تا اصلا هیچ چیز دستتان نباشد که بخواهید خمس بدهید، چون اگر خمس به گردنتان باشد دارید تصرف در حرام میکنید.
خدا طلاق را راه فرار ازدواجهای ناموفق قرار داده است. شما هر جای دین را که نگاه کنید خدا یک راه در رو برایتان قرار داده که خود دین باید این راه در رو را بگوید نه اینکه من خودم از بیرون یک راه در رو درست کنم.
یک پدر خوب در خانه برای زن و بچهاش راه در رو درست میکند، به زن و بچهاش سخت نمیگیرد که باعث شود آنها بیدین بشوند و بگویند ما این دین را نمیخواهیم، نه! این پدر یک مقدار ملایمت و عطوفت دارد و دین را برای خانوادهاش سخت نمیکند.
یا ایامی که خانومها به بچه شیر میدهند یا باردار هستند، یا ایامی که ضعف دارند، یا افرادی که پیر شدند و روزه گرفتن برایشان مشقت دارد و بگویند ما دیگر مثل قبل نمیتوانیم چهارده ساعت روزه بگیریم، روزه به اینها واجب نیست، مثل بچهای که ناتوان هست.
امام حسن-علیهالسلام- در دین برای ما راه فرار درست کرد
اشتباه ما این است که روی منبرها راه فرارها را به مردم نمیگوییم، ما اگر به مردم این راهها را میگفتیم مردم در دین میماندند، ما راه فرارها را نگفتیم و اینها فکر کردند دین همین چهار کلمه است و بعد میبینند این نیستند و میروند.
مثلا شما برای اینکه گرفتار ربا نشوید معامله انجام بدهید«اَحلّ اللّه البَیعَ و حَرَّم الربا». (بقره/۲۷۵)
یا اگر پولی را به عنوان رهن بدهید شبهه میشود، اینجا باید چکار کرد؟ شما باید یک خرید و فروشی با صاحبخانه بکنید و آن پول را به عنوان اجاره در اختیارش بگذارید، اینجا یک معامله صورت گرفته و این معامله راه فرار میشود.
امام حسن مجتبی-علیهالسلام- برای ما راه فرار درست کرد و رخصت داد رخصت!
انتخاب تکلیف آسان به تبعیت از امام حسن-علیهالسلام-
حضرت-علیهالسلام- فرمود: اگر خدا دو تکلیف سخت و آسان را برای من قرار دهد، من تکلیف آسان را انتخاب میکنم. ببینید با اینکه امام حسن-علیهالسلام- به خودش سختی هم میداد، ولی فرمود راه آسان!
عرفات محل مناجات هست و حاجیها آن مدتی که آنجا هستند روزه میگیرند یا نذر میکنند روزهدار باشند. ببینید عرفات خیلی جای مهمی هست و حاجی میخواهد حداکثر استفاده را از عرفات بکند. قبلا عرض کردم که در عرفات دو خیمه بود، آن شخص میگوید من رفتم به خیمهی امام حسن-علیهالسلام- و دیدم سفره پهن هست و میوه و غذا هم هست، علما و بزرگان قبایل هم خدمت حضرت-علیهالسلام- میآیند و از این سفره استفاده میکنند و میروند. رفتم به خیمهی امام حسین-علیهالسلام- و دیدم هیچ خبری نیست، همه روزه و مشغول مناجات و گریه و زاری هستند.
این شخص میگوید خیلی برایم سخت بود که چطور ممکن است در خیمهی امام حسن-علیهالسلام- این چنین باشد، ولی در خیمهی امام حسین-علیهالسلام- خبری نباشد! وقتی که میخواست برود امام حسن-علیهالسلام- یک نفر را فرستاد که او را برگرداند، بعد به او فرمود: خیلی برایت سخت بود؟ گفت: بله، چطور در عرفات خیمهی شما اینجور باید باشد و خیمهی امام حسین-علیهالسلام- جور دیگری! حضرت-علیهالسلام- فرمود: ما دو امام هستیم، من امام افطارکنندگان و حسین-علیهالسلام- امام روزهداران هست، روزه هم که در عرفات واجب نیست مستحب است.
حالا اگر عدهای در عرفات نتوانستند روزه بگیرند، به تبعیت از من روزهی خودشان را میخورند، یعنی راه امامشان را میروند.
در خانه، پدر از طریق مادر، حرفهایش را به بچه بگوید
الان آقایان اجازه بدهند که مادرها در خانه یک راه باشند و خیلی به خانومها ایراد نگیرند که چرا بچهها اینجوری هستند، چرا بچهها آنجوری هستند. اگر بچه به قانون پدر باشد میبُرد، مثل فنری که میبرّد.
مادرها خودشان یک راه هستند، بچهها با مادر راحتتر هستند، شمای پدر هم حرفهایتان را به مادرِ بچهها بگویید که به آنها بگوید، بچهها هم حرفهایشان را به مادر بزنند که به شما بگوید، چون اگر مستقیم با شما صحبت کنند تحمل نمیکنید و داد و بیداد راه میاندازید. اگر مادر خانه بخواهد یک حرفی را از طرف بچهها به پدر بزند آن حرف را با لطافت به او میگوید.
سیرهی اهلبیت-علیهمالسلام- در مدارا با مردم
اصحاب پیغمبر-صلیاللهعلیهوالهوسلم- نزد ایشان نشسته بودند که یک نفر آمد و داد و بیداد کرد و به حضرت-علیهالسلام- بد و بیراه گفت. پیغمبر-صلیاللهعلیهوالهوسلم- فرمود: یا علی! برو و زبان او را قطع کن که اینچنین حرف زد. امیر المومنین-علیهالسلام- رفت و اصحاب ناجور حضرت هم که خودشان را به نام اصحاب جا زده بودند راه افتادند که ببینند امیرالمومنین-علیهالسلام- چکار میکند و دیدند که حضرت علی-علیهالسلام- از جیبش یک کیسه پول در آورد و به آن مرد داد. این اصحاب هم از روی نادانی خودشان، به حضرت علی-علیهالسلام- ایراد گرفتند و گفتند: مگر پیغمبر-صلیاللهعلیهوالهوسلم- نفرمود که زبان این مرد را قطع کنی! تو باید شمشیرت را در میآوردی و زبانش را قطع میکردی، چرا به او پول دادی؟! بعد آمدند و شکایت حضرت-علیهالسلام- را نزد پیغمبر-صلیاللهعلیهوالهوسلم کردند و گفتند: شما به علی-علیهالسلام- فرمودی که برود زبان آن مرد را قطع کند، ولی حضرت علی-علیهالسلام- به او پول داد! رسول خدا-صلیاللهعلیهوالهوسلم- خندید و فرمود: من منظورم همین بود، چون آن مرد نیاز به پول داشت.
با آزاد کردن یک زندانی انگار یک بنده را آزاد کردید
شما ببینید به مناسبت عید فطر یا عید غدیر بعضی از زندانیها آزاد میشوند، آقای لاریجانی پنجاه هزار زندانی را آزاد کرد، پنجاه هزار نفر بخشیده شدند، این یعنی چه؟ یعنی مردم نبرّند، شما تند تند قانون مینویسید که برود زندان، برود زندان! مگر مردم چقدر طاقت زندان دارند؟ الان چقدر میگویند برای دیه پول بدهید، اگر شما یک نفر را که بهخاطر بدهی دیهی پنج میلیونی یا یک میلیون تومانی در زندان هست آزاد کنید انگار یک بنده را آزاد کردید، خیرین جمع میشوند و بعضی از این افراد را آزاد میکنند، چرا؟ چون اگر او در زندان بماند خطرناک است و به هم ریخته میشود، درست است حالا باید یک مدت باید در زندان باشد تا بفهمد اشتباه کرده، ولی الان شما باید او را بیرون بیاورید یا به او مرخصی بدهید، دین یعنی این! ما اصلا در دین زندانی نداریم، ما از روی اجبار و مجبوری این زندانها را داریم. جریمههای دیگری هم هست، منتها نمیشود آنها را اجرا کرد و حالا زندان شده است.
چگونه بخیل یا مسرف نباشیم؟
شما هم در خانه اینطوری باشید، یکدفعه در خانه گشایش بدهید.
به حضرت-علیهالسلام- گفت: آقا چطوری خرج کنیم که بخیل و مسرف نباشیم؟ حضرت-علیهالسلام- فرمود: اگر خدا به شما داد و گشایش کرد، شما هم گشایش کنید. مثلا وقتی از اداره بازنشسته شدید و پول حسابی به شما دادند، خب یک کاری در خانه انجام بدهید که بفهمند پول حسابی به شما دادند، به خانم و بچهها پول یا یک چیز خوب بدهید. یک موقع خدا برای شما تنگ یا سخت گرفت، شما هم سخت بگیرید، خانواده بفهمد چون شما پول ندارید به آنها نمیدهید، اگر داشته باشید و ندهید میگویند دارد ولی نمیدهد و خسیس هست! این نباید باشد.
امام حسن-علیهالسلام- کریم اهلبیت-علیهمالسلام- هستند
امام حسن-علیهالسلام- دو مرتبه همهی اموالش را بخشید، چون اینها محل مراجعه بودند و مردم وجوهات به اینها میدادند، زکات میدادند، هدایا میدادند، برای امام-علیهالسلام- نذر میکردند. امیرالمومنین-علیهالسلام- چقدر از درختهایی که کاشته بود درآمد کسب کرد، حضرت-علیهالسلام- خودش دانه دانه هستههای خرما را کاشته بود، چقدر چاه حفر و وقف کرده بود، یک سری درآمد داشت، سه تا باغ از حضرت زهرا-سلاماللهعلیها- داشت و همهی اینها به امام حسن مجتبی-علیهالسلام- رسید، امام حسن-علیهالسلام- هم که کریم اهلبیت-علیهمالسلام- بود همهی اینها را برای فقرا خرج کرد، یعنی حضرت-علیهالسلام- به بهانههای مختلف هزینه میکرد، هر کس هر جا مانده بود میگفتند برو خدمت امام حسن مجتبی-علیهالسلام- که کریم اهلبیت-علیهمالسلام- است. امام حسن-علیهالسلام- بیست و پنج بار با پای پیاده به مکه رفت، از مکه تا مدینه چهارصد و پنجاه کیلومتر راه است و با اینکه مرکب هم داشت اما به خودش سختی میداد، ولی به مردم سختی نمیداد. دو مرتبه همهی اموال و سه مرتبه هم نصف اموالش را بخشید.
خوبیها را باید بزرگ کرد
حضرت-علیهالسلام- از جایی عبور میکرد که دید یک آدم سیاهچهره نشسته و قرص نانی در دستش هست، یک لقمه خودش میخورد و یک لقمه هم به سگ میدهد، حضرت-علیهالسلام- تعجب میکند، میایستد تا مرد کارش تمام شود، از غلام سوال میکند که تو این کار را از کجا یاد گرفتی؟ این کار خیلی مهمی هست و آدم معمولی این کارها را نمیکند! او حضرت-علیهالسلام- را میشناخت و گفت: یابن رسول الله، من حیا کردم از اینکه من بخورم و این سگ نگاه کند. حضرت-علیهالسلام- فرمود: آفرین! آفرین!
بعد حضرت-علیهالسلام- فرمود: تو غلام چه کسی هستی؟ گفت من غلام فلانی هستم و اسم او را گفت. حضرت-علیهالسلام- او را قسم داد و فرمود: اینجا بنشین تا من برگردم، حضرت-علیهالسلام- رفت و برگشت و فرمود: من تو را از مولایت خریداری کردم و تو دیگر غلام او نیستی، او خوشحال شد و گفت: الحمدلله که من غلام پسر رسول خدا-صلیاللهعلیهوالهوسلم- شدم، حضرت-علیهالسلام- فرمود: من هم تو را در راه خدا آزاد کردم و این باغی را هم که در آن کار میکردی، از مولایت خریدم و در ملک تو قرار دادم و این باغ هم برای تو است.
ببینید! خوبیها را باید بزرگ کرد حالا از هر کس که باشد.
کاری کنید که خدا به شما توجه کند
یک آقایی مرا از راه آهن با وانت سوار کرد و گفت حاج آقا، من هر جور خلافی را انجام دادم، ولی سه تا خلاف را اصلا انجام ندادم و انجام هم نخواهم داد، چون در خون من نیست؛ یکی ناموس مردم هست، اگر کسی زنش را به من بسپارد و بگوید زن من را با وانت تا جایی ببر، من مثل مادر و خواهر خودم او را میبرم و میآورم، من تا حالا به یک ناموس نگاه چپ نکردم. دوم اینکه من امانتدار هستم، اگر کسی به من امانتی بدهد مواظب هستم و آن را به دستش میرسانم، سوم اینکه من تا حالا به کسی دروغ نگفتم، ولی بقیهی خلافها را انجام میدهم. ببینید بالاخره او در وادی خودش سه چیز را رعایت میکند و همین نجاتش میدهد.
به او گفتم: آفرین! تو خیلی آدم بزرگی هستی و من
در مقابلت احساس کوچکی کردم، خیلی قدر خودت را بدان و خلافهای دیگرت را هم حل کن، خدا به تو توجه کرده است.
نجات مومنین در گرو صلح با معاویه بود
پس امام حسن مجتبی-علیهالسلام- یک راه شد. همین صلح امام حسن-علیهالسلام- را ببینید که حضرت-علیهالسلام- چقدر به خاطر این صلح حرف شنید؛ دوستان نزدیک ایشان به او گفتند «یا مذل المومنین» شما فکر نکنید که این حرف را دشمنان به ایشان گفتند، نه! نزدیکترین افراد به حضرت-علیهالسلام- گفتند «یا مذل المومنین»!
امام حسن-علیهالسلام- به یکی از این افراد که دوستش داشت و میدانست او آدم خوبی هست و من هم اسمش را نمیآورم، گفت فلانی! چه کسی به تو بگوید که کار من درست است، تا تو قبول کنی؟ گفت کسانی که باید بگویند الان نیستند؛ یعنی پیغمبر-صلیاللهعلیهوالهوسلم- و علی-علیهالسلام- ، که اگر الان آنها بودند کار تو را انکار میکردند که چرا با معاویه صلح کردی؟
حضرت-علیهالسلام- فرمود: میخواهی الان پیغمبر-صلیاللهعلیهوالهوسلم- و علی-علیهالسلام- را حاضر کنم تا من را تصدیق کنند؟ گفت: بله. حضرت-علیهالسلام- دستش را تکان داد و پیغمبر-صلیاللهعلیهوالهوسلم- و علی-علیهالسلام- حاضر شدند، حضرت-علیهالسلام- او را توبیخ کرد و فرمود: فلانی! این حسن من است، مجتبی من است، امام تو و حجت خداست و کاری را که کرده تصدیق کن! حضرت-علیهالسلام- فرمود: من مومنین را نجات دادم.
اگر امام حسن-علیهالسلام- میجنگید از دین چیزی باقی نمیماند
اگر حضرت-علیهالسلام- همان موقع به جای صلح میجنگید نتیجه برعکس بود؛ امام حسن-علیهالسلام- یار نداشت، یارانش سجاده را از زیر پای حضرت-علیهالسلام- کشیدند! ایشان صبح
فرمانده را میفرستاد، ظهر معاویه این فرمانده را میخرید! امام حسن-علیهالسلام- با چه نیرو و سپاهی بجنگد؟ اگر حضرت-علیهالسلام- میجنگید از دین چیزی نمیماند.
صلح، فرصتی برای باطل شدن مرام معاویه
امام حسین-علیهالسلام- میداند چقدر در واقعهی کربلا مدیون امام حسن-علیهالسلام- است، چرا؟ چون این کار امام حسن-علیهالسلام- فرصتی شد برای امام حسین-علیهالسلام- تا مرام معاویه و مرام پسرش یزید باطل بشود و مردم یک مقدار بفهمند. برای همین هفتاد و دو یار برای امام حسین-علیهالسلام- درست و زمینهی جنگ فراهم شد، این خیلی مهم است و همین قدر که ما در مورد امام حسین-علیهالسلام- میدانیم که چقدر باارزش است و چقدر قرب آورد، باید همین قدر هم بدانیم که امام حسن-علیهالسلام- با آمدنش، با اعمالش برای ما چکار کرد!
اسم پسرانتان را حسن بگذارید تا حضرت زهرا-سلاماللهعلیها- آنها را تربیت کند
فاطمهی زهرا-سلاماللهعلیها- در روایت فرمود: اگر اسم بچههایتان را حسن بگذارید، من خودم آنها را تربیت میکنم و به مادرشان کمک میکنم. حضرت-سلاماللهعلیها- دست به سر و قلب بچههایتان میکشد. همهی ما حسنی و مادری هستیم.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پانزده مضان ۱۴۴۰؛ ۱۳۹۸/۲/۳۱