شب قدر، فرصتی برای جبران
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
«أعوذُ بِاللّهِ مِنَ الشَّیطانِ الْرَّجیم
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ»
«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِين وَ الصَّلَاةُ وَ السَّلَامُ عَلَى سَيِّدِنَا وَ نَبِيِّنَا وَ حَبِيبُ قُلُوبِنَا أبوألقاسِمِ مُصْطَفیٰ مُحَمَّد وَ عَلی آلِهِ الطَیِّبینَ الطَّاهِرِين ألمَعصومین وَ لَعنةُ اللهِ عَلَی أعدائِهِم أجمَعینِ مِنَ الان إلی قیامِ یَومِ الدّین»
«اَللّهُمَ صَلِّ عَلي علي بن مُوسَي الِّرِضا المَرُتَضي اَلاِمامِ التَّقيِّ النَّقيِّ وَ حُجَتِكَ عَلي مَن فَوقَ الاَرضِ و َمَن تَحت الثَّري اَلصِدّيقِ الشَّهيدِ صَلاةً كَثيرَةً تآمَّةً زاكِيَةً مُتَواصِلَةً مِتَواتِرَةً مُتَرادِفَة كَاَفضَلِ ما صَلَّيتَ عَلي اَحَدٍ مِن اوليائِكَ.»
صلواتی برای امام رضا-علیهالسلام- مرحمت بفرمایید.
شب قدر، شب مهمی است. ما در طول یک سال هر طور که زندگی کردیم گذشت و امشب حسابمان با امام زمان-عجلاللهتعالی- است. حضرت-علیهالسلام- میخواهد واسطه بشود، برای همین این یک شب از هزار ماه مهمتر است و اعمالمان هم هزار برابر حساب میشود. خدا برای ما فرصت جبران گذاشت به این علت که عمرهای ما کوتاه است. امت پیغمبر-صلیاللهعلیهوالهوسلم- عمرشان کم است و اتفاقا این خوب است. ببینید امت نوح-علیهالسلام- هزار سال عمر میکردند، ولی برای ما عمرمان حداکثر هفتاد سال است و کسانی هم که از هفتاد سال بیشتر عمر میکنند شانسی است. عمر خود پیامبر-صلیاللهعلیهوالهوسلم- شصت و سه سال بود. حضرت علی-علیهالسلام- هم شصت و سه سال عمر کرد.
خب پس چون عمر ما کوتاه است، اعمالمان هم کم است، مثلا اعمال ما به اندازهی بیست سال است و این بیست سال به جایی نمیرسد، چون ما وقتی در قیامت محشور میشویم اصلا قابل قیاس با امت نوح-علیهالسلام- نیستیم؛ آنها هزار سال عمر کردند و حتی اگر روزی سه رکعت هم نماز خوانده باشند باز از ما جلوتر هستند.
لذا خدا قبول نکرد که هیچ امتی اعمالش از ما جلوتر باشد، برای همین یک شب را مساوی هشتاد و سه سال کرد که این کسری اعمال ما در شبهای قدر جبران بشود.
مواظب ابنملجم و قطام درونمان باشیم
ما به برکت اهلبیت-علیهمالسلام- همهی اقتضائاتی که بخواهیم از خداوند کسب ثواب کنیم را داریم و هیچ کسری نداریم و در اینکه خداوند بخواهد به ما لطف کند هیچ کمبودی نداریم، ولی مانع داریم.
هر کدام از ما آقایان در درونمان یک ابن ملجم داریم که ما را آزار میدهد و در وجود خانمها هم یک قطّام هست که آنها را آزار میدهد.
عاقبت فردی که عاقلترین و متدینترین فرد یمن بود
اجازه بدهید من از خصوصیات ابنملجم بگویم که چطور او با این ویژگیها به مشکل خورد و شیطان درونش او را اذیت کرد؛
حضرت علی-علیهالسلام- وقتی خلیفه شد به حاکمان همهی شهرها نامه نوشت. یک نامه هم برای والی یمن حبیب بن منتجب نوشت
با این عنوان که ای حبیب بن منتجب تو از طرف عثمان خلیفه بودی، از طرف من هم خلیفه هستی و ده نفر را برای من بفرست که در همهی خصوصیات بهترین باشند.
حبیب بن منتجب وقتی نامه به دستش رسید همهی مردم را جمع کرد و از آنها بیعت گرفت و نامه را برایشان خواند و از آنها کمک خواست. مردم صد نفر را معرفی کردند، از آن صد نفر، هفتاد نفر را انتخاب کردند و دوباره از هفتاد نفر، سی نفر را و از آن سی نفر ده نفر را که ممتاز بودند انتخاب کردند که نزد حضرت-علیهالسلام- بروند و از بین این ده نفر، یک نفر را برگزیدند که با حضرت-علیهالسلام- صحبت کند و نمایندهی همهی آنها باشد و آن یک نفر ابن ملجم بود!
یعنی از همه عاقلتر، از همه فصیحتر، از همه شجاعتر و متدینتر، ولی با همهی این خصوصیات یک ابن ملجم هم درونش بود. شما نگویید من در وجودم ابن ملجم نیست، همین که بگویید نیست، باختهاید!
این ده نفر، خدمت امیرالمومنین-علیهالسلام-رسیدند و ابن ملجم شروع به سخنرانی کرد و به امیرالمومنین-علیهالسلام- لقبهای عجیب و غریبی داد؛ گفت دیگر مثل شما روی زمین نیست و شما امامی هستید که وقتی میجنگیدید در سمت راستتان جبرائیل و در سمت چپتان عزرائیل بود، یاعلی شما نور و امام بر حق هستید. امیرالمومنین-علیهالسلام- به او میفرماید: آفرین، تو خوب سخنرانی میکنی اسمت چیست؟ میگوید ابن ملجم. حضرت-علیهالسلام- میفرماید: از کدام قبیله؟ میگوید مرادی! علی-علیهالسلام- یکدفعه جا میخورد و میفرماید تو مرادی هستی؟ میگوید بله و حضرت-علیهالسلام- سه مرتبه میفرماید «انا لله و انا الیه راجعون»
ابن ملجم میپرسد آقا، در من چیزی دیدید؟ امیرالمومنین-علیهالسلام- جوابش را نداد، به این معنا که چیزی نیست.
بعد از اینکه حضرت-علیهالسلام- با آنها صحبت کرد، به هر کدام از آنها یک اسب عربی، یک عبای عدنی و یک شمشیر یمنی داد. وقتی خواستند بروند علی-علیهالسلام- ابن ملجم را کنار کشید و به او فرمود: ابن ملجم خطری تو را تهدید میکند، مواظب خودت باش.
گفت: یاعلی نمیشود بگویید چیست؟ حضرت-علیهالسلام- دوباره فرمود مواظب خودت باش!
بعد امیرالمومنین-علیهالسلام- از او پرسیدند کسی به غیر از مادرت در بچگی به تو شیر داده است؟ گفت بله، حضرت-علیهالسلام- فرمود: میدانی او یهودی بوده؟ گفت: بله میدانم. امیرالمومنین-علیهالسلام- فرمود: گاهی که تو را کتک میزد به تو عاقر ناقه میگفت؟ ابن ملجم گفت: بله، وقتی من را میزد همین را میگفت.
عاقر ناقه یعنی پی کنندهی شتر صالح و این یک اصطلاح بوده، بعد حضرت-علیهالسلام- فرمود: میدانی معنی آن چیست؟ یعنی تو مرا خواهی کشت!
ابن ملجم گفت: من؟! حضرت-علیهالسلام- فرمود: بله!
ابن ملجم گفت: من خاک پای شما هستم، مگر میشود؟! امیرالمومنین-علیهالسلام- فرمود: بله، تو من را میکشی. مواظب باش که مسیرت را اشتباه نروی و اگر پایت را کج بگذاری شیطان تو را با خودش میبرد.
شیطان در کمین است
آقا! ناموس مردم، ناموس مردم است.
ما هر چقدر درونمان کاستی داشته باشد، ولی اختیار از ما سلب نشده است، ما اختیار داریم؛ ولی همین اختیار ممکن است یک جا از ما سلب شود.
ببینید الان من با همین عبا و عمامه اگر جایی کار کنم که اطرافم خانم باشد به زودی عبا را بر میدارم و ریشم را با تیغ میزنم. تعارف نداریم!
وقتی با زنها ارتباط داشته باشید در خطر هستید و امکان خطا هست.
شهوت چیزی نیست که شما بگویید نه در من وجود ندارد. یوسف-علیهالسلام- با همهی پیامبریاش میگوید «ما ابرئ نفسی».
از این قضیه فراری باشید، فراری باشید از اینکه بخواهید زیر یک سقف با کسی باشید که نباید باشید.
خانمها هم همینطور، یک خانم نباید بگوید من خیلی محکم هستم، این حرفها چیست. یوسف-علیهالسلام- هم نگفت من محکم هستم، تو که دیگر کسی نیستی.
خانم! موقع صحبت با نامحرم صدایت را نازک نکن، محکم صحبت کن که طمع ایجاد نشود. برو با مادر و خواهرت نازک صحبت کن، بیشتر از همه با شوهرت نازک صحبت کن، ولی با بقیه خشن و محکم حرف بزن.
مواظب باشید دچار عجب نشوید
علامه مجلسی-رحمةاللهعلیه- میگوید: ابن ملجم کسی بود که در جنگ نهروان کنار امیرالمومنین-علیهالسلام- با خوارج میجنگید. وقتی که در جنگ پیروز شدند در راه برگشت به کوفه، به حضرت-علیهالسلام- گفت: یا علی، میشود این افتخار را به من بدهی که وقتی وارد کوفه شدیم من مژده این پیروزی را به مردم بدهم؟
(ببینید اینجا خطر اتفاق افتاد) حضرت-علیهالسلام- فرمود: چه لزومی دارد؟ کس دیگری برود و این خبر را بدهد.
گفت: دوست دارم این افتخار نصیب من بشود و چند بار از حضرت-علیهالسلام- خواست که برود.
علی-علیهالسلام- فرمود: عیب ندارد و لباس و عمامهی مخصوص به ابن ملجم پوشاندند و او اسبش را تزئین کرد و با جلال و شکوه وارد کوفه شد. وقتی وارد کوفه شد و مردم به استقبالش آمدند او را عجب گرفت، فکر کرد کسی شده است.
آقای جوان! مراقب باش زیر بغلت هندوانه نگذارند، مهم این است که وقتی از تو تعریف میکنند بر خودت مسلط باشی و دچار عجب نشوی و کار دست خودت ندهی.
ابن ملجم را عجب گرفت و برای خودش شأن قائل شد که علی-علیهالسلام- مرا فرستاده، با اینکه خودش اصرار کرده بود! همینطور که داشت میرفت به محلهای رسید که در آن قطام زندگی میکرد. قطام او را دید و گفت: از نهروان بگو. ابن ملجم گفت: پدر و برادر و عمویت به دست علی-علیهالسلام- کشته شدند.
ابنملجم بهجای علی-علیهالسلام-، قطام را انتخاب کرد
قطام صحنهای برای ابن ملجم درست کرد که فریب بخورد و ابن ملجم از او خواستگاری کرد و قطام شرط گذاشت و گفت که اگر علی-علیهالسلام- را بکشی من با تو ازدواج میکنم. ابن ملجم گفت: معلوم هست چه میگویی؟! میدانی علی-علیهالسلام- کیست؟ من علی-علیهالسلام- را بکشم آن هم به خاطر تو؟! من ابن ملجم مرادی فرماندهی علی-علیهالسلام- هستم و تو از من میخواهی که او را بکشم؟!
قطام گفت: تکلیف همین است که گفتم و رفت.
شیطان بر ابن ملجم مسلط شد و به فکر فرو رفت، باید تصمیم میگرفت که با قطام باشد یا با علی-علیهالسلام- و نفسش او را به سمت قطام کشید و تصمیم گرفت که علی-علیهالسلام- را به شهادت برساند. مثل عمرسعد ملعون که اولش تردید داشت، ولی بعد تصمیم گرفت و آنطور در کربلا عمل کرد.
بیاحترامی به پدر و مادر، انسان را بیچاره میکند
وقتی شما در شب قدر دستتان را بلند میکنید و ده مرتبه میگویید «بعلیٍ» خداوند آن را میخرد.
همین نمازهای سطحی و ناقص ما را خدا قبول دارد، ولی ما مانع داریم و مانع ما همین چیزهاست.
آقای جوان این روحیهی غضبناک را کنار بگذار، اینها پدر و مادر تو هستند، نباید با آنها اینطور برخورد کنی، متواضع باش!
به پدرت بگو به من سیلی بزن، به مادرت بگو غلط کردم. با این کارها شیطان را ناامید کن. موقع عصبانیت یک حالتی به شما دست میدهد و این همان ابن ملجم است. یک شرایطی فراهم میکند که به پدرت سیلی بزنی! دست شما که نیست، وقتی زدی کارت تمام میشود. اگر سر پدرت داد زدی مطمئن باش سیلی هم میتوانی بزنی.
«ولا تقل لهما اف…» برای چه قرآن میگوید اوف هم نگو؟ چون بعدش داد نزنی، چرا میگوید داد نزن؟ چون بعدش توهین نکنی. چرا میگوید توهین نکن؟ چون بعدش سیلی نزنی و اگر این کار را کردی بیچاره میشوی.
خدا چه کسانی را اصلا نمیبخشد؟
در روایت آمده است که خداوند در شب قدر همه را بدون استثنا میبخشد مگر چهار نفر را: یکی دائم الخمر که همیشه شراب میخورد این فرد از لیست پذیرش خارج است، مگر اینکه همانجا توبه کند. کسی که عاق والدین شده، یکی هم قاطع رحم است.
ببینید ما در شبی هستیم که خدا میخواهد همه را ببخشد.
یک عده در بهشت هستند ولی صدای جهنمیها را میشنوند که عذاب میشوند و ناله میکنند. بعد از هم میپرسند اینها دیگر چه کسانی هستند؟ خدا ما را با این همه گناه و خلاف بخشید، پس آیا اینها چکار کردهاند که هنوز در جهنم هستند؟
پس خدا بخشنده است؛ خدا رئوف است؛ خدا رحیم است، ولی یک جا هم هست که اصلا جای کوتاه آمدن ندارد.
با امام زمان-عجلاللهتعالی- حرف بزنید
امشب شب قدر است؛ شب تصمیم گرفتن و شب سر فرود آوردن. شبی که میتوان تمام خلاءها را پر کرد، شبی که میشود به امام زمان-عجلاللهتعالی- التماس کرد که کار را تمام کند، به امام زمان-عجلاللهتعالی- بگویید دستم را بگیر، بگویید اگر امشب دستم را نگیری و بروم دیگر معلوم نیست برگردم. امام زمان-عجلاللهتعالی- اینطور حرف زدن را دوست دارد. تهدید هم نیست، قنج است دارید میگویید که آقا من میخواهم باشم، پس این مشکل من را حل کن. به امام زمان-عجلاللهتعالی- بگویید آقا، شما اگر دست روی قلب کسی بگذاری آرام میشود، دستت را روی قلبم بگذار. بگویید مگر دست روی سر خیلیها نگذاشتی؟ به سر من هم دستی بگذار. بگویید آقا دستم را بگیر تا راه به رویم باز شود.
شب قدر شب گشایش
عزیزان امشب ما انتخاب شدیم. شب قدر گشایش و بریز و بپاش خداست. شما هیچ جای عالم این جمعیت را نمیبینید که مردم سه شب با هم جمع شوند و برای خدا ناله کنند، دعا بخوانند، قرآن به سر بگیرند و حسین-علیهالسلام- را واسطه کنند.
حضرت-علیهالسلام- فرمود: اگر خدا اجازه دهد و یک قطره از این اشکی که برای حسین-علیهالسلام- میچکد به جهنم ریخته شود، جهنم تبدیل به بهشت میشود.
ما حسین-علیهالسلام- را داریم، بگویید خدایا به گلوی بریدهی حسینت قسم که وقتی زینب دید تاب نیاورد، بگویید به دل شکسته و سوختهی زینب-سلاماللهعلیها- که تن بی سر برادر را در بغل گرفت، را هم را باز کن.
خدا را به آخرین رمق حسین-علیهالسلام- قسم دهید
امشب دو چیز میخواهم به شما بگویم که استفاده کنید و از من به یادگار داشته باشید. موقعی که من در کربلا بودم یک پیرمرد شیرازی کنارم نشسته بود و گفت: میدانید امام حسین-علیهالسلام- لحظات آخر در چه حالی بود؟ چون خون زیادی از ایشان رفته بود حضرت-علیهالسلام- کاملا بیحال شده بود و دیگر هیچ قدرتی نداشت. قبلش هم با خدا عهد کرده بود که در هر شرایطی از خدا هیچ سؤالی نکند و به خواست خدا راضی باشد. در همان حال یک لحظه دید که دشمنان دارند به طرف خیمه زینب-سلاماللهعلیها- میروند، وقتی آن صحنه را دید غیرتش به جوش آمد. از یک طرف هیچ رمقی ندارد و از طرفی میبیند که دارند به طرف خیمهی خواهرش میروند. اینجا حسین-علیهالسلام- مجبور شد که از خدا درخواست کند. فرمود: خدایا رمقی به من بده، خدا هم به او رمقی داد. حسین-علیهالسلام- روی کندهی زانو نشست و صیحهای کشید و فرمود: ای نامردها اگر دین ندارید حداقل مرد باشید و تا من زنده هستم به طرف خیمهها نروید.
آن پیرمرد به من گفت: یادت باشد هر وقت کارت خیلی گیر بود و کارد به استخوانت رسید خدا را به آن لحظه قسم بده و بگو خدایا به آخرین رمق حسین-علیهالسلام- …. ،
خدا حسین-علیهالسلام- را دوست دارد و اجابت میکند.
روبهروی هر زائر یک امام رضا-علیهالسلام- است
یک چیز دیگر هم یادگار به شما بگویم؛ یکی از علمای بزرگ تعریف میکرد و میگفت: من نمیفهمیدم اینکه به امام رضا-علیهالسلام- میگویند «انیس النفوس» یعنی چه، یک روز که کنار ضریح بودم و مدام میگفتم «یا انیس النفوس»، یکدفعه دیدم پردهای کنار رفت و هر زائر رو به رویش یک امام رضا-علیهالسلام- دارد. حضرت-علیهالسلام- فرمود: من برای هر زائر یک امام رضا-علیهالسلام- هستم و کسی را بیجواب برنمیگردانم.
شکر کنید و نعمت را از جانب خدا بدانید
ببینید کاری که شما امشب(شب قدر) باید انجام بدهید حتی گفتن استغفرالله هم نیست. همینکه بفهمید اشتباه کردهاید و باید جبران کنید کافی است و مهمتر از آن اینکه نعمتهایی که خدا به شما داده را یادآوری کنید و شکرش را بهجا آورید. پنجاه تا نعمت را که خدا به شما داده است را امشب به یاد آورید و شکر کنید. ناشکری را کنار بگذارید، این ناشکری است که دارد یقهی ما را میگیرد.
حضرت-علیهالسلام- فرمود: نعمتی که برایش شکر نشود مثل گناهی است که برایش توبه نشده است.
خدا را شکر کنید، ببینید الان بیمارستانها چه خبر است! ببینید افراد مجبور هستند چه داروهای گرانقیمتی برای معالجه بخرند! چه بیماریهای لاعلاجی دارند، ولی خدا شما را سالم نگه داشته و حالتان خوب است. حتی الحمدلله گفتن هم نمیخواهد، همینکه این نعمت را دیدید و آن را از جانب خدا دانستید کافیست.
از خدا نعمت بخشش بخواهیم
عزیزان این ذکر را با من سه بار تکرار کنید:
«بسم الله الرحمن الرحیم
یا دَائِمَ الْفَضْلِ عَلَى الْبَرِیَّه
یَا بَاسِطَ الْیَدَیْنِ بِالْعَطِیَّهِ
یَا صَاحِبَ الْمَوَاهِبِ السَّنِیَّهِ
صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ خَیْرِ الْوَرَى سَجِیَّه
وَ اغْفِرْ لَنَا یَا ذَا الْعُلَى فِی هَذِهِ الْعَشِیَّهِ»
به این معنا که:
ای کسی که علی الدوام داری عنایت میکنی
ای که دستانت برای عنایت کردن باز است
ای کسی که بخششهای متعدد میکنی
درود فرست بر محمد و آلش که در اصل خلقت و فطرت بهترین خلق هستند، من را ببخش.
بگویید خدایا همانطور که همیشه نعمت میدهی، امشب هم یکی از نعمتهایی که به من میدهی بخشش باشد.
دعایی سفارش شده در شب جمعه با ثوابی بیشمار
این دعا را هم خوب گوش کنید. همهی منبر من یک طرف، امشب هم یک طرف و این دعا هم یک طرف.
علامه مجلسی-رحمةاللهعلیه- میگوید: من یک شب جمعه این دعا را خواندم و هفتهی بعد که آمدم دوباره همین دعا را بخوانم در عالم مکاشفه دیدم که ملائکه میگویند: ای عالم فاضل از هفتهی پیش که این دعا را خواندی، تا الان همهی ما فرشتهها مشغول نوشتن ثواب آن هستیم ولی هنوز تمام نشده است!
اینقدر دعای مهمی است، با من تکرار کنید:
«بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله من اول الدنیا الی فنائها و من الآخره الی بقائها الحمدلله علی کل نعمه استغفرالله من کل ذنب و اتوب الیه یا ارحم الراحمین»
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
شب نوزدهم ماه مبارک رمضان؛ ۱۳۹۸/۳/۳