در دین دنبال الویتها باشید
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
اعوذباللهمنالشیطانالرجیم
بسماللهالرحمنالرحیم
الحمد لله رب العالمین الصلاة و السّلام علی سیدنا و نبینا و حبیب قلوبنا و طبیب نفوسنا و شفیع ذنوبنا ابی القاسم المصطفی محمد (اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم) و آله الطاهرین المعصومین المکرمین و اللعن الدائم علی اعدائهم اجمعین من الآن الی قیام یوم الدین.
اللهم انا نرغب الیک فی دولة کریمة تعز بها الاسلام و اهله و تذل بها النفاق و اهله و تجعلنا فیها من الدعاة الی طاعتک و القادة الی سبیلک و ترزقنا بها کرامة الدنیا و الآخرة. صلواتی برای امام زمان علیه السلام مرحمت بفرمایید. (اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم).
نگاهتون به دین بر اساس یک قالب و یک سیستم باشه، توی دین جزئینگر نباشید. در عمل، به جزئیات توجه کنید، ولی نگاهتون به دین یک احاطه باشه؛ مثل ماکتی که از بالا نگاه میکنی، حدود و ثغور دین رو پیدا کنید، اولویتها رو پیدا کنید، اصلیها رو پیدا کنید که این کار باعث حرکت سریعتر شما میشه، اگه شما مشغول امور جزیی باشید از امور اصلی باز میمونید، فرصت هم کم است؛ مثلا خیلی مشغول مستحبات نباشید، خودتون رو درگیر مستحبات نکنید.
رسول خدا-صلیاللهعلیهوآله- به امیرالمومنین-علیهالسلام- فرمود: «يا عليّ إذا رأيت الناس يشتغلون بالفضائل فاشتغل أنت بإتمام الفرائض.»
«علی جان، هر گاه ديدى مردم به نوافل و مستحبات میپردازند و توجهی به واجبات ندارند، تو به واجبات بپرداز»
(میزان الحکمه/ج۳ /ص۲۴۰۳)
گاهی مستحب زده میشیم، این دعا رو بخون، اون دعا رو بخون، این ذکر رو بگو، اون ذکر رو بگو. چون انرژی و پتانسیل معنوی شما محدود است، امروز شما دو مثقال انرژی معنوی داری، این دو مثقال انرژی معنویات رو برای نماز صبح بذار. چون ما تو نماز صبح کم مییاریم، باید اولویتت باشه، نگاهت به نماز صبح باشه، نماز صبح، بقیهی نمازها رو ردیف میکنه. خدا همهی خیرات رو هم تو نماز صبح گذاشته، قبلش سحر است، بعدش هم بینالطلوعین است، خیلی مهم است! پنج دقیقه هم زودتر از اذان بلند شو، سحر داشته باش و لو اینکه در سحر هیچ کاری نکنی، بیدار باش، در سحرخیزی یه چیزی هست.
پس اولویت من نماز صبح شد، مواظب باشم این به هم نخوره، همین من رو جلو میبره، من قدرتی ندارم که فکر کنم میتونم راه خدا رو برم، نه! راه خدا من رو میبره.
شما اینجا نشستی، یک بار معنوی حسابی پیدا میکنی که بعد از اینجا ده تا کار دیگه میتونی انجام بدی، چرا؟ چون از جلسهی عزای امام حسین-علیهالسلام- یه نیرویی گرفتی که این نیرو به کمکت مییاد، خالی نمیشی، همانطور که یک گناه و معصیت، ده تا گناه دیگه رو هم مییاره.
رفقا نگذارید شیطان از شما کولی بگیره، حالا من یک گناه کردم دیگه، بر اثر هر چی، فشار غریزه یا مسائل دیگه، این گناه، همینجا باید قیچی بشه، استغفرالله بگو، تمام شد، نذار شیطان با تو بازی کنه، شیطان میگه نه تو به درد این راه نمیخوری.
به شیطان بگو تو به درد این راه نمیخوری که رجیم شدی، هنوز به ما نگفتند رجیم، چرا میگی تو به درد این راه نمیخوری؟! خودت به درد این راه نمیخوری.
امیرالمومنین-علیهالسلام- فرمود توی راه باشید و از راه بیرون نروید و لو با لغزش.
مهم اینه که من توی راه هستم. فرض کنید من دارم میرم مشهد، خب حالا توی راه اتفاقی هم برام افتاد، ماشینم هم پنچر شد، باشه! ما توی راهیم! اونی که توی راه نیست بیچاره است.
شیطان میخواد شما توی راه نباشید، به گناه شما کاری نداره، سر به سرت میذاره تا از راه بیرون بیایی، مشغول شیطان نشو، قالب رو حفظ کن؛ ببین الویتت چیه؟!
من امشب میخوام یک اولویت مهم رو بگم.
آقا پسر، اولویت مهم توی خونه، بابای شماست.
همه چیز از ناحیهی بابات بهت میرسه. بابات ریشهی تو هست. ما تو زیارت وارث که زیارت امام حسین-علیهالسلام- است، میخونیم «السلام علیک یا وارث آدم…»، یعنی امام حسین-علیهالسلام- وارث باباشه. شما هر چی داری از بابات داری، هر چهقدر شناختت به پدرت بالاتر باشه، توحیدت بهتره. پس ملاک رو دستت دادم، هر چهقدر نگاهت به بابات سخیفتر و ضعیفتر است، بدون همین مقدار امیرالمومنین-علیهالسلام- رو قبول نداری، فکر نکن امیرالمومنین-علیهالسلام- رو قبول داری، نه! ملاکت بابات باشه، محکت بابات باشه، ببین چهقدر بابات برات ارزش داره، چهقدر بابات جایگاه داره، چهقدر بابات توی ذهنت بزرگ است.
حالا بابات سیگاریه، خب باشه! ما توی جامعه گرفتاریم و راجع به سیگاریها اینجوری حرف زده میشه، یا به دلایل بهداشتی میگن آقا سیگار اینجوری، خیلی خوبه؛ ولی مگر کسی که سیگاری شد، از چشم خدا افتاده؟! اگه یک نفر تریاکی شد، از چشم خدا افتاده؟! نه! معتاد است، بعضیها معتاد قندند، بعضیها معتاد چاییاند، بعضیها معتاد فوتبالند، این هم رفته تو راسته تریاک، اتفاقا بابای من هم هست، باشه من کف پاش رو هم میبوسم. مواظب باش تو خونه بابات تحقیر نشه، هر دفعه زنگ میزنند، میگن گوشی رو بده مامان! بابا گوشی رو برداشته، بده مامان، اِیبابا، یه سلام علیک کن، اهل مروت باش، آدم باش، یادت رفته.
مادری که بچهها رو به طرف خودش میکشه، فردا این بچهها ولش میکنند، بچههایی که بابا رو دوست دارند، مادر رو هم نگه میدارند. اشتباه مادرها این است. مادر مدیر خونه شده. بله ما هم میگیم شما همه کارهی خونه هستی، ولی حرف آخر رو کی باید بزنه؟ کی باید تصمیم بگیره؟
دشمن خیلی قشنگ کار میکنه، دشمن فهمید علی رو بزنه، تمام است، خدا رو زده، خدا رو که گیر نمییاره و میدونست اگه فاطمه رو بزنه علی رو زده.
دشمن میدونست آقای مطهری رو باید بزنه، دشمن میدونست شهید بهشتی رو باید بزنه، اگه این رو بزنه امام رو زده.
شهید بهشتی رو زد که ما تا الان گرفتار یک جریان سخیف غربگرا و غرب زده هستیم، اگه شهید بهشتی رو نمیزدند، شهید بهشتی حالیمون میکرد که این سمت نرید، زدندش و آن گفتمان به ما نرسید، ما افتادیم توی دامن یه عدهای که ما رو بردند جایی که باید ببرند، بلد بودند چهکار کنند.
آقای مطهری رو زدند تا ما رو فرقه فرقه کنند، چون آقای مطهری بود، میدونست فرقان یعنی چی؟ این فرقه یعنی چی؟ اون فرقه یعنی چی؟ آقای مطهری حالی ما میکرد. توی خانه بابا رو میزنند، خب بابا که زده شد دیگه هیچ چی نمیمونه.
رفقا الان همهی فشارها روی ولیفقیه است، فقط میخوان ولیفقیه رو بزنند، شما مطمئن باشید هیچ چی رو نمیخوان بزنند، یعنی الان در همین کرونا هم منتظرند ایشون یه کلمه بگه، دو تا آمار رو به ایشون نسبت بدهند و تلویحا بگن ایشون باعث شد، و الا اینها هیچ مشکلی ندارند، مشکلشون یه نفره که داره نگاه میکنه، مواظب است، رصد میکنه.
مواظب باشید بابا رو تو خونه نزنند، بابا باید بزرگ باشه، شهید حججی رو ببین، چهجوری قبل از رفتنش پای باباش رو میبوسید! پای مادرش رو میبوسید! چون شما مادرها رو دوست دارید الان راجع به مادر صحبت نمیکنم، مادر مادر مادر مادر مادر، حضرات هی سفارش مادر رو کردند؛ چون شما حواستون به مادرتون هست راجع به او چیزی نمیگم، الان میگم بابا! بابا رفته اون گوشه و دیده نمیشه، مظلوم است، هیچ کاره است، روحیهاش رو از دست داده، همهی طلبکاریها از اوست، همهی اشتباهات رو بابا کرده. اینجوریه؟! من کاسبم؟ من اینجوری نگاه کنم؟!
شما نگاه امام سجاد-علیهالسلام- رو ببینید، نگاه ما رو به بابا ببینید! چهجوریه، اگه ما نگاه امام سجاد-علیهالسلام- رو پیدا میکردیم خیلی خوب میشد. حضرت میفرمایند:
«اللهم صل علی محمد و آله»
خدایا هر چی راجع به پدر و مادرم باید بدونم به من الهام کن.
«الهمنی علم ما یجب لهما علی الهاما»
یه موقع بابات از راه مییاد، یه مشت و مالی بهش بده، یه حالی بهش بده، جورابهاش رو در بیار و براش بشور، بعد برات یه دعا بکنه.
یه سلام قشنگ بهش بکن. نمیخواد به رفقات بگی مخلصم، چاکرم، یه بار هم به بابات بگو من نوکرتم، اونا برات تره هم خرد نمیکنند، هی الکی بستنی بهشون میدی، آقا بفرمایید مهمون من، برای بابات خرج کن، ببین الان تو چی مونده، ببین بدهیاش چیه.
آقای فرجی به آقای بهجت-رحمةاللهعلیه- گفت: آقا من، بچهی کوچیک خانواده هستم، بابام مرده و برادرها بیاعتنا هستند، بفرمایید چهکار کنم؟
آقای بهجت فرمود: شده زندگیات رو برای بابات بفروش و دُیونش رو بده، من ضامنم که خدا بهت برگردونه.
ببین خونهاش رو برای باباش فروخت، گوش به حرف خانمش هم نداد.
وظیفهاش رو فهمید، فهمید که اینجا حساسه.
«و اجمع لی علم ذلک کله تماما»
خدایا هر چی قراره من بفهمم به من بفهمون.
«ثم استعملنی»
خب حالا فهمیدم که باید انجام بدم، بابام روی من حساب کنه، نه اینکه از من بترسه، بعضی از بچهها اینجوریاند، عاقبت به خیر نمیشند، از همین الان عاقّ شدن، من کسی رو دیدم، از هر انگشتش یه هنر میباره، اما محتاج یه دونه نون است، چون جلوی باباش ایستاد، حرفهایی که نباید میزد رو به باباش زد، از چشم خدا افتاد. ببین این قالب است، من اگه این قالب رو نفهمم، اولویتم رو نفهمم که بابام است، مواظب بابام باشم، الان شما میری تو جامعه، مرجعیت تو کل عالم امامته، پس چرا تو خونهها اختلاف است؟!
به خاطر اینه که این داره این طرف میکشه، اون داره از اون طرف میکشه.
بچهها این رو از من بشنوید تمام برکات خدا تو خونه به خاطر پدر است، اگه تو یه خونهای برکتی مییاد به خاطر باباست!
ممکن است یه نفر فکرش خوب کار کند، مدیر خوبی باشه، ما مدیریتهای زیادی داریم که جواب نمیده، مگه ما کم مدیر داشتیم تو جامعه؟ مگر کم تئوری به ما دادند، جواب نداده، خدا به وجود پدر، امور رو اصلاح میکنه.
تو روایت داره، شما ببینید این حرف روایت درست است یا نه، گاهی یه پدر تو خونه بیدست و پا است ولی بچهها قبولش دارند، احترامش رو دارند، خدا پشت سر این باباست، دست و پاش میشه، بچهها سر و سامان میگیرند.
من توی مشاورهها میگم، هر کس زنگ میزنه اول آن خانمی که گلایه داره، میگه زندگی بچههای من این است، اون است، میگم خانم رابطهات با شوهرت چهجوریه؟ اگه رابطهات خوب است، حالا اشکال بعدی رو بگو، ولی اگه رابطهات خوب نیست، اول برو این رو حل کن.
آقا شوهر من بد اخلاق است، خب اگه خوش اخلاق بود که دیگه تو کاری نکردی!!
حضرت فرمود: اگه زنی اخلاق بد شوهرش رو تحمل کنه، شما فکر میکنید پاداشش چیه؟ پاداشش اینه که با فاطمهزهرا-سلاماللهعلیها- محشور میشه. این رو خدا ضمانت داده چون معلومه کار سختی است، قالب باباها هم اینجوریاند که تو خونه بهش فشار مییاد، ناراحت است، نمیتونه کاری بکنه، میخواد زندگی رو اداره کنه، یه بد اخلاقی هم داره، باشه! شما خنکش کن، شما آتشیاش نکن، شما زمینه رو فراهم کن به اینکه بتونه کارش رو انجام بده.
امام سجاد-علیهالسلام- میفرمایند:
«اللهم اجعل»
بچهها ببینید میشه این رو هضم کرد،
«اللهم اجعلنی اهابهما»
خدا هیبت پدر و مادرم رو تو دلم بنداز. چه هیبتی؟
«هیبة السلطان العسوف»
هیبت یک سلطان عسوف مثل صدام. بابات اینجوری نیست، ولی خدایا یه هیبتی از پدر و مادرم در دلم باشه، مثل هیبت یه سلطان عسوف! اینجوری از اونها حساب ببرم با اینکه اونها اینجوری نیستند، من اینجوری باشم، یعنی عظمت براشون قائل باشم، یعنی بزرگی براشون قائل باشم.
یک پرانتز باز کنم بچهها، بعضیها میگن آقا ما عصبانی هستیم، تندیم؛ این رو امام صادق-علیهالسلام- رد کرده، این خط قرمز است، ما عصبانیت نداریم، اگه شما راست میگی و عصبانی هستی، سر چهارراه با پلیس درگیر شو، پلیس رو بزن، مگه نمیگی عصبانی هستی! جلوت رو گرفته دیگه، باهاش کتککاری کن، بعد ببرنت یک ماه آب خنک بخوری!
چرا اونجا اینکار رو نمیکنی و سرت پایین است؟! چون منفعت شما در اینه، تو همون آدم اعصاب خورد هستی، ولی اینجا چرا آرومی!؟ چرا رفتی تو شهرداری مودب ایستادی؟ با اینکه اون هی میپیچوندت؟ یه تندی کن، میگی اگه تندی کنم امضا نمیکنه، شما مگه همون آدم عصبانی نیستی؟ پس چرا اینجا عصبانی نمیشی، حالا چرا عصبانی میشی؟
گوش کنید، ریشه عصبانیت این است، شما اول طرف رو تحقیر میکنی، اول زنت رو تو ذهنت تحقیر میکنی، این همون زنی است که ایام نامزدی و اول زندگی که یه محرمیت خونده بودید، هی بفرما بفرما، شما شما، میگفتید، ولی الان چی شده که اینجوری با او صحبت میکنی؟! تحقیر شده، چون تحقیرش میکنی، سرش داد میزنی، پس شما متکبری، چرا؟ چون مقابلت رو تحقیر کردی، نگو من عصبانیام، بگو من متکبرم، خب حالا تکبر رو چهجوری حل کنم؟
آقا چرا بچهات رو میزنی؟ آقا چرا سر بچهات داد میزنی؟ چون بچهات تحقیر شده.
چهکار کنم تحقیر نکنم؟ بابا این حسین آقا آیندهی توست، چرا الان سرش داد میزنی؟! الان که سرش داد میزنی، فردا تو جامعه تو سریخور میشه، هی بهش بگو حسین آقا، اشتباه کرده؟ باز هم بگو حسین آقا، کمکش کن.
ما زود افراد رو تحقیر میکنیم، یه خرده مشکل مالی پیدا میشه، یه خرده فکر ما خوب میشه، مثلا من آقای الهیام، آقای الهی اجازه داره که بگه آقا تو بیخود میکنی، اِ اینجوری؟
خب من نمیتونم الهی باشم، اشتباه میرم، خود شیفتگی پیدا میکنم، تکبر پیدا میکنم.
پس زمینههای برخورد این است، من باید مواظب باشم، نگو آقا من تندم، بابام اینجوری میکنه، از دستم درمیره، نه! از دستت در میره خودت رو بزن، از خونه برو بیرون، یه روز خودت رو تنبیه کن غذا نخور، فقط نون بخور، اینجوری خودت رو درست کن، نه اینکه بیایی بایستی جلوی بابات دهن به دهن کنی، کَل کَل کنی، نه اینکه زمینه رو فراهم کنی که بابات تحقیر بشه! بچهها زینت باباهاتون باشید، نمیخواد زینت ائمه باشیم، آقا پسر، حسین آقا، علی آقا، جعفر آقا، نمیخواد زینت امامصادق-علیهالسلام- و امامحسین-علیهالسلام- باشی، ولش کن، زینت بابات باش، بذار بگن، عجب بچهی خوبی تو این خونه تربیت شده، بگن ، چه پسر خوبیه آفرین، چهجوری مواظب باباش است.
«کونوا لنا زینا و لا تکونوا علیا شینا»
«شِین» ما نباشید. نگاه رحمت خدا توی نماز شب نیست، نگاه رحمت خدا توی نگاه کردن تو به بابات است، بابات رو چهجوری نگاه میکنی، بابات کیف میکنه؟ بابات به خودش اجازه میده به تو بگه برو آب بیار؟ به خودش اجازه میده به تو بگه این دو تا کار رو برای من انجام بده؟ اگر اینجوری هستی، نونت تو روغن است، اگر اینجوری نیستی برو یه خاکی پیدا کن از کربلا روی سرت بریز شاید یه خرده تغییر کنی و الا اینجوری نمیشه زندگی کرد «و ابرّهما»
خدایا یه کاری بکن، اینقدر به اینها خوبی کنم اینقدر خوب بشم.
«برّ الامّ الرّؤوف»
مثل یه مادر مهربون. یه مادر مهربون چهجوریه؟ بابا بفهمه من چهقدر با او مهربان شدم، بهخصوص به خانمها میگم به دختر خانمها میگم، مواظب مادرهاتون باشید، مادرت رو تحقیر نکن، زیر سوال نبر، همه چیزت از این مادر است، خودت رو فهمیدهتر از مادرت ندون، این بچههایی که زود از پدر و مادرهاشون مستقل میشن، بیچارهاند، حالا ممکن است به لحاظ مکانی شما جدا بشی، ولی به لحاظ روحی نباید جدا بشی. ما قبل از انقلاب تو یه خونهی پنجاه و پنج متری با دو تا اتاق، هجده نفر زندگی میکردیم، الان میگه نه، من باید مستقل باشم، ما خوشیهایی هم که آن موقع داشتیم، هنوز یادمون هست، الان دیگه اون خوشی تکرار نمیشه. آقا مصطفی پسر امام شهریه میگرفت، شهریه رو به امام میداد، امام میپرسید این چیه؟ چرا به من میدی؟ به امام میگفت: من مثل یه بچه مدرسهای هر روز پول تو جیبی از شما میگیرم، همین پولهای من رو به خودم بده. عابر بانکت رو بده، رمزش رو هم بده، بگو بابا هر موقع احتیاج داشتی از روش بردار، بابات است! دو ماه این رو امتحان کن، دو ماه، سه ماه امتحان کن، ببین چه خبر میشه!
«وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَىٰ آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَيْهِمْ بَرَكَاتٍ مِنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ وَلَٰكِنْ كَذَّبُوا فَأَخَذْنَاهُمْ بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ»
(سوره اعراف/ آیهی۶۹)
از در و دیوار به شما برکت میریزه، چرا؟ چون راهش رو پیدا کردی، بابا خدا اینجوری راضی میشه، نه اونجوری که تو داری میری، اینجوری کاسبیات میگیره، نه اینکه سه دهنه بشه، اینجوری کاسبی میگیره، نه اون زرنگیهایی که تو توی ذهنت است، اون زرنگیها جواب نداده، برو زندان اکثر اینهایی که پشت میلهها هستند، زرنگهای عالماند، زرنگی رو کنار بذار.
«و اجعل»
خوب گوشتون رو اینجا بسپارید، ببینید امامسجاد-علیهالسلام- چی میگه.
«و اجعل»
خدایا من طوری از پدر و مادرم اطاعت کنم که
«و بری بهما اقر لعینی من رقدة الوسنان»
کسی که سه روزه نخوابیده حالا خوابش میگیره میخواد بخوابه، چقدر لذت میبره! میگه خدایا یه جوری من رو مطیع بابام کن، که از این اطاعت کردن کیف کنم. کیف کنم، کار بابام رو انجام دادم.
رفقا به شما بگم مفاتیح رو پاره پاره کنید، همهی دعاهاش رو بخونید، همهی آیات قرآن رو بخونید، همهی نمازها رو بخوانید، جمهوریاسلامی همینه که هست، نه اقتصادش درست میشه، نه مدیریتش درست میشه، نه اونهایی که نباید مسلط بشن کنار میرن، اگه خواستی یه تغییری ببینی، تو خونه مواظب پدر مادرت باش، بیرون درست میشه، بچهها تو خونه به پدر مادرشون ظلم میکنند، بیرون اقتصاد این است، شاید این بحث رو خیلیها متوجه نشن، خیلیها بگن آقا چه ربطی داره؟! باید ربط رو پیدا کرد، ربط رو خیلیها نمیفهمند، چرا هی میدویم این میشه؟!
انگار روی تردمیل هستیم، شما توی تردمیل عرق هم میریزی، اون کیلومتر هم نشان میده، چهقدر دویدی؟! بعد پیاده میشی میبینی تو خونهای، جایی هم نرفتی. خیلی از ماها اینجوری هستیم.
این آموزهی اهلبیت-علیهمالسلام- است، این آموزهی امام سجاد-علیهالسلام- است، دعای امام سجاد-علیهالسلام- رو بخونید؛ دعای چهل و پنج.
بچهها با صحیفه زندگی کنید، صحیفه زبور است، یعنی هر چی شما میخواهید از قرآن بفهمید و نمیفهمید با صحیفه میفهمید، به زبانی هم گفته شده که دلی است، مهمترین مسایل را ساده بیان کرده.
«اللهم کلفتنی من نفسی»
خدایا من رو به خودم واگذار کردی؟ من که نمیتونم تو میتونی، کمکم کن.
این صحیفه است، صحیفه سجادیه بخونید و صحیفه سجادیه شما رو راه میبره. زمینهای در وجود شما پیدا شده که به این خوبی به اهلبیت-علیهمالسلام- عرض ارادت میکنید، کی اینجوری است؟ پس آخرین مدال رو به شما دادند، آخرین معرفت رو به شما دادند، آخرین امتیاز رو به شما دادند، چرا از این امتیاز استفاده نمیکنید؟ از این امتیاز استفاده کن، مواظب پدر و مادرت باش، مواظب خونه باش، مواظب زنت باش، مواظب بچههات باش.
«قوا انفسکم و اهلیکم»
بابا هی بیرون، هی بیرون، هی بیرون، خب این شد دیگه! من الان دارم به شما میگم اگه دوستان سپاه و دوستان روحانی یعنی ماها، ما دو دسته توی این دوران چهل ساله همینطور که کارهای مختلف رو انجام دادیم، جبهه رفتیم، همه جا مواظب بچههامون میبودیم، این نظام کسری نداشت، ما خانههامون رو ول کردیم، بچههامون رو ول کردیم، بچههامون رو همراه خودمون نکردیم، بچههامون رو توی مسیر خودمون آشنا نکردیم.
یه موقعی مقام معظم رهبری حفظه الله به آقای رضایی فرمودند که به فرماندهها بگویید که یک وعده غذا با خانوادههاشون بخوردند.
اینها ببینندشون، این کار که تمومی نداره! همیشه این هست، ما کارمون از پیغمبر که بیشتر نیست! کارمون از رهبری بیشتر نیست که! برید ببینید ایشون ساعتهاش رو چهجوری تقسیم کرده؟!
این طور ما میتونیم این مسیر رو برویم انشاءالله.
السلام علیک یا اباعبدالله و علی الارواح التی حلت بفنائک علیک منی سلام الله ابدا ما بقیت و بقی اللیل و النهار و لا جعله الله آخر العهد منی لزیارتکم السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کرج؛ هیأت لواء حیدر کرار؛ شب چهارم محرم؛ ۱۳۹۹/۶/۲