گفتن الحمدلله در انجام طاعت و توبه از انجام معصیت
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
بسم الله الرحمن الرحیم
«الْحَمْدُ للِهِ رب الْعَالِمِينَ الصَّلاةُ والسَّلامُ عَلَي سَيِّدَنا وَنَبِيِّنا وَحَبيب قُلوبِنا وطَبِيب نُفُوسِنَا ابَاالْقَاسِمِ اَلْمُصْطَفَي مُحَمَّدٍ وآله اَلطَّاهِرِينَ.
اللّهُمَّ العَنِ اباالشُّرُورِ واتِّبَاعَهُ في كُلِّ لَحظِة مِنَ الاَزْلِ اِلَيَّ الاَبْدِ بِعَدَدِ ما احاطَ بِهِ عِلْمُكَ اَللّهُمَّ اِنَّا نَرْغَبُ اِلَيْكَ فِي دَوْلَةٍ كَريمَة تُعِزُّ بِها الاسْلامَ وَ اَهلَهُ وَتُذِلُّ بِها النِّفاقَ وَاَهلَهُ وَتَجْعَلُنا فيها مِنَ الدُّعاةِ اِلَي طَاعَتكَ والقادَة الَيَّ سَبيلَكَ وَتَرْزُقُنا بِها كَرامَةَ الدُّنيا والاخِرَّة»
صلواتی برای امام زمان-عجلاللهتعالیفرجهالشریف- مرحمت بفرمایید.
خدای متعال در وجود ما یه امر پنهانی قرار داده که در مسیر فراز و نشیب زندگی، این گوهر خودش رو نشون میده.
حضرت علی-علیهالسلام- فرمودند:
«في تَقلُّبِ الأحْوالِ عُلِمَ جواهِرُ الرِّجالِ، و الأيّامُ تُوضِحُ لكَ السَّرائرَ الكامِنَةَ»
«در دگرگونیهاى احوال و زمانه است كه گوهر مردان شناخته میشود و روزگار نيّتهاى پنهان را براى تو آشكار مىسازد.» (بحارالأنوار/ ج۷۷/ ص۲۸۶)
در فراز و نشیب زندگی هست که جوهر انسان، اون چیزی که خدا در وجود انسان پنهان کرده، معلوم میشه. هیچ کس تا وقتی که معلوم نشده کیه، از دنیا نمیره؛ یعنی اگه مؤمنه، مؤمن بودنش واضح میشه، اگه منافقه، منافق بودنش واضح میشه. در زمان امیرالمؤمنین-علیهالسلام- وقتی میخواستند بفهمند بچه حلالزاده یا حرامزاده هست، اون بچه رو به امیرالمؤمنین-علیهالسلام- نشون میدادند، وقتی بچه حضرت علی-علیهالسلام- رو میدید و میخندید، میفهمیدند حلالزاده است و اگه اخم میکرد، میفهمیدند که حرامزاده است.
هیچ کس نمیدونه عاقبتش چی میشه، برای همین گفتند که بگیم خدایا عاقبتمون رو ختم به خیر کن؛ یعنی چی؟ یعنی تا شبِ آخر، تا اون لحظهای که از دنیا میریم نمیشه فهمید چه خبره! آیا با ایمان از دنیا میریم یا نه؟!
چرا گفتند دعای «یَا اللَّهُ یَا رَحْمَانُ یَا رَحِیمُ یَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ ثَبِّتْ قَلْبِی عَلَی دِینِکَ» رو زیاد بخونید؟ برای اینکه ایمان در قلبت بمونه و اون لحظهی آخر از دستت نره.
یه چیز دیگه رو هم بگم، این چشمها باید به بصیرت باز بشه، باید بصیرت داشته باشیم تا اون طرف رو هم ببینیم. یه سِری رمز و رازهایی رو ائمه-علیهمالسلام- میخواستند ما بفهمیم تا اشتباه نکنیم و اشتباه نگیریم. یه موقع با مؤمن درگیر نشیم، یه موقع به مؤمن گیر ندیم، یه موقع یه منافق رو دوست نگیریم، با دشمن اهلبیت-علیهمالسلام- شریک نشیم. دشمن اهلبیت-علیهمالسلام- رو به جای شیعه توی محیط کاریمون نیاریم، به این بهانه که اون آدم منظمیه. ماشینمون رو پیش یه ارمنی نبریم تا تعمیر کنه، حواسمون باشه بین شیعه و دشمن اهلبیت-علیهمالسلام- تفاوته، اینها رو اشتباه نگیریم، اینها امتحانهای ماست!
شخصی خدمت حضرت اومد و گفت آقا من گیجام. حضرت فرمود چرا؟ گفت دوستان شما رو میبینم که اوضاعشون خیلی خرابه، دستشون کجه، فحش میدند، امانتدار نیستند، نمازهاشون اللهبختکی هست؛ یه موقع میخونند، یه موقع نمیخونند، ولی وقتی پیش دشمنان شما میرم میبینم آدمهای خوبی هستند، اول وقت نماز میخونند، با قرائت و تجوید نماز میخونند و خیلی منظم هستند، چرا دوستان شما باید اینطوری باشند ولی دشمنان شما نه؟ (این سوال شاید در ذهن شماها هم باشه) حضرت لبخندی زد و فرمود چیز دیگهای هم در ذهنت هست؟ گفت بله، ولی نمیگم.
حضرت فرمود وقتی خدا داشت عالم رو خلق میکرد، آب پاکیزهای رو در اعلی علیین در نظر گرفت و با اون یه گِلی رو درست کرد. اینها همه تشبیهه ها! که ما بفهمیم، چون با گِل سر و کار داریم، اینجوری میفهمیم. بعد خدا از این گِل، انبیاء و ائمه-علیهمالسلام- رو خلق کرد، یه خرده پایینتر، از همون گِل، شماها رو خلق کرد. بعد حضرت فرمود خدا یه فرقی بین ما و شما گذاشت، اون فرق هم بعدا حل میشه و شما به ما ملحق میشید، شما هم مثل ما هستید و هیچ فرقی با ما ندارید. در ادامه حضرت فرمود خداوند از یه زمین پست و بد، گِل برداشت و دشمنان ما و طرفدارهای اونها رو خلق کرد. خدا برای امتحانِ شما یه ذره از اون گل دشمنان ما رو قاطیِ گل شما کرد، لذا اگه شما دارید خرابکاری میکنید، گاهی یه اشتباهی میکنید، مال اون گلی هست که قاطیِ گلِ شماست. دشمنان ما هم اگه دارند یه موقع کار خوب انجام میدند، برای اینه که خدا از گل شما برداشته و قاطی گل اونها کرده، دلیلش رو هم حضرت فرمود که اگه خدا از گل شما قاطی گل اونها نمیکرد، اونها درنده بودند و نمیذاشتند شما بمونید، پس اگه دشمنان ما دارند در دنیا کار خوبی انجام میدند به خاطر گلِ شماست. خدا عادله، خدا ظلم نمیکنه، چون خودش این گل رو قاطی کرده، فردا این گل رو جدا میکنه. اعمالی که به خاطر اون گِلِ بد انجام شده، به خودشون میده. اون اعمال خوبی هم که اونها انجام دادند، خدا به خودتون برمیگردونه. اینطوری کار رو نگاه کنید. خدا میگه من اِبایی ندارم چه کسی رو بهشت ببرم، چه کسی رو جهنم، من خدا هستم، میدونم دارم چیکار میکنم، من عالم و حکیم هستم و بیخودی یه کاری نمیکنم!
چون توی ذهن چند نفر در مورد جبر سوال پیش اومد، جواب اونها رو با یه مثال میدم. ببینید اگه یه معلم سر کلاس گفت: این دو سه نفر، شاگرد اول و دوم و سوم میشن؛ آیا این جبره که این چند نفر شاگرد ممتاز بشند؟ نه، علم معلمه، میگه من این بچهها رو با استعداد میبینم، این شاگرد اول میشه، این شاگرد دوم، این شاگرد هم سوم میشه، این دانشآموز تجدید میشه، این هم رفوزه. معلم از روی علمش داره این رو میگه. خدا هم علم داره، میدونه کی چیکاره است.
خیلی از بزرگان ما لغزیدند، اومدند گفتند مگه ممکنه صحابهی پیغمبر-صلیاللهعلیهوآلهوسلم- درِ خونهی حضرت زهرا-سلاماللهعلیها- رو آتیش بزنه؟! چرا این حرف رو زدند؟ چون گول خوردند، گفتند صحابهی پیغمبره! اون یکی اومد گفت مگه ممکنه کسی فدک رو از حضرت زهرا-سلاماللهعلیها- گرفته باشه؟!
مگه میشه به دختر پیغمبر-صلیاللهعلیهوآلهوسلم- سیلی زده باشند؟! اون یکی اومد حدیث کساء رو انکار کرد.
آقای بهجت-رحمهاللهعلیه- میگفت حدیث کساء معجزهی شیعه است. در حدیث کساء فاطمهی زهرا-سلاماللهعلیها- میفرماید: «قالاللهتعالی» یعنی داره صدای خدا رو میشنوه و میگه خدا داره به جبرئیل این رو میگه. شما داعش رو ببینید، خدا میخواد باطنشون رو معلوم کنه، اگه ما داعش رو نمیدیدیم، خیلی از قضایای کربلا رو باور نمیکردیم. قدیم میگفتند آقا مگه میشه دختر سه ساله رو زده باشند؟ بله! مگه ممکنه بچهی شیرخواره رو تیر بزنند؟ بله! حضرت فرمود ما به یه دلیل خیلی واضحِ عقلی، نباید اختلاف ایجاد کنیم. عقل ما خیلی واضح میگه که ما مسلمونها اصلا نباید به جون هم بیفتیم که کفار به ما مسلط بشن، این خیلی واضحه!
امام باقر-علیهالسلام- پشت سر اینها رفت نماز خوند که اینها آروم بشن و دشمنی نکنند، خیلی واضحه! اصلا اگه بین ما وحدت نباشه، دشمن ما رو تیکه پاره میکنه. اینکه عقائدمون جدا باید بشه، این واضح نیست؟! دوتا عقیده هست، اون میگه علی-علیهالسلام-، این میگه معاویه-لعنهاللهعلیه-، اینها از هم جداست! این میگه امیرالمؤمنین-علیهالسلام-، اون میگه دومی-لعنهاللهعلیه-!
خدا این عثمانیها و ابوبکر بغدادی و همهی طائفهشون رو لعنت کنه، چرا ما الان داریم
میگیم خدا وهابیت رو لعنت کنه؟ چون میخوایم دوتا امر رو کنار هم بذاریم، ما فاطمیه میگیریم و داریم ظلمی که به حضرت زهرا-سلاماللهعلیها- شده رو میگیم.
رهبر ما در ایام فاطمیه جلسه میگیره، میشینه روضهها رو گوش میکنه. همون کسی که داره میگه وحدت! یعنی دوتا عقیده هست، پس قاطی نکن، اختلاف درست نکن، عقیدهی خودت رو با عقیدهی اون مخلوط نکن.
وضو گرفتن ما با وضو گرفتن اونها جداست، چرا؟ مگه ما مسلمون نیستیم؟ وضومون از هم جداست، اونها پاشون رو میشورن، ولی ما مسح میکشیم. حج اونها غیر از حج ماست، اذان اونها غیر از اذان ماست. روزهی ما با روزهی اونها فرق داره؛ اونها هنوز آفتاب هست، افطار میکنند! قرآن ما با قرآن اونها دوتاست، ما میگیم «بسماللهالرحمنالرحیم» جزء قرآنه، ولی اونها میگن نیست.
حضرت فرمود: «اسرقالسارقین» ما دزدی مثل اینها نداریم، اینها «بسمالله» رو از قرآن دزدیدند و گفتند جزء قرآن نیست.
شما یه جا رو بگو که ما شبیه اونها باشیم؟ نمازمون با اونها فرق داره، پس این فرق هست، کما اینکه خود اونها هم چهار تا مذهبشون با هم فرق داره، اینکه دیگه روشنه، ولی دعوا نه! ما اگه یه جایی لازم شد بریم پشت سر اونها نماز بخونیم، ثواب داره. حضرت فرمود مثل این هست که در کنار پیغمبر جنگیدی و به ثواب رسیدی. گفت آقا این نماز خوندن ما کنار اونها یعنی چی؟ خوب گوش کنید، حضرت فرمود یه گناهانی شما دارید که وقتی کنار اونها رفتید، ملائکه گناهان شما رو، روی دوش اونها منتقل میکنند. اونها هم یه ثوابهایی انجام دادند مثل قرآن خوندن، که اون ثوابها به درد اونها نمیخوره و باید به شما منتقل کنند.
پس ببینید بحث در مورد امر ولایت و محبت اهلبیت-علیهمالسلام- است، حتی اونی که محوره، محور وحدت ماست. بارها علمای ما فرمودند: محبت اهلبیت-علیهمالسلام- رو محور قرار بدید، ما حول محور اهلبیت-علیهمالسلام- دور هم جمع شدیم، برای همین کنار اومدیم، اینها خط قرمزهای ماست، پس عقیده باید بمونه، من باید مواظبت کنم که در این جریان، این جداسازی در عقیده به هم نخوره. تا الان هم مراجع ما و علمای ما رعایت کردند و یک قدم هم از عقایدشون عقب نیومدند، حتی یک قدم! اینها یه تعدادشون اومده بودند پشت سر مقام معظم رهبری-حفظهالله- نماز بخونند، حدود هفت هشت نفرشون که به ایشون اقتدا نکردند، اونهایی هم که اقتدا کردند، نمازشون رو قضا کردند، اینطوری بغض دارند، ولی ما نه! ما مکه و مدینه هم میریم میگیم عیبی نداره، نماز رو با اینها بخونید. با اینکه مهر باید بذاریم، ولی نمیذاریم تا اختلاف ایجاد نشه، ثواب هم داره، ولی عقیدهمون رو از اینها جدا میکنیم.
ما میگیم حسین-علیهالسلام-، ولی اونها میگن یزید و معاویه-علیهالعنه- و برای اونها مقام قائلناند، مقامات عجیب و قریب!
امالمومنین در جنگ جمل در مقابل امیرالمؤمنین-علیهالسلام- ایستاد! این چهطور مادری هست که شش هزار تا از بچههاش رو به کشتن داد و بهش میگن امالمومنین!
پس باید مواظب عقایدم باشم تا سرِ جاش باشه. اونها عقاید خودشون رو دارند، ما هم عقاید خودمون رو داریم، ولی ما مسلمانیم و در امری که دشمن بیرونی داریم، با هم اختلاف نمیکنیم.
در جریان هدایتی که خدا برای من و شما فرض گرفته، این آگاهی و روشنی باید به چشم بخوره.
خب این رو مقدمه گفتم، حالا بحثم رو بگم:
ببینید بحث اینه که انبیاء-علیهمالسلام، اومدند کتاب آوردند، احکام آوردند، دستورات رو یکی پس از دیگری آوردند، مثل یه مدرسه که دانشآموز رو ثبتنام میکنند، پوشه براش درست میکنند، شناسنامه میخوان، عکس میخوان، برای این بچه معلم مییارن، کتاب و درس و مشق میدن و بعد میگن حالا موقع امتحانه! مال ما هم همینه، از ما میخوان امتحان بگیرند، چرا؟ تا اونی که در وجود ما پنهانه، این پنهانِ بیرون بیاد، پس خدا یه امری داره و میخواد امتحان کنه، امتحان هم از صفره تا صد!
امام صادق-علیهالسلام- فرمود (برای حضرت یه صلوات بفرستید و واجب بدونید و یادتون باشه هر جا اسم ائمه-علیهمالسلام- اومد، صلوات بفرستید.) حضرت فرمود اگه الان اینجا داشتی راه میرفتی و شصت پات به گوشهی فرش گیر کرد و زمین خوردی، از جات تکون نخور، ببین چیکار کردی که اینطور شده! این رو امام داره میگه، ما هم روی این منبر اجازه نداریم غیر از حرف خدا و پیغمبر-صلیاللهعلیهوآلهوسلم- چیز دیگهای بگیم، اگه از خودمون چیزی به شما گفتیم، از ما قبول نمیکنند. حضرت فرمود اون چیزی که ما گفتیم رو به همه بگید.
خانم! اگه داری غذا میپزی و تلفنی با مادرت صحبت میکنی و دیدی غذای شما ته گرفت، این چیز سادهای نیست، خدا میخواد یه چیزی رو به شما حالی کنه. اگه دیدی نماز صبحات تکون خورده، دارن یه چیزی رو به شما حالی میکنند.
اون عالم بزرگ، عالم تراز اول شیعه، موفق نبود نماز شب بخونه، از خدا خواست و جواب اومد که شما اگه نماز شب بخونی، برات خوب نیست، یعنی چی؟ یعنی غرور شما رو میگیره.
یه موقع میبینی باید نماز صبحِ شما قضا بشه، (حرفهای من یه مقداری با منبرهای دیگه فرق داره، من از متن روایات دارم بهتون میگم) یه موقع نماز صبح من باید قضا بشه، چرا؟ چون میخوان روی من رو کم کنند، من برای خودم یه کسی شدم، با قضای نماز صبحم، روم کم میشه، این باد، خالی میشه! از این بالاتر رو بهتون بگم، یه موقعی یه پوست موز زیر پات میاندازند، چرا؟ چون یه گناهی میکنی که اصلا تو این سن و سال بهت نمییاد، چون خیلی غرورت بالا رفته!
ببینید میخوام فوت رو بگم ها! فوت کوزهگری اگه دستمون نباشه، گم میشیم، فوت چیه؟ اینه که اگه بیدارت کردند و نماز شب خوندی، یه حالی هم بهت دادند، آخرش چیکار باید انجام بدی؟ شکر! سجده بری و بگی الحمدلله که خدا این توفیق رو بهم داد. اگه توفیق نماز شب بهت دادند، حال رو بهت دادند و شکر نکردی، حضرت فرمود مثل کسی هستی که گناه کرده و استغفار نکرده. شما طاعت انجام دادی، نماز شب خوندی ولی گناه رو پای شما مینویسند، چرا؟ چون شما انجام این کار رو به حساب خودت گذاشتی، اگه به حساب خدا میذاشتی و شکر میکردی، برای شما گناهی نمینوشتند، اما شما به حساب خودت گذاشتی و گفتی اتفاقی نیفتاده!
آقا من موفق شدم روزی یه جزء قرآن بخونم، باشه بخون، این لطف خدا به شماست. اگه اومدی با این یه جزء قرآن بازی کردی و گفتی من قرآن میخونم، ولی دیگران نمیخونند و این نتیجه رو گرفتی، شما به درد نمیخوری، کاش قرآن نمیخوندی! اگه کربلا رفتی و اومدی گفتی من موفق شدم کربلا برم و کس دیگهای نرفت و برای خودت یه شأنی قائل شدی، باختی، کاش نمیرفتی! پس فوت رو ببینید، فوت اینه که اگه طاعتی انجام شد، اون طاعت رو فوری باید از خدا بدونید. اگه یه حالی بهت دادند امشب خوب گریه کردی، این رو از خدا بدونید.
شیخ انصاری در وصیتنامهش نوشت پنجاه سال نماز قضا برام بخونید. بابا شیخ انصاری! همهی مراجع هر چی دارند، از اون دارند. به ایشون گفتند آقا شما پنجاه سال نماز قضا دارید؟ گفت بله، گفتند چرا؟ گفت به خاطر اینکه من نمازهام رو با کیف خوندم، نمیدونم به خاطر خدا خوندم یا به خاطر دیگران!
خانم! اگه خدا بهت توفیق داد مادر خوبی هستی، متدین خوبی هستی، خبری نشده، چه بسا میبینی اون که داره درجا میزنه از شما بالاتره، چرا؟ چون اون خودش رو بدهکار میدونه، ولی تو خودت رو طلبکار میدونی. با اینکه خدا به تو داده، چهطوری دوباره طلبکار خدا میشی؟! اون فردی که خدا طاعت رو ازش گرفته، چهطوری بدهکار خدا شد؟ باید طلبکار باشه. میتونه بگه وقتی که من خواب موندم، نمازم قضا شد، خدا بیدارم نکرد، حالا چرا سرافکنده باشم؟ من خودم رو بدهکار میدونم، ولی نه، میگم حتما یه کاری کردم که این توفیق رو خدا ازم گرفت و نمازم قضا شد، لذا خودم رو بدهکار خدا میدونم نه طلبکار.
اونی که بلند شد نماز صبح خوند، باید طلبکار بشه و بگه من آدم خوبی هستم؟ نه، همچین خبری نیست! حضرت فرمود شما الان یه گنهکار رو میبینی، نمیدونی نیم ساعت پیش، خدا اون رو بخشیده یا نه، پس چرا الان به چشم گنهکار نگاهش میکنی؟!
یه فوت کوزهگری دیگه هم به شما دوستانِ امیرالمؤمنین-علیهالسلام- بگم، ما دوتا پرونده داریم که خدا این دوتا پرونده رو با هم مخلوط نمیکنه؛ یه پرونده داریم که مال خودمونه و اون ایمانه که دست نمیخوره، یه پرونده هم داریم که مال اعمالمونه، یا اعمالم خوبه یا بَده! توی پروندهی اول، همهی ما با هم یکی هستیم، گنهکار و نماز شبخون یکی هستند، همه مومن هستند، همه اهلبیت-علیهمالسلام- رو قبول دارند، گنهکار هم فاسقالعمل هست؛ یعنی عملش بده، لذا شما حق نداری بهش توهین کنی، حق نداری بهش نگاه بد کنی. اگه میتونی نصیحتش کن، براش دعا کن، اون عملش بده، نه خودش!
پیامبر اکرم-صلىاللهعلیهوآلهوسلم- فرمودند: «نِيَّةُ الْمُؤْمِنِ خَيْرٌ مِنْ عَمَلِهِ وَ نِیَّةُ الْکَافِر شَرٌ مِنْ عَمَلِه»
«نیّت آدم با ایمان از عمل او بهتر است و نیّت کافران از کردار آنها بدتر مىباشد.» (کافى/ ج ۲/ص۸۲)
«نِيَّةُ الْمُؤْمِنِ خَيْرٌ مِنْ عَمَلِهِ» یه عمل! شما ببینید این آقا یه لیوان آب به یه نفر داد، شما هم صد رکعت نماز خوندی، حالا نمیدونی که کدوم عمل رو قبول میکنند؟ شاید یه لیوان آبِ این آقا رو قبول کرده باشند و صد رکعت نماز من رو قبول نکرده باشند. پس در اعمالی که ما داریم نزد پروردگار انجام میدیم، نگاه پروردگار مهمه!
پس من نمیدونم که خدا چهطوری نگاه میکنه، عمل چه کسی رو قبول میکنه و عمل چه کسی رو قبول نمیکنه، لذا باید در عملم این رو حفظ کنم و مواظب باشم که اگه طاعتی از من سر زد، حتما الحمدلله بگم!
نکتهی دوم اینه که اگه من خطا و گناه کردم، توبه کنم. ببینید گناه یه چیزه، ولی مهمتر از گناه اینه که آدم توی گناه بمونه و این خیلی بده، لذا من اگه گناهی هم انجام دادم باید توبه کنم.
خدای متعال میفرماید:
«إِلَّا مَن تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ عَمَلًا صَالِحًا فَأُولَٰئِكَ يُبَدِّلُ اللَّهُ سَيِّئَاتِهِمْ حَسَنَاتٍ وَكَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَّحِيمًا»
«ﻣﮕﺮ ﺁﻧﺎﻥ ﻛﻪ ﺗﻮﺑﻪ ﻛﻨﻨﺪ ﻭ ﺍﻳﻤﺎﻥ ﺁﻭﺭﻧﺪ ﻭ ﻛﺎﺭ ﺷﺎﻳﺴﺘﻪ ﺍﻧﺠﺎم ﺩﻫﻨﺪ، ﻛﻪ ﺧﺪﺍ ﺑﺪیﻫﺎﻳﺸﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺧﻮبیﻫﺎ ﺗﺒﺪﻳﻞ ﻣﻰﻛﻨﺪ ﻭ ﺧﺪﺍ ﺑﺴﻴﺎﺭ ﺁﻣﺮﺯﻧﺪﻩ ﻭ ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ﺍﺳﺖ» (فرقان/ ٧٠)
«يُبَدِّلُ اللَّهُ سَيِّئَاتِهِمْ حَسَنَاتٍ» خدا تغییر میده و حسنات رو جای گناهان مییاره.
دقت کنید، بحث مهمی رو دارم عرض میکنم: طاعت، مخلوق خداست، مثل خورشید که مخلوقه. خنده مخلوق خداست.
«وَأَنَّهُ هُوَ أَضْحَكَ وَأَبْكَى»
«و هم اوست كه میخنداند و مىگرياند» ﴿نجم/ ۴۳﴾
نه خنده مهمه، نه گریه. خدا به یه نفر خنده داده به یه نفر هم گریه داده، نمیشه همه بخندند، اون وقت میشه خندوانه! همه دلقک میشن. همه رو میبرند و میخوان دلقک درست کنند. ما فرح داریم، سرور داریم، تبسم داریم، خوشحالی داریم، اما قهقهه نه! امام صادق-علیهالسلام- فرمود: «القَهقَهَةُ مِن الشَّيطانِ»
«قهقهه زدن، كار شيطان است.» (وسائلالشيعه/ ج ۸/ ص ۴۷۹)
اگه به صورت قهقهه خندیدی، کمعقل میشی. حضرت فرمود حزن مومن توی دلش هست.
مگه نگفتند قرآن رو با حزن بخونید؟ بعضیها فکر میکنند که حزن، افسردگی هست! من به شما خانمها و آقایون میگم که بچه هیئتیها دو ماه لباس مشکیشون رو در نمییارن، حالا کدوم یکی از این بچه هیئتیها افسرده هستند؟ نشاط عالم در دل اینهاست. حالا لباس سیاه افسردگی مییاره؟ گریه افسردگی مییاره؟ دو ماه دارند گریه میکنند، کدوم یکی از اینها افسرده شدند؟ وقتی بعد از روضه چراغها روشن میشه، نشاط عالم توی دلشونه، لذا من به بچه هیئتیها میگم وقتی چراغها روشن شد، زود برید، چون شما اونقدر مستِ این قضیه هستید، اونقدر کیف کردید، ممکنه بعدش یه کارهایی رو انجام بدید که اون ثواب و نشاط رو از بین ببره، لذا چراغ جلسه هنوز روشن نشده، زود بیرون برید.
مثل لحظهی افطار، موقعی که آدم روزه میگیره و وقت افطار میشه چهقدر لذت دارید؟ حضرت فرمود دوتا لذت دارید؛ یه لذت خوردنه، یه لذت طاعته.
گفتیم طاعت و معصیت، مخلوق خداست. خدا به یه نفر طاعت داده و نماز شب میخونه، به یه نفر معصیت داده که نماز صبحش هم قضا میشه. این کسی که خدا بهش طاعت داده، باید شکر کنه و از خودش ندونه، چون اگه از خودش بدونه، خدا اون طاعت رو ازش میگیره.
حضرت موسی-علیهالسلام- وقتی پیغمبر شد، یهدفعه اونهمه علم توی سینهش ریخته شد، امام صادق-علیهالسلام- میفرمایند موسی-علیهالسلام- نزدیک بود از دست بِره و غرور اون رو بگیره. خدا میخواست پیغمبری رو از موسی بگیره، نمیخواست یه چیزی بهش بده که گمراه بشه. جبرئیل نازل شد، گفت موسی! یه پرندهای داره پایین مییاد، خوب نگاهش کن، پرنده پایین اومد و نوکش رو توی آب زد. جبرئیل پرسید موسی چهقدر از منقار این پرنده رو آب گرفت موسی گفت از این دریا هیچی! جبرئیل گفت موسی! علم تو همین قدره!
امام صادق-علیهالسلام- فرمود حضرت خضر، حضرت موسی-علیهالسلام- رو گیر انداخت، ولی حضرت خضر هم محتاج درِ خونهی ماست. اگه الان بود، پشت در میاومد تا قالالصادقِ ما رو بشنوه. اون وقت ما چهقدر بیچارهایم که قالالصادق میگیم، ولی میریم که ببینیم روانشناس غربی چی میگه! همون روانشناسی که این وحشیها رو تربیت کرده، اگه چیزی توی علم روانشناسی بود، این غربِ وحشی رو درست میکرد؟
من توی رادیو معارف برنامه داشتم، وسط برنامه یه روانشناس متدینی رو آوردند، من گفتم آقا اگه ایشون بیاد من دیگه نمییام. گفت: این آقا میخواد حرفهای شما رو تائید کنه. گفتم نمیخوام حرف من رو تأیید کنه، ما میخوایم حرف خدا و پیغمبر رو بزنیم. چهطور اونها حرف ما رو قبول نمیکنند، ما هم حرف اونها رو قبول نمیکنیم. گفتم من امام صادق-علیهالسلام- رو دارم، آقای بروجردی-رحمهاللهعلیه- دارم، شما هم توی روانشناسی بیاید یه آدم خوب معرفی کنید. اگه شما یه نفر رو معرفی کردید که به همون مطالب روانشناسی تربیت شده باشه، من هم پشت سر شما مییام، ولی شما یه نفر رو هم ندارید که با این چیزها تربیت شده باشه، اما ما آقای بهجت-رحمهاللهعلیه- داریم، ما حضرت امام-رحمهاللهعلیه- داریم،
ما مقام معظم رهبری-حفظهالله- داریم که دنیا به خاطر ایشون متحیره! رئیس جمهور روسیه وقتی میخواست پیش ایشون بیاد، دست و پاش رو گم کرده بود. ایشون هم یه روضهخونه! روضهخون امام حسین-علیهالسلام- که الان رهبر شده، از روضهخونی هم این مقامات رو گرفته. چرا داریم اشتباه میکنیم؟ «أیْنَ تَذْهَبون»
امام زمان -عجلاللهتعالیفرجهالشریف- فرمودند:
«طَلَبُ المَعارفِ مِن غَیرنا اَهلَ البَیتِ مُساوِقٍ لِاِنکارِنا»
«طلب معارف از غیر ما اهلبیت، مساوی با انکار ما میباشد» (مستدرک سفینهالبحار ۱/۱۰)
هر کس غیر از در خونهی ما رو بزنه، ما رو انکار سمیکنه.
امام علی-علیهالسلام- فرمودند:
«یا کُمَیْلُ! لا تَأْخُذْ اِلاّ عَنّا، تَکُنْ مِنّا»
«ای کمیل! اگر مىخواهى از ما باشى، تمام معارف دینت را از ما بگیر!» (بحارالانوار/ ج۷۴/ ص۴۱۲)
هی از این میشنوی، از اون میشنوی، اینطوری که نمیشه! هر چی ما اهلبیت-علیهمالسلام- گفتیم رو بشنوید.
پس چی شد؟ ما یه طاعت داریم، یه معصیت.
خانم! خدا به شما طاعت داده، پس بگو الحمدلله!
اون خانمی که میبینی بدحجابه، آرایش میکنه، ولی اهلبیت-علیهمالسلام- رو قبول داره، فاطمهی زهرا-سلاماللهعلیها- رو قبول داره، همون خانم رو دعاش کن، نصیحتش کن، با چشم بد نگاهش نکن، اون گول خورده، شیطان به اون مسلطه. اگه شما هم دیدید یه آقایی داره شراب میخوره، اشتباه نکن.
امام رضا-علیهالسلام- فرمودند:
«أَنَّ رَجُلاً مِنَ اَلْمُنَافِقِينَ قَالَ لِأَبِي اَلْحَسَنِ اَلثَّانِي عَلَيْهِ السَّلاَمُ إِنَّ مِنْ شِيعَتِكُمْ قَوْماً يَشْرَبُونَ اَلْخَمْرَ عَلَى اَلطَّرِيقِ فَقَالَ اَلْحَمْدُ لِلَّهِ اَلَّذِي جَعَلَهُمْ عَلَى اَلطَّرِيقِ فَلاَ يَزِيغُونَ عَنْهُ وَ…»
«در روايتى است كه مردى از منافقين به حضرت موسىبنجعفر-عليهالسّلام- گفت: بعضى شيعيان شما در خيابان شراب میخورند، فرمود: الحمدللّٰه! خدا را سپاسگزارم كه آنها را در راه قرار داده و منحرف نشدهاند…» (بحار/ج۲۷/ص۳۱۴)
یکی از منافقین اومد خدمت امام صادق-علیهالسلام- و گفت آقا شیعیان شما توی راه مشروب میخوردند، میخواست حضرت رو اذیت کنه، امام صادق-علیهالسلام- فرمود: «يَشْرَبُونَ اَلْخَمْرَ عَلَى اَلطَّرِيقِ» منم میگم الحمدلله توی مسیر هستند. گفت آقا من چی میگم شما چی میگید! حضرت فرمود برو فکری برای سبیبل کج خودت کن، ما دست اینها رو میگیریم، شراب رو هم ازشون میگیریم و اینها رو نمازخون میکنیم، تو برو یه فکری به حال خودت کن که نمازت هم به دردت نمیخوره!
اونی که حسین-علیهالسلام- رو داره، چیزی کم نداره. شخصی میگفت توی همین مسیر پیادهروی کربلا، حضرت ابالفضل-علیهالسلام- رو دیدیم. یه رودخانهای بود، همین که افراد وارد رودخانه میشدند، حضرت ابالفضل-علیهالسلام- سرهاشون رو داخل آب میکرد، وقتی از آب بیرون میاومدند، چهرههاشون نورانی میشد و پیش اباعبدالله-علیهالسلام- میرفتند، همین گنهکارها! همینهایی که دارند پیادهروی میکنند و توی مسیر امام حسین-علیهالسلام- گناه کردند! حضرت عباس-علیهالسلام- اینها رو عوضشون میکنه، عباسه، قمر بنیهاشمه!
چند نفر اختلافشون شد که مقام سلمان-رحمهاللهعلیه- بالاتره یا حضرت عباس-علیهالسلام- ؟ حضرت فرمود این چه حرفی بود که شما به هم زدید؟ اگه عباسِ من اراده کنه، هزار تا سلمان به دنیا مییاد!
امام میگه «بِنَفْسی أنْت»، حسین فدای عباس!
تو چی داری میگی؟! حضرت فرمود سلمان لغزید، اما عباس-علیهالسلام- نلغزید. ما دینمون زینالعابدین-علیهالسلام- داره، زینب-سلاماللهعلیها- داره، ما صاحب داریم.
(وصلیاللهعلیمحمدواله)
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
سخنرانی؛ مورخ ۱۳۹۴/۹/۴