شکلگیری شناخت نبوت و امامت در وجود انسان
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
«أعوذُ بِاللّهِ مِنَ الشَّیطانِ الْرَّجیم
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ»
«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِين وَ الصَّلَاةُ وَ السَّلَامُ عَلَى سَيِّدِنَا وَ نَبِيِّنَا وَ حَبِيبُ قُلُوبِنَا أبوألقاسِمِ مُصْطَفیٰ مُحَمَّد وَ عَلی آلِهِ الطَیِّبینَ الطَّاهِرِين ألمَعصومین وَ لَعنةُ اللهِ عَلَی أعدائِهِم أجمَعینِ مِنَ الان إلی قیامِ یَومِ الدّین»
«اَللّهُمَّ اِنّا نَرْغَبُ اِلَیْکَ فى دَوْلَةٍ کَریمَةٍ تُعِزُّ بِهَا الاِْسْلامَ وَاَهْلَهُ وَتُذِلُّ بِهَا النِّفاقَ وَاَهْلَهُ وَتَجْعَلُنا فیها مِنَ الدُّعاةِ اِلى طاعَتِکَ وَالْقادَةِ اِلى سَبیلِکَ وَتَرْزُقُنا بِها کَرامَةَ الدُّنْیا وَالاْخِرَةِ»
ببینید وجود انسان خیلی وسیع و بیانتهاست. به همین جهته که شما دلتنگ میشید، افسردگی میگیرید، غم و ناراحتی پیدا میکنید، آرزو سراغتون مییاد، بلندپروازی میکنید و شادیها کفاف شما رو نمیده؛ همهی اینها به خاطر همین وجود وسیعه. خدا معجزه نشون داده که در جسم انسان، در یه قد و قوارهی محدود، عوالم عجیب و غریب گنجانده. مثلا همینکه شما باید توحید رو بفهمی و خداشناس باشی، مگه چیز کوچیکیه؟ شما یه موقع میخوای مورچه رو بشناسی، یه سنگ رو بشناسی، خب برای شناختش یه چشم کافیه دیگه، ولی الان شما میخوای یه درکی از خدا پیدا کنی و خدا رو در وجود خودت ببینی، میخوای یهسری صفات رو که از خدای متعال ارزانی شده، در وجودت هموار کنی، پس مسئله درک وجود خداست؛ برای همین وجود شما مومنین، نسبت به اقوام و ارزشهای گذشته مهمه. خدا یه کتاب ثابت با شش هزار آیه برای من و شما فرستاد، اما برای حضرت موسی-علیهالسلام- یه جزوهی بیست صفحهای بوده!
شما باید در وجودت پاسخگوی وجود پیغمبر باشی، یعنی چی؟ یعنی نبوت در وجودت جا پیدا کنه، شریعت!
یه موقع من به یه بچه میگم از اینجا تا اونجا رو قدم بردار ببین چند قدم یا چند متره؟ یه سوالات اینجوری میکنم. اما یه موقع دارم میگم شریعت چیه؟ حرام و حلال خدا چیه؟ اومد به حضرت-علیهالسلام- عرض کرد آقا ما باید تا کی احکام حج رو از شما سوال کنیم؟ احکام حج کی تموم میشه؟ حضرت فرمود یه خونهای که پنج هزار سال سابقه داره، مگه مسائلش به این آسونی تموم میشه؟! خونهی خداست.
بعد از نبوت، حالا امامت میخواد در شما شکل بگیره؛ یعنی قراره وجودی مثل وجود امیرالمؤمنین-علیهالسلام- با اون عظمت در وجود شما شکل بگیره و علی-علیهالسلام- معرفی بشه تا شما حضرت رو بشناسی. از اون طرف قراره توی همین زندگی مثل بقیهی موجودات و حیوانات هم زندگی کنی، عین همونها بخوری، بخوابی؛ خب این چهطوری با هم جمع میشه؟ اصلا این دو تا با هم همخونی ندارند! من از یه طرف میخوام عرش باشم، از یه طرف میخوام فرش باشم، از یه جنبه میخوام ملکوتی فکر کنم مثلا دارم قرآن میخونم، دارم تدبر هم میکنم، یه دفعه گرسنهم میشه، خب باید پاشم نون هم بخورم، این عجیبه! در حالی که فکرهای بزرگ میکنم، خوابم هم میگیره باید برم بخوابم، اینجا خدا چی رو تو چی جا داده؟ برای همین خدا میفرماید: «فَتَبَارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِینَ».
اون وقت خدا توی این وجود، یه تحفهای قرار داده به نام عقل! اللهاکبر از این عقل که خود حضرات معصومین-علیهمالسلام- از این عقل چی میگن؛
«قُلْتُ لَهُ مَا الْعَقْلُ قَالَ مَا عُبِدَ بِهِ الرَّحْمَنُ وَ اكْتُسِبَ بِهِ الْجِنَانُ قَالَ قُلْتُ فَالَّذِي كَانَ فِي مُعَاوِيَةَ فَقَالَ تِلْكَ النَّكْرَاءُ تِلْكَ الشَّيْطَنَةُ وَ هِيَ شَبِيهَةٌ بِالْعَقْلِ وَ لَيْسَتْ بِالْعَقْلِ.»
«از حضرت صادق-علیهالسلام- سؤال شد عقل چيست؟ فرمود: عقل آن است كه به وسيلهی آن خداى رحمان پرستش شود و بهشت به دست بیاد. راوى گويد عرض كردم پس آنچه معاويه داشت چه بود؟ حضرت فرمود: آن نيرنگ است، آن شيطنت است! آن نمايش عقل را دارد ولى عقل نيست.» (كافی/ ج۱/ ص ۱۱)
راهنمای همه چیز عقله، حتی اونی که شما رو درِ خونهی خدا میبره عقله، حتی اونی که شما رو سرِ نماز میبره عقله. عقل ۷۵ تا سرباز در رشد و نمو و کمال داره و این عقل همراه شماست، اینقدر این عقل عظمت داره که وقتی گفتند اسمش رو چی بذاریم؟ گفتند بذارید پیغمبر باطنی!
مناسب این خصوصیاتی که با عقله، شما یه قلبی دارید غیر از عقل، یه قلبی که مُدرِکه، تا میگی «اَلسَّلامُ عَلَیکَ یا اَباعَبدِالله» با این قلب کربلایی میشی، به تعبیری مظلومیت حسین-علیهالسلام- رو میفهمی، این مال قلب شماست. دوباره کنار همین قلب، یه نفسی هست که همهش تو رو به بد بودن دعوت میکنه.
حضرت یوسف-علیهالسلام- پیغمبره، آدم عادی که نیست، میگه:
«وَ مَا أُبَرِّئُ نَفْسِي إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلَّا مَا رَحِمَ رَبِّي ۚ إِنَّ رَبِّي غَفُورٌ رَحِيمٌ»
«و من (خودستایی نکرده و) نفس خویش را از عیب و تقصیر مبرّا نمیدانم، زیرا نفس امّاره انسان را به کارهای زشت و ناروا سخت وا میدارد جز آنکه خدای من رحم کند که خدای من بسیار آمرزنده و مهربان است.» (یوسف/۵۳)
“إِلَّا مَا رَحِمَ رَبِّي” اگه رحمِ خدا نبود، نفس ما رو از درگاه خدا بیرون میانداخت. خب پس یه نفس اینجوری داریم، نیازها رو هم که گفتم. اونوقت اینها ذهنی هم نیست، خدا یه پیغمبری رو فرستاده که اسم و رسمش رو هم میدونیم، با خودش نبوت آورده، از طرف خدا قرآنی برامون آورده که ملموسه. ائمه-علیهمالسلام- یکی پس از دیگری اومدن؛ ما حامل اینهمه مطالبیم. میدونید قصهی ما مثل چیه؟ ببینید میخوام یه مثال بزنم که این معضل رو برای خودت حل کنی؛ حکایت ما مثل یه هواپیماست که به جای اینکه توی باند بشینه، اومده توی خیابون! یه هواپیمایی که باید توی باند میبود، هر آن آمادهی پرواز میبود، اما هواپیما رو از باب اضطرار اشتباهی آوردیم توی خیابون، نه راه پس داره، نه راه پیش، هم جای خیابون رو اشغال کرده، هم اون هواپیما دیگه هواپیما نیست، ما این وجود رو آوردیم درگیرش کردیم، با چی؟ با خواستههامون، با هوسها، آرزوها، بلندپروازیها، خواستههای نفس، خواستههای شیطان و هزار مطلب دیگه. ممکنه سوال شما این باشه که حالا نمیشد خدا اینها رو اصلا به ما نمیداد؟ خدا حکیم است، در شما اینها رو دیده که از عهدهش برمییای، پس یه خورده همّتت رو بالا ببر.
آقای قاسم سلیمانی در یکی از دهاتهای کرمانه، آروم، آروم اومد، نذاشت هواپیماش بیاد توی خیابون پارک بشه، تو همون باند اون رو نگه داشت، پروازش داد، علیالدوام آمادهی پرواز بود. شما نپذیر که مال این زندگی هستی، اصلا نپذیر! به این فکر کن که از باب اضطراره که اینجایی. شما چه درک کنی چه درک نکنی، توی یه مقطع زمانی، اگه خودت رفتی که خب، وگرنه برای اون پرواز تو رو میبرن، بله برات ملکوت و بهشت در نظر گرفتند، رضوان و قرب الیالله در نظر گرفتند. پیغمبر-صلیاللهعلیهوآلهوسلم- رفت بالا «فَكَانَ قَابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنَىٰ» «(بدان نزدیکی که) با او به قدر دو کمان یا نزدیکتر از آن شد» (نجم/ ۹)
معاویه که نیست، پیغمبره! پیغمبر-صلیاللهعلیهوآلهوسلم- اوج گرفته رفته، یعنی تو هم بیا، حالا تا هر جا که میتونی. یه موقع معاویه بالا سر منه، برعکسه، قهقرا رفته.
«لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ فِي أَحْسَنِ تَقْوِيمٍ* ثُمَّ رَدَدْنَاهُ أَسْفَلَ سَافِلِينَ» «كه ما انسان را در بهترين صورت و نظام آفريدهايم سپس او را به پائينترين مرحله باز گردانديم.» (تین/ ۴_۵)
همینه که با عایشه دست به یکی کردند و جنگ جمل رو راه انداختند. معاویه به عنوان اینکه عایشه زن پیغمبره اومد برای پسرش یزید از اون بیعت بگیره، اما عایشه ایراد گرفت گفت تو باعث شدی برادر من کشته بشه، معاویه فهمید اگه این بمونه کار خراب میشه.
اومد به بهانهی پذیرایی عایشه رو دعوت کرد، یه سکویی هم روی یه چاه درست کرد، یه فرش گران قیمت روی اون انداخت که تا عایشه بشینه پایین بره و کارش تموم بشه، اما خب خدا نخواست.
من پیغمبری بالا سَرمه که داره میگه بیا!
«سُبْحَانَ الَّذِي أَسْرَى بِعَبْدِهِ لَيْلًا مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَى الَّذِي بَارَكْنَا حَوْلَهُ لِنُرِيَهُ مِنْ آيَاتِنَا إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ»
«پاک و منزه است خدایی که در (مبارک) شبی بندهی خود (محمّد) را از مسجد حرام (مکّه معظّمه) به مسجد اقصایی که پیرامونش را مبارک و پرنعمت ساختیم سیر داد تا آیات و اسرار غیب خود را به او بنماییم که او (خدا) به حقیقت شنوا و بیناست.» (اسراء/ ۱)
خب حالا این صورت مسئله رو شما داشته باشید. ممکنه تو ذهنتون بیاد که حاجآقا این گسترهای که شما مطرح کردید، ما هیچی از اون نمیدونیم، باید چهکار کنیم؟ حالا جالبتر اینجاست که من میخوام بگم شما هیچ کاری نمیخواد انجام بدید! امام زمان-عجلاللهتعالیفرجهالشریف- میفرمایند:
«فَاتَّقُوا اللّهَ وَ سَلِّمُوا لَنا وَ رُدُّو الاَْمْرَ إِلَيْنا، فَعَلَيْنَا الاِْصْدارُ كَما كانَ مِنَّا الاِْيرادُ وَ لا تَحاوَلُوا كَشْفَ ما غُطِّىَ عَنْكُمْ وَ اجْعَلُوا قَصْدَكُمْ إِلَيْنا بِالْمَوَدَّةِ عَلَى السُّنَّةِ الْواضِحَةِ»
«از خدا بترسيد و تسليم ما شويد و كارها را به ما وا گذاريد، بر ماست كه شما را از سرچشمه سيراب برگردانيم، چنانكه بردن شما به سرچشمه از ما بود، در پى كشف آنچه از شما پوشيده شده نرويد. مقصد خود را با دوستى ما بر اساس راهى كه روشن است به طرف ما قرار دهيد.» (بحارالأنوار/ج ۵۳/ ص۱۷۹)
«فَعَلَيْنَا الاِْصْدارُ كَما كانَ مِنَّا الاِْيرادُ» حضرت میفرمایند شما فقط دستتون رو به من بدید، چشمتون رو ببندید، من شما رو میبرم. تا همینجایی هم که اومدید و حرفها رو میفهمید، من شما رو آوردم، و الّا شما این چیزها رو نمیدونستید و الان شما دنبال فیلمهای هالیوودی بودید، دنبال فوتبالیستها بودید، دنبال چهرههای سلبریتی بودید، ولی من جداتون کردم، با یه معارف دیگه آشناتون کردم، من این کار رو کردم. امام زمان-عجلاللهتعالیفرجهالشریف- داره میگه بقیهش هم با من، شما فقط چشمت رو ببند و دستت رو به من بده، من بهت میگم چهجوری کار انجام بدی. همین کارهایی که تو فکر میکنی هیچی نیست، همین رکوع رو انجام بده تا یه رکوع خوب داشته باشی، رکوع چند ثانیهای که بگی «سُبْحانَ رَبِّی العَظِیمِ وَ بِحَمْدِهِ» اگه این رو گفتی بقیهش با من.
چهطور توی مسابقات میگن اگه گفتی این عدد چنده، چند میلیون تومن برنده میشی، رابطهش چیه که اگه یه عدد رو بگی اینقدر برنده میشی؟ این هم همینه. شما وقتی سجده رفتی بگو «سُبْحانَ رَبِّی الأعْلَی وَ بِحَمْدِهِ» ولی به شرطی که هفت عضوت آروم روی زمین باشه؛ دو تا کف دست، دو تا شصت پا، زانو و پیشانی، بعد ذکر سجده رو بگو، اگه این کار رو کردی، زبونت رو هم درست میکنم، نمیذارم دورغ بگه، من اینها رو توی نماز درست میکنم، به کدوم آیه؟
«اتْلُ مَا أُوحِيَ إِلَيْكَ مِنَ الْكِتَابِ وَأَقِمِ الصَّلَاةَ ۖ إِنَّ الصَّلَاةَ تَنْهَىٰ عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ ۗ وَلَذِكْرُ اللَّهِ أَكْبَرُ ۗ وَاللَّهُ يَعْلَمُ مَا تَصْنَعُونَ»
«(ای رسول ما) آنچه را که از کتاب (آسمانی قرآن) بر تو وحی شد(بر خلق) تلاوت کن و نماز را (که بزرگ عبادت خداست) به جای آر، که همانا نماز است که (اهل نماز را) از هر کار زشت و منکر باز میدارد و همانا ذکر خدا بزرگتر (و برتر از حدّ اندیشهی خلق) است و خدا به هر چه(برای خشنودی او و به یاد او) کنید آگاه است.» (عنکبوت/ ۴۵)
من که نمیتونم زبانم رو تبدیل به یه چیز دیگه کنم، زبان، زبانه دیگه! میگه نه، اگه شما نمازت رو اول وقت خوندی، من شما رو هدایت میکنم.
ولی اگه این کار رو نکردی، توی نماز حضور نداشتی، اونوقت رهات میکنم، اینکه دولّا و راست بشی هیچی توش نیست. اگه ولایت علی-علیهالسلام- رو توی دلت قبول کردی، من با این موتورِ ولایت، بدون اینکه بدونی و بفهمی، همه چیز رو برات هموار میکنم. چهطور الان میشه با دلار همه چیز خرید، با ولایت امیرالمؤمنین-علیهالسلام- هم همه چیز بهت میدن، شما ولایتت رو نگه دار.
امام مهدى-عجلاللهتعالیفرجهالشریف- میفرمایند:
«إجعَلوا قَصدَكُم إلَينا بِالمَوَدَّةِ عَلَى السُّنَّةِ الواضِحَةِ» «گرايش خود را به ما با دوست داشتن سنّت روشن همراه كنيد» (بحارالأنوار/ ج۵۳/ ص ۱۷۹)
این کار رو که میتونید انجام بدید تا مودت رو زیاد کنید. مدام بگید حسین، یاد کربلا که میتونید باشید، بقیهش با حضرت. اینکه من فقط بگم حسین، بگم یا صاحبالزمان، بعد راه دیگهای رو برم، نه! باید راه صاحبالزمان رو بری، راه صاحبالزمان معلومه چیه، مخفی و مبهم هم نیست.
ما یه موقع میگیم برای ساختن یه نیروگاه اتمی این رو میخواد، اون رو میخواد، اورانیوم اینقدر میخواد، حالا خدا میگه برای وضو اگه این آب رو بریزی اینجا، اینجوری دست بکشی، من این رو براتون نور میکنم، منِ خدا این کار رو بلدم که اگه این آب رو بریزی به نیتی که من گفتم، این وضو براتون نور بشه. پس کار شاقی از من و شما نخواسته، شما دستت رو اینجوری برای مسح به سرت بکشی، مغزت نورانی میشه، حتی آب بریزید توی بینیتون برگردونید، مشاعرتون نورانی میشه، موقع وضو آب در دهانتون بچرخونید دهانتون نورانی میشه؛ این در روایته، حالا چه ربطی داره؟! گوش کنید چهطور شما با یه دکمه از طبقهی اول میری طبقهی بیستم، این دکمه چه ربطی داره؟! خب این تعریف شده که اگه این دکمه رو بزنی به طبقهی بیستم میری. اینجا هم در نماز اگه هفت عضوت روی زمین باشه، تعریف شده که معراجه! من این رو با مفاهیم الان خیلی بهتر میفهمم، بعد صدات رو میشنوند. حضرت-علیهالسلام- میفرمایند اگه کسی موقع دعا دستش رو بالاتر از سرش بیاره، من خدا نمیذارم دست خالی برگرده، چون خیلی تواضع نشون داده.
«قالالصادق-علیهالسلام-…قَالَ السَّائِلُ فَمَا الْفَرْقُ بَیْنَ أَنْ تَرْفَعُوا أَیْدِیَکُمْ إِلَى السَّمَاءِ وَ بَیْنَ أَنْ تَخْفِضُوهَا نَحْوَ الْأَرْضِ- قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع ذَلِکَ فِی عِلْمِهِ وَ إِحَاطَتِهِ وَ قُدْرَتِهِ سَوَاءٌ وَ لَکِنَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَمَرَ أَوْلِیَاءَهُ وَ عِبَادَهُ بِرَفْعِ أَیْدِیهِمْ إِلَى السَّمَاءِ نَحْوَ الْعَرْشِ لِأَنَّهُ جَعَلَهُ مَعْدِنَ الرِّزْقِ فَثَبَّتْنَا مَا ثَبَّتَهُ الْقُرْآنُ وَ الْأَخْبَارُ عَنِ الرَّسُولِ ص حِینَ قَالَ ارْفَعُوا أَیْدِیَکُمْ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ…»
«در علم و قدرت و احاطه خداوند فرقی نمیکند. ولی خداوند اولیا و بندگانش را امر کرد که دست به سوی آسمان و سوی عرش بلند کنند چون آن را معدن رزق قرار داد. پس ما همان چیزی را بیان کردهایم که قرآن فرموده و از رسول مکرم اسلام-صلیاللهعلیهوآلهوسلم- رسیده است که فرمود: دستهایتان را به سوی خدای عزوجل بلند کنید…» (توحید صدوق/ ص ۲۴۸)
پس خدا نگفت کار عجیب و غریب کن، نگفت از فلان جا خودت رو پرت کن پایین، نگفت فلان شعبدهبازی رو در بیار، گفت فقط دستت رو بیار بالا، میدونید اون اورانیوم توی این عمل چیه؟ اون اورانیومی که اگه دست کسی باشه، میتونه همه کار باهاش انجام بده «صلوات بر محمد و آل محمد» والله اینه، همونطور که ما نمیدونستیم اورانیومی که توی نطنز هست، میشه ازش این انرژی رو استخراج کرد و تازه فهمیدیم، ما هنوز هم نمیدونیم توی صلوات چیه؟ اصلا نمیدونیم تا اهلش بشیم. اینقدر باید صلوات بفرستید، اینقدر با این ذکر باشید تا از درون شما بجوشه، بعد میبینید همهی امورتون با همین حل شد. اومد خدمت آقای بهجت-رحمةاللهعلیه- گفت بچهی من نماز نمیخونه، اما روزه میگیره، آقا فرمود: بهش بگو صلوات بفرسته.
در روایت داره هر یه دونه صلوات، دو رکعت نماز مستحبیِ بدون وضو و بدون قبله است، من اصلا نمیدونم چیه! ملائکه اومدند گفتند خدایا به داد این انسان برس، این داره از چپ و راست میخوره؛ شما شیطانی براش قرار دادی که همه چیزِ اون رو میدونه، خب شیطان بیچارهش میکنه! خدا فرمود نه، من یه راه زمینی گذاشتم و یه راه آسمانی، بره سجده من رو صدا کنه بگه خدایا به دادم برس، یه راه آسمونی هم گذاشتم، قنوت بگیره بگه خدایا به دادم برس.
رفقا! توی رکوع از خدا چیزی نخواید، خدا رو به عظمت یاد کنید، ولی در سجده هر دفعه از خدا یه چیزی بخواید، در قنوت که حتما از خدا بخواید، این رو امتحان کنید، شما یه سهمی دارید، چرا از سهمیهتون استفاده نمیکنید؟! میگید خدا خودش میده، بله! خدا به پیغمبرش هم میداد، ولی به پیغمبرش میفرمود: «قماللیل» پاشو شبها دستت رو بالا بگیر «العفو العفو» کن، از من بخواه، اگه نخوای بهت نمیدم، و لو پیغمبر باشی، لذا بعضی از انبیاء-علیهمالسلام- از بعضی از انبیاء-علیهمالسلام- بالاترند چرا؟ چون بیشتر از خدا خواستند.
بچهی بیزبون، نصف شب پدر و مادرِ خوابآلود رو بیدار میکنه یا نه؟ زبون هم که نداره، با چی بیدار میکنه؟ با گریه! انبیاء-علیهمالسلام- این رو از بچهها یاد گرفتند، تضرع! مثل بچه که نصف شب طلب شیر میکنه، از خدا تضرع کن، خدا مناسب اون چیزی که میخوای بهت میده، حکمت میخوای؟ حکمت رو بهت میده، علم میخوای؟ علم رو بهت میده، پول میخوای؟ بهت میده، امتحان کنید. اونهایی که ورشکسته شدید، پول ندارید، امتحان کنید یه ماه، بیست روز، مردونه پاشید نماز شب بخونید، بگید من فقط میخوام بیست شب نماز شب بخونم تا پول گیرم بیاد، پاشو بخون. آقای بهجت-رحمةاللهعلیه- یه روایت میخوند من ندیده بودم، ولی ایشون دیده بود. ایشون میگفت در روایت خدا میگه اگه یه بندهای برای یازده رکعت، سحر بلند بشه نماز بخونه، من نمیذارم دستش خالی بمونه، مناسب نیازش دستش رو پر میکنم، چون سحر اومده، چون معلومه که این موقع شب اومده واقعا کار داره. نمیشه که من الان مشکل دارم، شب هم بخوابم! مردونه پاشو، یازده رکعت بدون کم و زیاد بخون. اگه مرد این کاری، پاشو نماز شب بخون ببین چهجوریه. اونهایی که خوندند میگن بعدش خدا بهمون داده، تو هم برو تجربه کن.
اینکه خدا میده یا نمیده، از روی حساب و کتابه. حالا نمازمون رو چهطوری میخونیم؟ بدو مییایم سر نماز «اللهاکبر» که میگیم، حواسمون به همه چیز هست، الا نماز! یاد حرفهایی که به فلانی زدیم، غذایی که درست کردیم، کارهایی که انجام دادیم، حالا با این اوصاف، این چه نمازیه که خوندم؟! ملائکه هم به من میخندند، من هم میگم خدایا چی شد؟ ملائکه میپرسند چی چی شد؟ اصلا خودت یادت هست چهکار کردی؟ رکوعت یادته؟! یه خرده انصاف بدیم، خدا چیز عجیب و غریبی از ما نمیخواد، ولی شیطان از آدم چیزهای عجیب و غریب میخواد. شیطان میگه باید بری فلانی رو بکشی، کلاه این رو برداری، باید آخر شب بری دزدی، باید این فحش رو بدی، باید این نجاست رو بخوری، شیطان اینه، کارش سخته، ولی خدا اینجوری نیست، همهی کارهایی که میگه مناسب طبع و روح شماست. ماه رمضان اونهایی که روزه نگرفتند الان فکر میکنند ماها که روزه گرفتیم دیگه آخرشه، داریم میمیریم، نمیدونند اینهایی که روزه گرفتند تازه حالشون جا اومده، تازه از این به بعد حیات طیبه رو دارند تجربه میکنند، دارند شب قدر رو میفهمند.
پس تکلیف خودمون رو بفهمیم، ما موجودات خاصی هستیم، اگه شما یه جایی رفتی که جای شما نبوده، اگه اونجا بمونی اذیت میشی. شما وقتی قرآن خونده میشه باید حالت خوب بشه، حالا چی شده جای دیگه حالت خوبه؟ من چه چیزی رو به هم زدم؟ شما با خوردن آبگوشت، قیمه و قرمهسبزی حالت خوب میشه، چی شده که حالا فکر میکنم با فستفودها حالم خوب میشه؟ من با شربت نعنا حالم خوب میشد، چی شده با نوشابه حالم خوب میشه؟ معلومه یه چیزی به هم خورده. من با کلمات حکیمانه احساس راحتی میکنم، چی شده با فحش دادن حالم خوب میشه؟ فحش رو میده میگه خیالم راحت میشه. من با دستگیری حالم خوب میشه، چی شده با مچگیری روحم پرواز میکنه؟ معلومه یه چیزی جا به جا شده و الّا نباید این اتفاق میافتاد و این زمینه پیش میاومد.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
هیأت رزمندگان کرج؛ شب هفدهم ماه مبارک رمضان؛ ۱۴۰۰/۲/۹