راوی در مورد قرآن سوال میکند، حضرت فرمود: «و لیس شیء و… إلا من شاءالله …» اگر میخواهید قرآن را بفهمید از همان جایی که خدا مشخص کرده و از کسانی که عالم به قرآن هستند، این علم را کسب کنید.حضرت فرمود: «ثم قال… ولاۀ الأمر» که خدا به اولی الامر ارجاع داده و همهی خلائق ولاة امر نیستند. «إذ لا یجدون…. الیه» شما کسی را پیدا نمیکنی که به آنها اقتدا بکند و آنها را امیر و ولی قرار بدهد «ولا من… بذلک» خدای متعال ولاة را افراد خاصی قرار داد که کسانی که این مقام را ندارند به آنها اقتدا بکنند. «فضلهم ذلک… ذلک…. برأیک…. من حدّ… جعله والله له» سلمان میتواند خودش در احکام بدون امیرالمؤمنین-علیه السلام- فتوا بدهد و حکم بکند؟ عقل سلمان هر چقدر هم بالا باشد چون به آن حد نرسیده که حجت باشد برای ما حجت نمیشود، فقط عقل معصوم است. طرف برای خودش چیزی را دریافت بکند که من چیزی را میفهمم، حکم خدا را میفهمم.روایت میگوید: «لله علی الناس حجتان… حجه باطنه»استاد الهی: از این بالاتر، شما میگویی سلمان، چرا کلمه سلمان را گفتی؟ چرا نگفتی طلحه؟ شما طلحه را مثال بزنید اگر طلحه از معصوم خبر بیاورد، قبول میکنید؟ مگر ممکن است مسلمان به غیر آنچه معصوم میگوید بگوید؟ مگر ممکن است طلحه با آن شیطنت و مکر، از حضرت علی علیه السلام … .