دینداری ما از زندگی مادی جدا نیست
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
«أعوذُ بِاللّهِ مِنَ الشَّیطانِ الْرَّجیم
بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحيمِ»
«الحَمْدُ لله رَبِّ العالَمین الصَّلوةُ وَالسَّلامُ علیٰ سَیِّدِنا وَنَبِیِّنا وحَبیبِ قُلوبِنا وَطَبیبِ نُفوسِنَا وَشَفِیعِ ذَنوبِنا اباالقاسِمِ المُصْطَفیٰ مُحَمَّد و آلِهِ الطّاهَرین الْمِعْصومینَ المُکَرَّمین؛
اللّهُمَّ الْعَنْ أبَاالشُّرُورِ وَ أتْباعَهُ فِی کُلِّ لَحْظَهٍ مِنَ الأزَلِ إلَی الأبَدِ، بِعَدَدِ ما أحاطَ بِهِ عِلمُک؛
اَللّهُمَّ اِنّا نَرْغَبُ اِلَیْکَ فى دَوْلَةٍ کَریمَةٍ تُعِزُّ بِهَا الاِْسْلامَ وَاَهْلَهُ وَتُذِلُّ بِهَا النِّفاقَ وَاَهْلَهُ وَتَجْعَلُنا فیها مِنَ الدُّعاةِ اِلى طاعَتِکَ وَالْقادَةِ اِلى سَبیلِکَ وَتَرْزُقُنا بِها کَرامَةَ الدُّنْیا وَالاْخِرَةِ»
صلواتی برای امام عصر-علیهالسلام- مرحمت کنید.
در ارتباط با دینداری در زندگی ما یک نکته اتفاق میافته، این اتفاق ارتباط دین با دنیاست. شاید بتوان گفت تنها منشاء دور شدن و انحراف، یا یکی از مهمترین زمینههای دور شدن از خدا و دین اینه که وجود حقیقی دین واضح نشه و برداشت درستی از آن نشه. ما در ارتباط با تدین یک عالم خیال و ذهن به نام معنویت درست کردیم! این شخص با خیالی که در ذهنش داره، زندگی میکنه، ولی اسم این رو معنویت گذاشته و از اون لذت هم میبره، وقتی که زمان میگذره میبینه نیروی خودش رو در دین از دست داده و هیچ چیز هم گیرش نیامده و یک خلاء دینی در وجودش احساس میکنه، در حقیقت از یقین محروم میشه و به میدان شک راه پیدا میکنه! وقتی روی تمام امور دینی دقیق بشید، میبینید که همهی اینها مادی است، ما اصلا چیز معنوی نداریم، تمام امور و دستوراتی که جلوی ماست و ما با اونها ثواب و معنویت جمع میکنیم، تدین و قرب پیدا میکنیم، مادی هستند.
شما حتی در نماز اجازه ندارید چشمهاتون رو روی هم بذارید، مکروه است. در سجده حق ندارید چشمتون رو ببندید، باید باز نگهدارید؛ یعنی اگر به این اندازه هم در خیال و تصور برید راه رو گم میکنید. در نماز باید با آب وضو بگیرید، این یه امر مادی است، در آب رفع حدث است، نور و معنویت ایجاد میکنه؛ ولی ما با یه امر مادی سر و کار داریم، من نباید زمانی که وضو میگیرم بازی در بیاریم.
همهی الفاظ نماز مادیست! با لفظ سر و کار دارید، چون در عالم ماده هستید.
جبرئیل وقتی روی زمین مییاد حالت مادی پیدا میکنه، شبیه دحیه کلبی میشه که یه شخصه! یه آدمه!
آیهی قران هم میگه اگه رسولان میخواستند فرشته هم باشند باید لباس این عالم رو به تن داشته باشند.
پیغمبر اکرم-صلیاللهعلیهوآله- خیلی از جبرئیل لطیفتره، جبرئیل اصلا به لطافت پیغمبر-صلیاللهعلیهوآله- نمیرسه، ولی پیغمبر-صلیاللهعلیهوآله- یه وجود مادی داره، به دنیا اومده و میمیره.
شما در نماز باید مهر بذاری که یه امر مادی است؛ یعنی نماز معنوی شما شکل نمیگیره مگر اینکه مهر بذاری، یعنی با ماده سر و کار داری، باید کف دستت رو روی زمین بذاری، این ماده است. باید رو به قبله باشی، ماده است. خود کعبه سنگ است که ماده است!
شما یه جای دین رو نشون بدید که معنویت باشه، شما وقتی این رو برای خدا انجام بدی ثمرهی معنوی رو در وجودت میذاره؛ یعنی شما وجود معنوی درست میکنی، میری جلوی ضریح امام رضا-علیهالسلام- میایستی و یه ژست معنوی میگیری.
یه جوان سیزده ساله مثل یک مرجع تقلید ادا در مییاره و به مغزش فشار مییاره، مدام تصوراتش رو زیر و رو میکنه و با تصوراتش بازی میکنه.
اصلا خدا دنبال این نیست!
ائمه-علیهمالسلام- قیافهی بسیار معمولی داشتند، اون چهرهی نورانی که مومن در ائمه-علیهمالسلام- میبینه، به خاطر اعتقادش به ائمه-علیهمالسلام- است. از حضرت پرسیدند حضرت یوسف قشنگتر بوده یا شما؟ حضرت فرمودند من نمکینتر هستم، یعنی حضرت یوسف قشنگتر از من بود، ولی نمکین بودن من، زیباتر از زیبایی ابرو و چشم حضرت یوسف است. اگه حضرت یوسف اون چهرهی زیبا رو نداشت، مردم به اون شکل ایشون رو نمیپذیرفتند. حالا ما دنبال چی هستیم؟ دنبال یه قیافهی خاص! ما حتی از علما انتظار یه قیافهی خاص داریم.
شما زناشویی رو ببینید، زناشویی یه کثافتکاری و یه پلشتی است که با محل ادرار و بول ارتباط داره، جز اینکه چیزی نیست؟! ولی خدا میدونه همهی معنویات، همهی ثوابها اینجاست، دو سوم دین در ازدواجه، تو همین کثافتکاری، ولی به چه اعتبار؟ به اعتبار اینکه اینها با چند تا جمله به هم حلال شدند.
رَمی جمرات سنگه، اونجا خود شیطانه، نه مظهر شیطان! اینها حرفهای من درآوردی هست که میگن رمی جمرات مظهر شیطانه، یعنی چی؟! این سنگ شیطان هست، ولی در این عالم ماده، ما سنگ میبینیم و الا همون شیطانه، خدا به عنوان اینکه مجازاتش کنه، او رو در وجود سنگ مییاره و اون مدتی که حاجیها اونجا هستند، همین سنگها اثر میکنه. در روایت اومده که حضرت ابراهیم وقتی شیطان رو دید، سه جا به اون سنگ زد، همین رَمی جمرات شد.
حجرالاسود سنگه، ولی وقتی از بهشت به اینجا اومد، این شکلی شد. اگه برگرده به اون عالم جنس اون عالم رو داره و لطیفتر هست.
بهشت یه محیط مادی هست، فکر میکنید بهشت چیه؟ مدام میگن بهشت عالم مجرداته، نه! اونجا مادی هست، وقتی که توصیف میکنه، میگه مثل همین چیزهایی که در دنیا هست، اونجا هم همینجور خواهد بود، همین بحث ازدواج و حوری و لذاتی که هست، بحث شراب و شربت و آب و درختی که هست. خود بهشت در همین عالم است، برزخ همینجاست، منتها یه اتفاقاتی میافته، این بساط جمع میشه، اون بساط ظاهر میشه، اما باز همین عالم است، اما عالم لطیفتری است.
حضرت فرمود: جسم ما مثل روح شماست، یعنی به یه تعبیری داره روح ما رو مادی معرفی میکنه، میگه، همینه، الان ما چهطوری هستیم که شما با ما تماس میگیرید، حس میکنید؟! روح شما هم همینجوریه، بعضیها در یه جریان معنوی که در اثر انجام تکالیف و ذکر و دعا به دست مییارند، یه قیافهی معنوی پیدا میکنند؛ حالا یه اسمهایی مثل مکاشفه و اینا گذاشتند. یه آقایی میگفت از عارفی شنیدم که اگه میخوای به نفست مسلط بشی، باید روزی یه ساعت تو آینه خودت رو نگاه کنی، به نفس خودت نگاه کنی. آخر سر هم این آقا دیوانه شد، هنوز هم دیوانه هست، هر دکتری هم میره، خوب نمیشه، شما آثار دیوانگی رو در ظاهرش نمیبینی، ولی دیوانه هست و اذیته.
همین طعام و اطعام دادن، شما سفره بیانداز، یه عده بیان بخورند؛ حضرت فرمود این اطعام دادن خودش مال جسمه، ولی اگه اطعام دادی، یه نفر خورد، اون اطعامی که ماده هست، غذای روحت میشه.
خیال رو باید تعطیل کرد «آمَنُوا وَ عَمِلُوا اَلصّٰالِحٰاتِ» خدا میفرماید چرا نشستی فکر میکنی؟! پاشو، وضو بگیر، قرآن رو باز کن، آیات رو نگاه کن، ببین چه قشنگ آیات پشت سر هم اومده.
یه چیز راجع به قرآن به شما بگم، خیلی سعی نکنید در قرآن یه نقصی پیدا کنید، بگید که این آیه به اون آیه ربط نداره یا ربط داره، نه! اصلا ربطی به هم ندارند، این مفسرین هستند که اصرار دارند، بگن مثلا این آیات به دنبال اون آیاته؛ نه! اصلا اینطور نیست، خود آیه نوره، در مورد نکاح هم که صحبت میکنه نوره، در مورد جهاد، حد، خورد و خوراک، در مورد جهنم و شیطان هم که صحبت میکنه، نوره. «لِاُغوینهم اجمعین» (سورهی ص/ آیهی۸۲) شما با نور اتصال دارید، هرچه خوندی و هر چه میخونی به تو نور منتقل میشه. ائمه فرمودند تند تند قرآن بخونید، در بعضی جاها هم فرمودند تدبر کنید، یعنی خود آیات رو پیدا کنید؛ اینطور نیست که اگه در یه آیه گیر کردید، ببینید بالاخره اون آیه چه میخواد بگه یا این آیه ربطش به اون آیه چه بود!
حضرت فرمود «اَبعَدُ شیء» دورترین چیزی که از عقل دور است آیات قرآنه، عقل اصلا توانایی درک آیات رو نداره؛ ولی گفتن همین آیات رو بخونید تا نور در وجودت بیاد، اگه ظرف وجودت درست شد، نور مییاد و فهم به تو میده و اونچه که باید بفهمی رو میفهمی، حالا چهطور میفهمی؟! خود قران این کار رو میکنه.
این آیاتی که تو کنار هم میگذاری یا این کاری که ما الان گرفتارش شدیم که میگیم تعداد این لفظ صد و خوردهای است، اون لفظ هم صد و خوردهای است، پس یه رابطهای بین این دو تا لفظ وجود داره. این آسمون و ریسمون چیه؟!
فرمودند این سوره رو بخونی این فضیلت رو داره، اون سوره رو بخونی اون فضیلت رو داره، مثلا چهقدر در سورهی لیل فضیلت نقل شده؛ اگه پول و صدقه که یه چیز مادیه بدی و از ماده بگذری، معنویت میشه و هفتاد بلا رو میبره.
در روایت هست که با صدقه ایمان حفظ میشه؛ یعنی در دستگاه خدا پول هم جایگاه بالایی داره.
حضرت فرمود پول رو صدقه بدید و ایمانتان رو حفظ کنید. ایمان که یک جنس دیگری داره، نه! همینه که کسانی که سعی میکنند مسائل رو ذهنی کنند یا به اعتباری معنویاش کنند، اینها نوعا به وسواس و فکرهای بیخودی مبتلا میشن و بعد از یه مدتی هم همه چیزشون رو از دست میدهند.
دیدنِ خود حضرت! الان چهقدر افراد دنبال دیدن حضرت هستند! شما یه مورد بیارید که گفته باشه، یکی از وظایف شما اینه که حتما باید حضرت رو ببینید. ما اصلا چنین چیزی نداریم. اینطوری نیست.
در روایت داریم سر قبر که رفتی با خودتون گل ببرید تا موقعی که گل روی قبر هست به این میت ثواب داده میشه.
حضرت فرمود اگر گل گیر نیامد یه ساقه درخت رو ببرید و روی قبر بذارید تا موقعی که این ساقه تازه است، برای میت استغفاره. روی قبر خاکی آب بریزید و دستتون رو فرو کنید، وسواسهایی که افراد پیدا میکنن مال همینه. پیغمبر-صلاللهعلیهوآلهوسلم- همین کارها رو میکرد، توی بازار بود، میخورد، تفریح میکرد، ازدواج داشت، مسافرت میرفت، تجارت میکرد. خود تجارت که اصل ماده است. حضرت فرمود نه دهم عقل در تجارته، نه دهم حسادت هم در علمه. چرا؟ چون ذهن او نسبت به این حسادت میکنه، این علمش بیشتر شده خیال میکنه او علمش زیاده. حالا علمش زیاد باشه آخرش چی میشه؟ میشه آیةالله انواری، چهارصد تا نوار گوش کرده. خب الان هم که سیدی اومده و چهارهزار جلد کتاب توی اون هست.
پس همهی امور دینیمون توی ماده است. حضرت فرمود دست به هم بدید، مصافحه کنید، گناهانتون میریزه یعنی چه؟! ببین دست دادن و ریختن گناه چه ربطیه! حضرت فرمود اگه به یه نفر یه چیزی گفتی و ناراحت شد، شما پیشانیاش رو ببوس. ناراحتیاش رو برطرف کن. به زنت بگو من دوستت دارم. حضرت فرمود اگه این رو بگی توی قلبش جا میگیره تا آخر عمر یادش نمیره، حالا هزار هم کتکش زده باشی، ولی بگو من دوستت دارم. این کجاش معنویت بود؟! نتیجهاش قربه، معنویته. اگه کاریکاتور بعضیها رو بکشی یه کله داره سه من، یه دست و پا داره یه مثقال، همهاش در فکر هستن ما چی میشیم؟ آیندهمون چی میشه؟ اگه بمیریم چی میشه؟ خب به درک! یه چیزی میشه دیگه. حالا داری خودت رو میکشی، تا اون موقع هنوز وقت مونده. مگه خدا با تو بد تا کرده؟ خدا میگه من نود و نه تا از محبتم رو گذاشتم به مومنین اون طرف نشون بدم، چون این طرف گنجایش نداره. یه محبتم رو دادم به مادر، که این قدر بچهاش رو دوست داره، حالا این جفای به خدا نیست که آدم فکر کنه خدا اون طرف چهجوری باهاش تا میکنه؟ خدایی که عالِم است این رو هم میدونه. اهل لغو و بازی که نیست، وقتی اینجا رو به این شکل قرار داده اون دنیا میشه یهجور دیگه باشه؟! پرت و پلا باشه؟! اینقدر اینجا به مومن رسیدگی کرده پیغمبر-صلاللهعلیهوآلهوسلم- فرستاده، مواظبت کرده، اون جایی که جای معنویته میخواد مومن رو بپیچونه؟! اذیت کنه؟!! خدا قدر شناسه. فقط خدا میدونه یه جوان توی این اوضاع فساد از چه چیزهایی گذشته تا بلند شده نماز خونده، اگه بخواد جواب نمازش رو بده چهطور بهشت برین رو آماده میکنه، آیا یقهی این جوان رو میگیره و میگه تو این گناهها رو انجام دادی؟! حالا اینجا گیرت آوردیم و میخوایم به حسابت برسیم! خدا اینه؟! اگر ما از رحمةللعالمین خدا این رو فهمیدیم، خیلی بیچارهایم!
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ