باید به وجود اصلی و معنوی خودمون بیشتر رسیدگی کنیم
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
«أعوذُ بِاللّهِ مِنَ الشَّیطانِ الْرَّجیم
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ»
«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِين وَ الصَّلَاةُ وَ السَّلَامُ عَلَى سَيِّدِنَا وَ نَبِيِّنَا وَ حَبِيبُ قُلُوبِنَا أبوألقاسِمِ مُصْطَفیٰ مُحَمَّد وَ عَلی آلِهِ الطَیِّبینَ الطَّاهِرِين ألمَعصومین المکرمین»
«اللّهُمَّ الْعَنْ أبَاالشُّرُورِ وَ أتْباعَهُ فِی کُلِّ لَحْظَهٍ مِنَ الأزَلِ إلَی الأبَدِ، بِعَدَدِ ما أحاطَ بِهِ عِلمُک»
«اَللّهُمَّ اِنّا نَرْغَبُ اِلَیْکَ فى دَوْلَةٍ کَریمَةٍ تُعِزُّ بِهَا الاِْسْلامَ وَاَهْلَهُ وَتُذِلُّ بِهَا النِّفاقَ وَاَهْلَهُ وَتَجْعَلُنا فیها مِنَ الدُّعاةِ اِلى طاعَتِکَ وَالْقادَةِ اِلى سَبیلِکَ وَتَرْزُقُنا بِها کَرامَةَ الدُّنْیا وَالاْخِرَةِ»
عرض شد که وجود ما یه وجود دنیایی هست؛ یعنی ما از همون اول که به دنیا اومدیم همهش با دنیا سر و کار داریم. حالا بر اساس یه حکمت ویژه قراره آخرتی هم بشیم. مثلا یه ماشین که روی زمین حرکت میکنه، میخوان روی اون کاری انجام بدند که این ماشین پرواز هم کنه، الان این چیز محالی نیست و اشکال هم نداره. حالا یه وجود زمینی میخواد آسمانی بشه؛ یعنی معنویت، قرب و حالات خدایی پیدا کنه و این فایده و نتیجهش برای خود دنیاست؛ یعنی اونهایی که آسمانی میشن، دنیا براشون قشنگتر میشه، زندگیِ دنیا براشون راحته، چون دیگه مزاحمتهایی که ما داریم، اونها ندارند. من الان دنیا رو یه دنیای دیگه میبینم، ولی اونی که معنویت در وجودش شکل گرفته، اصلا نگاهش به دنیا تحقیرآمیزه. در روایت داره که خدای متعال از اون روز که این دنیا رو خلق کرده، یه بار دیگه بهش نگاه نکرد که ببینه چی خلق کرده؛ این یعنی دنیا قابل نگاه کردن هم نیست، ولی برای من نه، دنیا روز به روز عجیب جذابتر میشه، با اینکه همهش تکراره، ولی بازم برای من جذابتره و زینت داده میشه. سرت پایین باشه، خیره نشو. الان داری از خونه و ساعت و کفش لباست استفاده میکنی، دیگه اینکه به اینها پر و بال بدی، این زینته و مزاحمه.
الان اگه شما نخوابیده باشی، خواب برای شما شیرینه، تا سرت رو روی بالشت بذاری خواب میری، ولی اونهایی که مدام میخوابند، از خواب خسته میشن، دیگه خواب براشون لذت نداره و اذیت میشن. کسی که گرسنگی کشیده، مثلا ایام رمضان موقع افطار، اون غذا خوردنِ چهقدر لذت داره، چرا؟ چون گرسنه بوده. ولی الان نه، همهش میخوریم، ریزهخواری میکنیم و لذتی نمیبریم. دنیا هم همینطوره، وقتی زیاد بهش پرداختی، دیگه مزه نداره. لذا ما میخوایم یه سازگاری بین این وجود دنیایی و وجود آخرتی که داریم ایجاد کنیم. ما باید وجودمون رو بسازیم و این ساختن رو به ما سپردند، البته من به شما بگم که در دانشگاه وجود ساخته نمیشه، البته ممکنه در دانشگاه هم کسی پیدا بشه که مهذب بشه؛ ما این رو انکار نمیکنیم، ولی زمانی که با معارف حق آشنا بشی وجود ساخته میشه، چون در اون تربیت هست. وجود در حوزهی علمیه که صحبت خداست، شکل میگیره، اینجا هم البته ممکنه کسی حوزه بیاد، ولی وجودش مهذب نشه، این استثنائات هم وجود داره. پس محل ساخته شدن حوزه، مسجد و قرآنه. با شعر حافظ کسی ساخته نمیشه، شعر حافظ برای سرگرمی و فالبینی خوبه، برای اینکه دور هم جمع بشید و وقت پر کنید خوبه، ولی آیات قرآن تکان دهندهست. شما آیات سورهی حاقه و قارعه رو بخونید، ببینید خداوند چی میفرماید!
پس من یه وقت برای وجودِ دومم بذارم، وجود اول من توی همین دنیا میمونه و دفن میشه. بعد از اون، من با وجود اصلیِ خودم در یه زندگی و حیاتِ دیگه ادامه میدم، لذا به من میگن خودت رو برای اونجا آماده کن. وقتی شما اخلاق و رفتارت رو خوب کردی، قلبت رو زلال کردی و خوش نیت شدی، اونوقت کمالات در وجودت شکل گرفته. اما کافر و منافق از این محروم هستند، چون نپذیرفتند و کفر ورزیدند، ولی مومن اینطوری نیست. خب حالا اینها خودش به وجود مییاد؟ نه! همین که شما با عالم دین و مذهب آشنا شدی، فرمولها رو دیگه میدونی. الان شما میدونی نماز صبح معراج مومنه و داره شما رو حرکت میده. الان هواپیما و موتور گازی، به تناسب سوختشون هم عوض میشه. به اون خلبان میگن، به اون یکی راننده. تعداد آپشنهایی که هواپیما داره، دکمههایی که داره، موتورهایی که داره، خیلی با موتور گازی فرق میکنه، اصلا یه سیستم دیگهست. پس قراره من آسمانی بشم، برای همین انبیاء-علیهمالسلام- اومدند، حضرات مال زمین نبودند، کنار خدا بودند، خلقت نوری داشتند. خدا به ما لطف کرد و ما رو با این عزیزان آشنا کرد. الان امام حسین و امام رضا-علیهمالسلام- و حضرت زهرا-سلاماللهعلیها- زود میتونند ما رو از تعلقات دنیا بیرون بیارند، اما به شرطی که من بپذیرم.
چیز عجیب و غریبی هم نیست، الان کسی که توی قمارخونه رفت، حالت سقوط به خودش گرفته، چون معلومه توی قمارخونه چه خبره. کسی هم که مسجد رفت، مشخصه چه اتفاقی براش میافته، پس تغییرات خیلی معلومه. من یه «سبحانالله» بگم عوض میشم، یه صلوات بفرستم عوض میشم، یه تسبیحات بگم عوض میشم، یه صفحه قرآن و نماز مستحبی بخونم عوض میشم، با نیتِ خوب محاسن بذارم عوض میشم. اگه ریشم رو با تیغ بزنم مثل اینه که توی قمارخونه رفتم. کسی که حجاب داره، حیا داره، انگار توی مسجد رفته، کسی هم که حجابش رو برداشته انگار توی قمارخونه رفته.
«إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرًا وَإِمَّا كَفُورًا»
«ﻣﺎ ﺭﺍﻩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻧﺸﺎﻥ ﺩﺍﺩﻳﻢ ﻳﺎ ﺳﭙﺎﺱﮔﺰﺍﺭ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺑﻮﺩ ﻳﺎ ﻧﺎﺳﭙﺎﺱ» (انسان/۳)
«إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ» ما راه رو معلوم کردیم. ما از صبح تا الان هر کاری که کردیم، دیگه وقتمون تموم شد، هر کسی یه کاری کرده، یه نفر ثواب جمع کرده، کمال جمع کرده، کار درست انجام داده، خطا نکرده. یه نفر هم از صبح تا الان خیلی کارها کرده، مثلا زده یه نفر رو کشته، به یه نفر خسارت زده. پس خدا میگه «إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ» ما راه رو معلوم میکنیم، حالا هر کس خواست بیاد اینجا به سمت خوبیها، هر کس هم خواست بره اونجا و «وَ إِمَّا كَفُورًا» باشه. لذا الان شما داری میبینی که این مقدار تغییر کردی، میبینی همین مقدار روی خودت کار کردی، نمیخواد که عذر هم بتراشی، همینی که هستی، چهقدر توی دین صادق بودی؟ چهقدر حقهبازی توی دین داشتی؟ جواب این سوالات رو خود آدم میفهمه، بعدش هم خدا به آدم حالی میکنه. توی آزمایشات خدا هم معلوم میشه. حالا اگه ما توی این مسیری که هستیم کم آوردیم، اینجا چهکار کنیم؟
از خدا بخوایم برامون جبران کنه، اما این هم نمیخوایم، اینجا داره چه اتفاقی میافته؟ زبان شما رو نبستند که شما بگی خدایا مدد کن، کمکم کن، باید صادقانه بگی. اگه شما به این نقطه رسیدی که میخوای خدایی بشی، خب یه وضو گرفتن چی ازت میگیره که پا نمیشی وضو بگیری نمازت رو بخونی؟ برای کار لودگی، برای وقت تلف کردن نشاط دارم، ولی برای کارهای خوب نشاط و تلاش ندارم. یکی از علمای نجف میفرمود: انبیاء-علیهمالسلام- از اول دستشون پر نبوده، صفر بودند، با تضرع و گریه پیش خدا تونستند همه چیز بگیرند. موسی-علیهالسلام- رو ببین چهطوری گریه و زاری کرد، دراز که کشید گفت خدایا! من الان دنبال خیرم، یه خیری به من برسون، یه دفعه بلند شد دید که دخترهای شعیب، میخوان از چاه آب بکشند، کمکشون کرد، بعد که این دخترها رفتند به باباشون گفتند، باباشون موسی-علیهالسلام- رو خواست، وقتی رفت هم صاحب زن شد، هم صاحب شغل شد، هم ایمنی از فرعون پیدا کرد و هم پیغمبر شد. موسی-علیهالسلام- یه دعا کرد که خدایا من محتاجم که الان یه خیری به من برسه. خب حالا این از دست ما برنمییاد؟ اگه راست میگی که کارهام پیچ خورده، سحر بلند شو، یه وضو بگیر، یه سجادهای پهن کن، قشنگ سجده برو، یه خورده از خدا عذرخواهی کن، استغفرالله بگو، الهی العفو بگو، نماز شب بخون، بذار اسمت رو توی نماز شبخونها بنویسند. اگه میگی کارم پیچ خورده، مشکل دارم، دعوا و ناراحتی دارم، نماز شب پناهه. مگه نمیگی زندگیات طوفانزده هست، بلند شو و به سحر پناه ببر و به خدا حرفهات رو بگو، فردا و پس فردا هم همین کار رو انجام بده، منتظر باش، ولی از خدا طلبکار نباش. من و شما به خدا بدهکاریم، نه من و شما بلکه پیغمبر-صلیاللهعلیهوآلهوسلم- هم بدهکار خداست. حضرت فرمود من با فضل خدا پیغمبر هستم و دارم بهشت میرم، پس فضل خدا هست. این ذکر هم یاد بگیرید که خیلی دعای عجیبیه؛ «سبحان الله العظیم و بحمده استغفرالله و اسئله من فضله» این ذکر رو ده مرتبه بگید. اگه در عمرتون فقط همین یه دعا رو بلد باشید، براتون بسه.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
مورخ ۱۴ خرداد ۱۳۹۹