qadiriye.ir

نشریه ی غدیریه-بیانات استاد الهی

تفاوت حزن با غصه؛ مؤمن حزن دارد ولی غصه نه!

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
«أعوذُ بِاللّهِ مِنَ الشَّیطانِ الْرَّجیم
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ»
«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِين وَ الصَّلَاةُ وَ السَّلَامُ عَلَى سَيِّدِنَا وَ نَبِيِّنَا وَ حَبِيبُ قُلُوبِنَا أبوألقاسِمِ مُصْطَفیٰ مُحَمَّد وَ عَلی آلِهِ الطَیِّبینَ الطَّاهِرِين ألمَعصومین المکرمین»
«اللّهُمَّ الْعَنْ أبَاالشُّرُورِ وَ أتْباعَهُ فِی کُلِّ لَحْظَهٍ مِنَ الأزَلِ إلَی الأبَدِ، بِعَدَدِ ما أحاطَ بِهِ عِلمُک»
«اَللّهُمَّ اِنّا نَرْغَبُ اِلَیْکَ فى دَوْلَةٍ کَریمَةٍ تُعِزُّ بِهَا الاِْسْلامَ وَاَهْلَهُ وَتُذِلُّ بِهَا النِّفاقَ وَاَهْلَهُ وَتَجْعَلُنا فیها مِنَ الدُّعاةِ اِلى طاعَتِکَ وَالْقادَةِ اِلى سَبیلِکَ وَتَرْزُقُنا بِها کَرامَةَ الدُّنْیا والاخرة»

شاید این سوال برای بعضی‌ها پیش بیاد که چرا حزن، چرا اشک، چرا عزاداری، چرا سیاه‌پوشی؟ خب به جاش بریم شادی کنیم و بخندیم. ببینید باید در یه اموری دقیق شد، مثلا بچه زیاد می‌خنده، زیاد تعجب می‌کنه. یه بچه رو راحت می‌شه خنداند، ولی عاقل رو به این سادگی نمی‌شه خنداند. اون‌جایی که خنده و سبکی هست عقل نیست، مستیه. حتی گفته شده شما قرآن رو محزون بخونید، ائمه-علیهم‌السلام- قرآن رو با حزن می‌خوندند. جوهره‌ی فهم حزنه؛ یعنی در ذات فهم حزنه. اون موقع که شما محزون هستید، تصمیم‌های خوب می‌گیرید، ولی اون موقع که نشاط و خنده و حالت مستیه، آدم تصمیم‌های نابجا می‌گیره. یه جفت کفش می‌خره بعد پشیمون می‌شه. از روی رنگ ساختمان که قشنگه می‌ره خونه می‌خره و با همون رنگ کلاه سرش می‌ذارند، چون از روی کِیف و نشاط تصمیم گرفته، اما در جدیت این‌طور نیست. لذا مومن جدی هست، مومن عاقله، حالا این مومنِ عاقل، حزن داره، ولی غصه نداره. غصه در خنده‌ست، شما زندگی دلقک‌های عالم رو بخونید، زندگی موسیقی‌دانان بزرگ رو بخونید، بنده رفتم زندگی این‌ها رو مطالعه کردم. این‌ها نوعا در چهل سالگی، پنجاه سالگی سکته کردند، سنکوپ کردند، ولی الان علمای ما در صد سالگی هستند و اصلا دنبال این چیزهایی که ما اسمش رو نشاط‌ و شادی می‌ذاریم نرفتند. شخصی می‌گفت یه سال دنبال آقای بهجت-رحمه‌الله‌علیه- بودم که ایشون رو در باغ خودم دعوت کنم، بعد که بالاخره آقای بهجت-رحمه‌الله‌علیه- قبول کرد، بهشون گفت من می‌یام، ولی کاری به کار من نداشته باشید، بعد دیدند ایشون گوشه‌ی باغ روی یه زیرانداز مشغول نماز و عبادته، مشغول مطالعه و ذکره، بعد هم بلند شد رفت! این ما هستیم که فکر می‌کنیم با یه جنگولک بازی نشاط پیدا می‌کنیم. در دستگاه امام حسین-علیه‌السلام- عاقل پَروریه. الان شما ببینید هر جا یه حادثه‌‌ای اتفاق می‌افته، بچه هیئی‌ها برای کمک اون‌جا هستند. هم غیرت دینی دارند و هم تعهد و شور دارند. بچه هیئتی در زمستان داره پرچم برای امام حسین-علیه‌السلام- نصب می‌کنه، ایستگاه صلواتی درست می‌کنه. یه هیئتی غصه نداره، قرص اعصاب نمی‌خوره. ما الان در طول سال هر روز جلسه‌ی روضه و گریه داریم، مگه روزهایی که جلسه‌مون تعطیل بوده، اما نشاط عالم رو داریم، اصلا نمی‌دونیم قرص اعصاب چیه. الان شما ببینید در هیئت چراغ‌ها رو خاموش می‌کنند، همه سیاه‌پوش هستند، زار زار دارند گریه می‌کنند، خب وقتی که جلسه تموم شد، برق‌ها رو روشن کردند، چه حالتی دارند؟ نشاط دارند، نه غصه! این‌هایی که دنبال خندوانه هستند، تا بنا‌گوش دهن‌شون بازه، این‌ها نمی‌خندند، صدای هِر و کِره، فقط دهن‌شون بازه. خنده از قلبه، حضرت فرمود عیش در دو چیزه: صلوات و لعن، یعنی تولی و تبری!

من باید در وجودم دشمن ستیزی و دشمن‌ شناسی رو پیدا کنم. ببینید من اگه آستانه‌ی گریه‌م رو بالا بردم و برای امام حسین-علیه‌السلام- زیاد گریه کردم، دیگه برای چیزهای بی‌خود گریه نمی‌کنم! الان می‌بینی یه مرد گُنده که زنش رو اتاق عمل بردند، داره زار زار گریه می‌کنه، یا یه خرده بچه‌ش مریض بشه زار زار گریه می‌کنه، بابا چه خبرته! یا مثلا کفشش رو دزد برده داره سکته می‌کنه؛ مومن این‌طوری نیست، مومن در دستگاه امام حسین-علیه‌السلام- توانا می‌شه. بچه‌های جبهه، بچه‌های مدافع حرم، همین بچه‌ هیئتی‌ها هستند، همه بچه‌های گریه هستند، همه دنبال مداح و روضه هستند، برای همین می‌تونند در میدان جنگ حاضر بشن. بچه‌های لوس و بی‌مزه، این‌هایی که دنبال لودگی هستند، با ماشین‌شون دور دور می‌کنند، مرد میدان نیستند. پس به مثابه این‌که خدا یه تربیتی رو می‌خواد کامل انجام بده، در این مذهب گریه می‌یاره، خنده هم می‌یاره. الان علمای ما خوش‌مشرب هستند؛ ما خنده‌های آقای بهجت-رحمه‌الله‌علیه- رو دیدیم و نشاط پیدا کردیم. خنده‌های آقای خوشوقت-رحمه‌الله‌علیه- رو دیدیم کیف کردیم. خنده‌های آقا فخر رو دیدیم و لذت بردیم. خنده‌هاشون هم عمیقه، ولی سر و صدا نداره. ببینید مبنا رو باید درست کنید، شما وقتی اومدی گفتی عزاداری غم می‌یاره، دیگه عزاداری نمی‌کنی و این غلطه! من می‌گم شما برید از بچه هیئتی‌ها تحقیق میدانی کنید، بررسی کنید، ببینید این‌ها چه‌قدر افسرده هستند. بعد برید زندگی سلبریتی‌ها، اون‌هایی که اهل آهنگ و موسیقی هستند رو هم بررسی کنید ببینید اون‌ها چه‌قدر افسرده هستند. آقای بهجت-رحمه‌الله‌علیه- از اول تا آخر عمرش پنج دقیقه موسیقی گوش نکرد، همین موسیقی که شما می‌گید حلاله، ایشون گوش نکرد، ما هم گوش نمی‌کنیم، قبول نمی‌کنیم، چون در حق و باطل، موسیقی باطله. لذا وقتی شما دستگاه امام حسین-علیه‌السلام- رو می‌پذیری، با همه‌ی بند و بیلش بپذیر. این دستگاه داره شما رو جلو می‌بره، توی اون هدایته؛ یعنی وقتی در وجودت حزن اومد خدا رو پیدا می‌کنی، خشوع رو پیدا می‌کنی، معارف رو پیدا می‌کنی، درد رو می‌فهمی، درد کشیده رو می‌فهمی، آدم غصه‌دار و گرسنه رو درک می‌کنی و بی‌خیال بچه یتیم نیستی.
یه آقای مدّاح، رفته میدان خراسان دیده اون‌جا کارتون خواب هستند، یه بساط امام حسینی راه انداخته، غذا و لباس و… می‌ده، حالا کدوم جریان می‌تونه همچین کاری رو راه بندازه؟ ببینید من الان فقط دارم راجع به یه گریه‌‌ش صحبت می‌کنم که چنین برکات و هدایتی برای ما داره، بقیه‌ی چیزهاش بماند! در دستگاه امام حسین-علیه‌السلام- راه به روی انسان باز می‌شه، صاحب عقیده می‌شی، متعهد می‌شی، با شخصی مثل حضرت عباس-علیه‌السلام- آشنا می‌شی. کسی که برادری کرد، مواسات کرد و اون‌جوری مروت نشون داد. یه بچه‌‌ی سیزده ساله به نام قاسم-علیه‌السلام-، یه جوان به نام حضرت علی‌اکبر-علیه‌السلام- ببینید چه‌قدر تعهد دارند. یه پیرمرد نود ساله به نام حبیب‌ابن‌مظاهر ببینید چه‌کار می‌کنه، حالا نود ساله‌های ما چه‌طوری هستند؟ شصت ساله‌های ما خودشون رو شکست خورده می‌دونند و توی پارک‌ها دارند وقت می‌گذرونند، ولی الان شما پیر‌غلام‌ها رو در هیئت‌ها ببینید، هیئت گردون هستند، چای‌ریز هستند. همه چیز با حسین-علیه‌السلام- تغییر می‌کنه، حتی چایی! آقایی برای من تعریف می‌کرد که در ایام محرم در همین مسجد جامع قم، تمام دسته‌جات عزاداری اون‌جا می‌یان و ما هشت تا از این قوری‌های بزرگ، مایع چایی داریم و آب جوش‌ هم که در سماورهاست و تمام دسته‌جات رو چایی می‌دیم. ایشون می‌گفت ما حواسمون به شب اول محرم نبود، یه‌دفعه دیدیم دسته‌جات دارند می‌یان و ما فقط یه نصفه قوری چایی برای خودمون داشتیم، نگران شدیم که چایی خیلی کمه و گفتیم حالا همین مقدار رو می‌دیم. حواسمون از همون مقدار چایی که داشتیم پرت شد، یه‌دفعه دیدیم که با همون نصفِ قوری همه‌ی دسته‌جات رو چایی دادیم، یعنی به اندازه‌ی هشت تا قوری چایی دادیم! امام حسین-علیه‌السلام- برامون آبروداری کرد.
ببینید بچه هیئتی‌ها خوشمزه هستند، نمکی هستند. قیمه‌ی امام حسین-علیه‌السلام- خوشمزه‌ست. الان در جلسه‌ی امام حسین پنج ساعت می‌نشینند، اصلا از جلسه‌ی امام حسین-علیه‌السلام- نمی‌خوان بیرون برن، ولی اگه توی مسجد امام جماعت پنج دقیقه دیر بیاد بیچاره‌ش می‌کنند، چرا؟ چون قلب قساوت داره، برای همین نمی‌تونه زیاد توی مسجد بشینه، با این‌که نمازخون هست، براش سنگینه، ولی خشوع مال روضه‌ی امام حسین-علیه‌السلام- هست، آدم‌ها توی روضه مثل روح سبک هستند، لذا می‌بینی توی هیئت جمعیت فشرده‌ست، عرق دارند می‌ریزند، گریه می‌کنند، به سر و صورتشون می‌زنند. ما داریم در مورد این دستگاه صحبت می‌کنیم، هر چه‌قدر که بتونیم خودمون رو به این مفاهیم نزدیک کنیم، برنده شدیم. اهل روضه باشیم، خانم! از همین الان هر روز که سماور روشن می‌کنی، غذا درست می‌کنی، به نام یکی از ائمه-علیهم‌السلام- باشه، به نام یکی از امام‌زاده‌ها باشه، به نام حضرت رقیه-سلام‌الله‌علیها- باشه، وقتی این کار رو کردی، دیگه خونه‌ی شما خیمه‌ی امام حسین-علیه‌السلام- هست. با این‌که نه توی خونه‌ت روضه خوندی، نه سینه زدی، نه گریه کردی و نه هیچ کس فهمید شما به نیت اهل‌بیت-علیهم‌السلام- غذا پختی، ولی برد کردی و سود بردی؛ این احیای امر اهل‌بیت-علیهم‌السلام- است. به ما فرمودند امر ما رو احیا کنید، ولو به زدن یه پرچم به سر در خونه‌هاتون! کوتاهی نکنید، در پوشیدن لباس مشکی کوتاهی نکنید. اگه تونستی یه پارچ شربت درست کن بده مردم بخورند. خودت رو شریک کن، این دهه تموم می‌شه، مواظب باش جا نمونی، ازش استفاده‌ کن، این می‌شه مکتب! من تابع امام خودم هستم، تابع حجت خدا هستم و تا حجت خدا دستم رو بگیره می‌خوام یه کاری براش انجام بدم، می‌خوام یه زمینه‌ای فراهم کنم تا یه لبخند روی لب‌های امام زمان-عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف- باشه، بهم بگه بارک‌الله، آفرین که ما رو یاری کردی. اون نانجیب‌ها اومدند سنگ زدند، پیر‌مردهای نامردشون اومدند در گودال به امام حسین-علیه‌السلام- عصا زدند، ولی ما نه، ما زندگی‌مون رو برای اهل‌بیت-علیهم‌السلام- می‌ذاریم، اون‌ها هم قدر‌شناس هستند.
اهل‌بیت-علیهم‌السلام- هر دو گروه رو هم دیدند؛ هم اون نامردها رو دیدند، هم ما رو دارند می‌بینند، اون‌وقت ما رو با اون نامردها یکی می‌کنند؟ نه، بهت رونق می‌دن! ببینید هر چه‌قدر ما به اهل‌بیت-علیهم‌السلام- بچسبیم زندگی‌مون بهشته، خوشمزه‌ست و هر چه‌قدر که از اهل‌بیت-علیهم‌السلام- فاصله گرفتیم زندگی‌مون جهنم می‌شه، حتی به یه اسم! این‌که اسم بچه‌ها و نوه‌ت رو چی می‌ذاری مهمه، والله مهمه! اگه یه اسمیه که امام زمان-عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف- دوست داره، که خیلی خوب، طوبی لَکُم، آفرین بر شما، ولی اگه یه اسمی گذاشتی که مال مسیحی‌ها و یهودی‌هاست، امام زمان-عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف- حاضر نیست اسمش رو بشنوه، حواست باشه! ببینید با یه اسم راه گم می‌شه. مگه پیغمبر-صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم- نگفت که اسم زینب-سلام‌الله‌علیها- رو ما نذاشتیم تا خود خدا اسم گذاشت، یعنی این‌قدر اسم‌گذاری مهمه. چشم اهل‌بیت-علیهم‌السلام- به من شماست، حواسمون باشه چه‌کار می‌کنیم!

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

سال ۱۴۰۰؛ دهه‌ی اول محرم؛ روز هفتم