qadiriye.ir

نشریه ی غدیریه-بیانات استاد الهی

خدای متعال به برکت امام حسین-علیه‌السلام- باطل را محو و حق را آشکار کرد

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

«أعوذُ بِاللّهِ مِنَ الشَّیطانِ الْرَّجیم
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ»
«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِين وَ الصَّلَاةُ وَ السَّلَامُ عَلَى سَيِّدِنَا وَ نَبِيِّنَا وَ حَبِيبُ قُلُوبِنَا أبوألقاسِمِ مُصْطَفیٰ مُحَمَّد وَ عَلی آلِهِ الطَیِّبینَ الطَّاهِرِين ألمَعصومین المکرمین»
«اللّهُمَّ الْعَنْ أبَاالشُّرُورِ وَ أتْباعَهُ فِی کُلِّ لَحْظَهٍ مِنَ الأزَلِ إلَی الأبَدِ، بِعَدَدِ ما أحاطَ بِهِ عِلمُک»
«اَللّهُمَّ اِنّا نَرْغَبُ اِلَیْکَ فى دَوْلَةٍ کَریمَةٍ تُعِزُّ بِهَا الاِْسْلامَ وَاَهْلَهُ وَتُذِلُّ بِهَا النِّفاقَ وَاَهْلَهُ وَتَجْعَلُنا فیها مِنَ الدُّعاةِ اِلى طاعَتِکَ وَالْقادَةِ اِلى سَبیلِکَ وَتَرْزُقُنا بِها کَرامَةَ الدُّنْیا وَالاْخِرَةِ»
صلواتی برای امام زمان-عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف- مرحمت بفرمائید.

در همچین روزی، یعنی ظهر عاشورا بنا بر آمادگی هر فرد که چه‌قدر از شب اول محرم مواظبت کرده و خودش رو مصیبت‌زده‌ی ابا‌عبدالله-علیه‌السلام- نشون داده، این فرد محزونه؛ یعنی بهش توجه شده، یعنی مصیبت‌زده‌ حساب شده و به برکت ابا‌عبدالله-علیه‌السلام- در گرو رحمت پروردگار قرار گرفته، لذا این فرد نه احتیاج به سخنرانی داره، نه احتیاج به روضه داره، بلکه وجودش خود به خود در یه آمادگی هست. مثل برنجی که اون رو در نمک خیس می‌کنند یا گوشتی رو که توی یه سری مواد طعم‌دار می‌کنند و فقط باید آماده‌ی پخت بشه، این فرد هم در یه آمادگی کامله. پس بنا بر‌ این‌که ظرفیت آدم چه‌قدر هست و چه میزان از این ظرفیت رو در معرض نور ابا‌عبدالله-علیه‌السلام- قرار داده و در این ده شب خرابکاری نکرده، این فرد مورد توجه امام زمان-عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف- واقع می‌شه و لذا بهره‌منده.
ببینید یکی از چیزهایی که در واقعه‌ی عاشورا مهمه، عبرته‌. لذا فرمودند “أنَا قَتیلُ العَبَرَةِ لایذکُرُنی مُؤمنٌ الا استَعبَرَ”
“من کشته‌ی اشکم، هیچ مؤمنی مرا یاد نمی‌کند، مگر آن‌که اشک در چشمانش می‌آید” (امالی صدوق/ ص۱۱۸)
گاهی آدم حواسش نیست که داره برای یه عده‌ای کاری انجام می‌ده که این کار خیانت به دستگاه امام حسین-علیه‌السلام- هست، گاهی هم بابت اون کار پول می‌گیره و براش منبع درآمده، ولی نمی‌فهمه که این کار داره وجودش رو تاریک می‌کنه.
خَلق تاریکی و ظلمات با روز عاشورا مصادف شد.
اون عده‌ای که قراره از ظلمات به سمت نور بیان، توسط ابا‌عبدالله-علیه‌السلام- از تاریکی خارج می‌شن، و اِلا بقیه توی تاریکی می‌مونند.
حالا عبرت یعنی چی؟ ببینید گاهی انسان به یه امری عادت کرده، مثلا عادت داره داد بزنه و خیلی جاها هم بابت همین داد زدن کارش جلو رفته و نتیجه گرفته. طبق این عادتی که پیدا کرده، یه موقع یه جایی داد می‌زنه که باعث می‌شه یه زن حامله از ترس بچه‌ش رو سقط کنه؛ این‌جا می‌شه عبرت! می‌گه من که کاری نکردم، یه داد معمولی زدم، ولی همین داد باعث سقط بچه شد. یا مثلا یه نفر با ماشین تند می‌ره و یه دفعه یکی رو زیر می‌گیره، این سرعت زیاد می‌شه عبرت! یا مثلا فرد مواظب شهوتش نیست، شهوتش رو در حالت فوران نگه می‌داره و هر فیلم و عکسی رو نگاه می‌کنه، یه دفعه می‌بینی به مَحرمش طمع می‌کنه، از مادرش لذت می‌بره، خب این‌ها دیگه با “اللهم کن الولیک” درست نمی‌شه، باید مواظب بود!
یا مثلا این‌قدر در خوردن به شکمش توجه داره که اصلا حواسش نیست گاهی اوقات داره آبروش رو پای شکم می‌ذاره و به خاطر یه کاسه ماست یا یه ظرف خورشت، آبروش می‌ره!
پس عبرت خیلی چیزهاست. این‌که آدم اهل عبرت بشه، یعنی با حسین-علیه‌السلام- باشه. حافظان قرآن اومدند امام حسین-علیه‌السلام- رو کشتند، چرا؟! به خاطر این‌که روز اول که پشت سر امام حسین-علیه‌السلام- حرف زدند، این‌ها هیچی نگفتند، دفعه‌ی بعد هم که حرف زدند چیزی نگفتند و خوش‌شون هم اومد، همراهی کردند و بعد هم دیگه خودشون یه چیزی پشت سر حضرت گفتند و همین حرف‌ها باعث شد این حافظان قرآن، آروم آروم با امام حسین-علیه‌السلام- دشمن بشن. مثلا یه قضیه‌ای پیش اومده باید دخالت کنه، سکوت می‌کنه. در یه جاهایی دخالت می‌کنه و خودش رو جلو می‌اندازه که نباید؛ ببینید این‌ها عبرته!
حضرت فرمود اگه حمزه و جعفر می‌بودند، به خونه‌ی ما حمله نمی‌شد. عقیل و عباس باعث شدند به خونه‌ی ما حمله بشه، ببینید چه‌قدر عجیبه! عباس یه جایگاه خاصیه، عقیل خیلی جایگاه خاصیه، ولی یه دفعه به خاطر یه سری چیزها زیر پاشون خالی می‌شه و اون جایگاه رو از دست می‌دن.
عاشورا پر از عبرته؛ شما گذشته‌ی همه‌ی اون‌هایی که اومدند امام حسین-علیه‌السلام- رو کشتند ببینید، مثلا شمر-لعنه‌الله- در صفین با‌تقوا‌ترین آدم‌هاست، به طوری که امیرالمومنین-علیه‌السلام- روی اون قسم می‌خوره، ولی پونزده‌ یا هفده سال بعد می‌بینید این شمر-لعنه‌الله- اصلا قابل مقایسه با اون شمری که در صفین بوده نیست. اون ملاطفتی که امام توی صفین با شمر-لعنه‌الله- داره، با غضبی که امام حسین-علیه‌السلام- در قتلگاه با اون ملعون داره رو نگاه کنید.
من خودم رو جای عمر سعد-لعنه‌الله- بذارم، خودم رو جای شمر-لعنه‌الله- بذارم، خودم رو جای سنان، خولی و حرمله-علیهم‌العنه- بذارم، عبرت یعنی این! ببینید هیچ استبعادی نداره؛ یعنی حرمله‌ی هفده سال پیش با این حرمله‌ی کربلا، زمین تا آسمون فرق می‌کنه. مثلا فرد همه چیزش خوبه‌؛ فکرش خوبه، عقیده‌ش خوبه، نگاهش خوبه، قلبش خوبه، ولی هر چیزی رو هر جا می‌خوره، باکش نیست. خب این خوردن‌ها یه جایی یقه‌ش رو می‌گیره، مثلا سوسیس و کالباس می‌خوره، شما الان با وجود این‌که گوشت حلال و گوسفندی می‌خوری، گاهی چرت و پرت می‌گی، داد و بیداد می‌کنی، حالا شما اگه سوسیس بخوری می‌دونی یعنی چی؟ پیتزا بخوری می‌دونی یعنی چی؟ می‌گه نه آقا ما خوردیم چیزی نشد. خب باشه، این چیزی نشد رو الان نمی‌شه فهمید، چند سال دیگه می‌فهمی. مثل شمری که در صفین کنار امام بود، ولی در عاشورا مقابل امام قرار گرفت، کی باورش می‌شد این شمر همون شمره؟ آروم آروم تبدیل شد به قاتل امام حسین‌-‌علیه‌‌السلام-!
من یه ملاک بدم؛ ببینید کسی که سوسیس بخوره، با کسی که آبگوشت بخوره، نگاهش به این کتیبه‌هایی که توی مجلس هست دو جوره؛ یعنی یکی رقّت قلب داره، وقتی نگاه می‌کنه، حالش منقلب می‌شه، یکی نه، مخالف این مجالس نیست، ولی نگاهش به این کتیبه‌ها مثل نگاه کردن به یه پارچه‌ست. اثرش رو دیگه آدم نمی‌فهمه، روضه رو داره می‌شنوه‌، دارند مقتل رو می‌خونند، ولی این داره پیامک‌های موبایلش رو چک می‌کنه! یه مورد دیگه هم اینه که قضاوتش راجع به مومنین عوض می‌شه، مومنین رو بد می‌بینه. از غیر مومن خوشش می‌یاد. مثلا توی یه فیلم می‌بینه یه نفر یه کت و شلوار خیلی خوب پوشیده، با این‌که کافره، ولی ازش خوشش می‌یاد. اما یه مومنى يه خورده شلخته‌ست، شما اون رو به خاطر این لباس پوشیدنش پرتابش کردی، ولی اون کافر رو با اون کت و شلوار قبول کردی، به همین سادگی! روی تیشرت یا جورابت یه تصویری، یه نوشته‌ای هست، اصلا برات اهمیت نداره به انگلیسی چی نوشته، ولی روی اون یکی لباس نوشته “یا حسین” خب پوشیدن این دوتا خیلی فرق می‌کنه. خیلی فرق می‌کنه که فرد عرق بیدمشک بخوره یا فلان چیز رو بخوره. عرق بیدمشک ذکر می‌یاره؛ سبحان‌الله یاد آدم می‌ده، ولی فلان نوشیدنی فحش یاد آدم می‌ده، به همین سادگی! یا اصلا میل به قرآن نداره، ولی دوست داره مدام کتاب حافظ و مولوی رو بخونه. همه‌ی این‌ها باعث افکار شیطانی می‌شه، لذا این آقای قمشه‌ای ملعون خبیث می‌یاد می‌گه شمر هم مورد شفاعت امام حسین-علیه‌السلام- هست و الان در بهشته! یعنی این آقا داره اساس عزاداری رو زیر سوال می‌بره. خب این افکار و نگاه‌ها مال خوردن اون چیزهاست، بعد هم چیز خورت می‌کنند، اول سه درصد الکل، بعد هفت درصد، کم‌کم درصدش رو بالا می‌یارن. مثل زدن واکسن که دوز اولش رو می‌زنند که تحمل کنی، بعد دوز دوم و سوم رو می‌زنند، پس همه‌ی این‌ها می‌شه عبرت!
هر جایی نرم، با هر کسی نشست و برخاست نکنم، حضرت فرمود با احمق نشین، چون احمق می‌شی. با دروغگو نشین، چون دور رو نزدیک و نزدیک رو دور می‌کنه، همه‌ش دروغ می‌گه. با اهل غیبت نشین، چون مومن رو پیش شما خراب می‌کنه. حضرت فرمود اگه از یه مومن هفتاد تا گناه کبیره می‌دونی، شما این هفتاد تا گناهش رو بپوشون. باید حواسم باشه با کی نشست و برخاست کنم، کجا برم، معلومه جای من کجاست. شیطان تنوع ایجاد می‌کنه، مثلا من تنوع‌‌طلب می‌شم، می‌گم رنگ‌ها باید متفاوت باشه، می‌گم این رنگ الان دیگه از مد رفته، یه موقع شما بابت یه رنگ باید یه میلیون تومن اضافه بدی. یا می‌گه ظرف‌های خونه‌ امسال باید بنفش باشه، بعد هم می‌گه من همه‌ی ظرف‌های قبلی رو بخشیدم، شما به هزینه‌ها اضافه کردی، چی رو بخشیدی؟!
لذا در قضیه‌ی کربلا شما همه نوع آدمی رو می‌بینید، یکی اومده برای یه سطل گندم، یکی برای ملک ری اومده، یکی اومده جایزه بگیره، یکی اومده خودش رو به حکومت نزدیک کنه، یکی اومده سلحشوری خودش رو نشون بده. ببینید خدا این برنامه رو ریخته، حرمله این‌طور نیست که بتونه به اون دقیقی گلوی شیرخواره رو نشونه بگیره، ولی چون اون شقاوت در نیتش هست که گلو رو بزنه، خدا هم یه کاری می‌کنه که تیر زیر گلو بخوره.
چون بنای خدا به تمام معنا اینه که می‌خواد باطل رو محو کنه و محو کرد.
“فَلَمْ تَقْتُلُوهُمْ وَلَٰكِنَّ اللَّهَ قَتَلَهُمْ وَمَا رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ وَلَٰكِنَّ اللَّهَ رَمَىٰ وَلِيُبْلِيَ الْمُؤْمِنِينَ مِنْهُ بَلَاءً حَسَنًا إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ”
“ﺑﻪ ﻛﺸﺘﻦ ﺩﺷﻤﻨﺎﻥ ﺑﺮ ﺧﻮﺩ ﻣﺒﺎﻟﻴﺪ، ﺷﻤﺎ ﺁﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﻧﻜﺸﺘﻴﺪ، ﺑﻠﻜﻪ ﺧﺪﺍ ﺁﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﻛﺸﺖ. ای ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ! ﻫﻨﮕﺎﻣﻰ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺳﻮی ﺩﺷﻤﻨﺎﻥ ﺗﻴﺮ ﭘﺮﺗﺎﺏ ﻛﺮﺩی، ﺗﻮ ﭘﺮﺗﺎﺏ ﻧﻜﺮﺩی، ﺑﻠﻜﻪ ﺧﺪﺍ ﭘﺮﺗﺎﺏ ﻛﺮﺩ ﺗﺎ ﺁﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﻫﻠﺎﻙ ﻛﻨﺪ ﻭ ﻣﺆﻣﻨﺎﻥ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺳﻮی ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺁﺯﻣﺎیشی ﻧﻴﻜﻮ ﺑﻴﺎﺯﻣﺎﻳﺪ، ﺯﻳﺮﺍ ﺧﺪﺍ ﺷﻨﻮﺍ ﻭ ﺩﺍﻧﺎﺳﺖ” (انفال/‌۱۷)
آدم یه خورده دقیق مطالعه کنه تا یه درکی براش ایجاد بشه که بفهمه خدا در کربلا چه‌کار کرد و این واقعه چی بود‌. مثلا شما ببینید چه‌قدر طول کشید ماهواره و آپالو اختراع شد، مثلا سیصد سال طول کشید تا دانشمندان بتونند موجود زنده به کره‌ی ماه بفرستند، حالا شما فکر کن این سیصد سال طی نشه، توی همون ده سال اول ماهواره کشف بشه و انسان بتونه موجود زنده کره‌ی ماه بفرسته؛ این مثال رو توی ذهنتون بیارید تا متوجه بشید چی می‌گم. ببینید قراره در حکومت امام زمان-عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف- مردم یه درکی رو از دین، از ایمان پیدا کنند. قراره هزار سال، دو هزار سال بگذره تا مردم بفهمند حق چیه، باطل چیه؛ حالا خدا این رو به برکت امام حسین-علیه‌السلام- جلو انداخت و مردم در کربلا حق و باطل رو فهمیدند. با این‌که به صورت طبیعی این‌قدر زمان باید می‌برد تا مردم می‌فهمیدند حق و باطل یعنی چی، ولی در واقعه‌ی کربلا، خدا به برکت امام حسین-علیه‌السلام- این زمینه رو فراهم کرد که حق عریان بشه و مردم یه درکی از حق پیدا کنند. این صحبتم رو یه خورده بیشتر توضیح بدم، ببینید خدا می‌خواد یه امر ویژه‌‌ی ویژه‌ای از ایمان رو به مردم بده، این امر مال الان نیست، دو هزار سال دیگه باید انجام بشه، ولی به برکت امام حسین-علیه‌السلام- این امر دو هزار سال جلو می‌افته، خب این رو داشته باشید. یه مثال بزنم: ما الان ریحون داریم، نعنا داریم، زرد‌چوبه داریم، درسته زعفرون هم داریم، ولی زعفرون مال الان نیست. دویست سال دیگه مردم باید می‌فهمیدند که کشت زعفرون چیه، چون زعفرون یه چیز نابی هست، یه جوهره‌ای داره که در بدن صد‌تا کار انجام می‌ده. حالا خدا به جای دویست سال دیگه، می‌خواد الان به ما زعفرون بده. لذا یه کسی پیدا می‌شه که پیش خدا قابلیت داره و به برکت اون کشت زعفرون راه می‌افته. این آدم ما رو دویست سال، چهارصد سال جلو انداخت. ببینید چای آدم رو خشک می‌کنه، ولی زعفرون نه، زعفرون روده‌ها و عروق رو طراوت می‌ده، مغز رو باز می‌کنه، نشاط می‌یاره. خب حالا ما خواص زعفرون رو فهمیدیم، چه‌طوری ازش استفاده کنیم؟ نمی‌دونیم. برای خوردن زعفرون، باید اول هفت‌هشت بار آب جوشیده باشه، بعد زعفرون توی قوری به مدت هجده ساعت روی سماور باشه، این مراحل استفاده از زعفرونه. حالا که جریان عاشورا شد، خب من چه‌طوری از عاشورا استفاده می‌کنم؟ با روضه! یکی می‌گه “صلی‌‌الله علیک یا اباعبدالله” و یه اشک می‌یاد، ما نمی‌فهمیم این اشک چه‌کار می‌کنه، اون سوزِ من رو مصیبت‌زده‌ی امام حسین-علیه‌السلام- می‌کنه؛ یعنی من با یه فرمول ساده، یه جریان دو هزار ساله رو یه دفعه گرفتم. آقای زنجانی می‌گه که روضه اوجب واجباته. آقای شیخ عبدالکریم می‌گه که صدها واجب از توی این روضه در‌‌می‌یاد. عه، چه‌جوریه؟! بله همون‌طور که از زعفرون صدها خاصیت در‌می‌یاد، از روضه‌ی اباعبدالله-علیه‌السلام- هم صدها واجب در‌‌می‌یاد. فقط باید بلد باشی چه‌طوری از این جریان استفاده کنی. اون کسی که داره با جلسات روضه مخالفت می‌کنه و ‌می‌گه چرا این‌قدر جلسه‌ی روضه، بله حق داره، چون اصلا نمی‌فهمه این جریان کربلا و روضه چیه! رفقا شما ببینید غدیر چه‌قدر مهمه، حالا هزار برابرِ غدیر کربلا مهمه، چرا؟ چون شما اگه کربلا نداشته باشی، غدیر رو از دست می‌دی. غدیر ظرف می‌خواد و ظرفش کربلاست. شما اگه این علقه رو به امام حسین-علیه‌السلام- پیدا نکنی، غدیر رو مفت از دست می‌دی. امام حسین-علیه‌السلام- شناخت و درکِ از غدیر رو می‌ده. مثل این می‌مونه الان من به شما بگم این مطلب رو توضیح بده، شما یه بار می‌خونی و می‌گی اینه. یه موقع نه، می‌گی من برم توی اون اتاق بشینم، عمیق یه ساعت روی این مطلب فکر کنم، بعد می‌یای می‌گی مطلب این رو داشت می‌گفت و ما می‌گیم آفرین. حالا این واقعه‌ی کربلا، این روضه، همین یه ساعت فکر کردنِ هست؛ یعنی شما وقتی که عزادار امام حسین-علیه‌السلام- می‌شی، عمق جریان ولایت و امامت بهت منتقل می‌شه و با این دستگاه عجین می‌شی. حالا من به شما یه مورد ساده‌ی ساده‌ش رو بگم، وقتی والده‌ی من از دنیا رفت، من اصلا احتمال نمی‌دادم که آقای بهجت-رحمه‌الله‌علیه- برای والده‌ی من نماز بخونه، ولی ایشون اومد. این اومدنِ باعث شد آقای بهجت-رحمه‌الله‌علیه- برای من خیلی عزیز بشه. ببینید ایشون قبل از این ماجرا هم برای من همون آقای بهجتِ همیشگی با همون خصوصیات و ویژگی‌های خوبی که داشت بود، ولی وقتی دیدم ایشون برای مادر من اومد نماز خوند، من یه علقه‌‌ی دیگه‌ای به آقای بهجت-رحمه‌الله‌علیه- پیدا کردم.
در جریان امام حسین-علیه‌السلام- هم همینه، شما وقتی که به عزاداری پسر فاطمه-سلام‌الله‌علیها- می‌یای، عزیز امام زمان-عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف- می‌شی، چون از شما توقع نداره که بیای برای جدش این‌طوری سیاه بپوشی و خودت رو بزنی و گریه کنی. لذا طبق روایت یه حرارتی از امام حسین-علیه‌السلام- در وجودت منتقل می‌شه که اگه نباشه، نسبت به امیرالمومنین-علیه‌السلام- و دستگاه اهل‌بیت-علیهم‌السلام- سرد می‌شی. هر چه‌قدر شما بیشتر این حالت رو در وجودت نگه داری، محزون‌تر می‌شی. البته نه با افراط‌! بعضی‌ها اصلا عزاداری بلد نیستند؛ یعنی عزاداری رو توی وجودشون خراب می‌کنند، عزاداری خیلی لطیفه. مثلا مدام مداحی گوش می‌ده، آخه توی مداحی گوش دادن که چیزی نیست‌، شما داری به اون حِسِت خورا‌ک می‌دی، لذا می‌ری دنبال فلان مداح! قراره شما مصیبت‌زده بشی، نه این‌که منتظر باشی تا مداح حال شما رو خوب کنه. باید یه جوری بشه که سیم شما با یه “صلی‌الله علیک یا‌ابا‌عبدالله” وصل بشه. رفته توی حرم امام رضا-علیه‌السلام- داره نوحه گوش می‌کنه، فکر می‌کنه این خوبه، نه این نیست، باید در وجودت اون موتور مصیبت‌زدگی روشن باشه. حضرت آب رو نگاه می‌کرد محزون بود، بچه رو نگاه می‌کرد محزون بود، اسب رو می‌دید محزون بود، شما این حالت رو باید پیدا کنی. یه چیزی به رفقا یادگاری بگم؛ فرق ما با منافق اینه: منافق توی عبادات علنی موفقه، ولی مومن توی عبادات باطنی موفقه! ببینید در اندوخته‌ی وجودی خودتون دوتا چیز رو داشته باشید؛ یکی ترس از خدا، به هر چیزی که می‌تونید متوسل بشید که علی‌الدوام خوف از خدا در وجودتون باشه.

مثلا یه آتیش دیدی، توی ذهنت خودت رو پیش آتیش پروردگار ببر که می‌خوان شما رو توی اون بندازند، نفست رو بترسون. مثلا یه تشییع جنازه می‌بینی، فکر کن دارند جنازه‌ی خودت رو می‌برن و می‌خوان تو رو توی قبر بذارند، الان قراره ازت سؤال کنند، هیچی هم نداری، بترس، این ترس رو در وجود خودت زیاد کن. دومین چیز اینه که حالت تضرع درونی داشته باش؛ یعنی در وجودت گریه کنی، قبل از این‌که از چشمت اشک بیاد. حضرت فرمود از خصوصیت مومن اینه که در وجودش حالت تضرع داشته باشه. گرفتاری‌هات رو یاد کن، در وجودت گریه کن، در حین راه رفتن هم می‌شه این کار رو کرد، لازمه‌ش هم اشک نیست، این حالت تضرع درونی یه اشکِ بالاتری هست؛ یعنی دو‌تا چشمِ قلب داره اشک می‌ریزه. این تضرع درونی خیلی به انسان کمک می‌کنه.
فرازهایی از زیارت ناحیه‌ی مقدسه رو با هم بخونیم:
“أَلسَّلامُ عَلى مَنْ جَعَلَ اللهُ الشّـِفآءَ فی تُرْبَتِهِ”
“سلام بر آن کسى که خداوند شفا را در خاک قبر او قرار داد”
می‌گن آقا مگه الان کسی شفا می‌گیره؟ بله، در تربت امام حسین-علیه‌السلام شفاست، به همین راحتی. حالا اگه من شفا نمی‌گیرم یه علت دیگه داره. اگه شده هفتاد بار تربت سیدالشهدا-علیه‌السلام- رو میل کنید و دفعه‌ی هفتادم شفا رو بگیرید، بدونید شفا در همینه.
“أَلسَّلامُ عَلى مَنِ الاْجابَـهُ تَحْتَ قُـبَّـتِهِ”
“سلام بر آن کسى که (محلِ) اجابت دعا در زیر بارگاه اوست”
این رو یقین بدونید که هر جا جلسه‌ی روضه‌ست، اون‌جا تحت قبه‌ست. قبه‌ی امام حسین-علیه‌السلام- خیلی بزرگه، همه‌ی روضه‌ها مثل یه صحن از صحن‌های حرم امام حسین-علیه‌السلام- هست؛ این رو دیدند!
“أَلسَّلامُ عَلى مَنِ الاْ ئِـمَّـهُ مِنْ ذُرِّیَّـتِـهِ”
“سلام بر آن کسى که امامان از نسل اویند”
به‌به! ببینید خدا چه چیزهایی رو به ما داده. یعنی اگه امام حسین-علیه‌السلام- نمی‌بود، امامت به این‌جا کشیده نمی‌شد و خدا بساطش رو جمع می‌کرد. امام حسین-علیه‌السلام- نه تا امام از خدا گرفت.
“أَلسَّلامُ عَلَى ابْنِ سِدْرَةِ الْمُنْتَهى، أَلسَّلامُ عَلَى ابْنِ جَنَّةِ الْـمَـأْوى، أَلسَّلامُ عَلَى ابْنِ زَمْـزَمَ وَ الصَّـفا”
“سلام بر فرزند سدرة‌المنتهى، سلام بر فرزند جنّة‌‌المأوى، سلام بر فرزند زمزم و صفا”
پسر سِدره‌ست، کی می‌فهمه یعنی چی؟ یعنی شما وقتی به امام حسین-علیه‌السلام- سلام می‌دید، تا سدره‌المنتهی می‌رید، الله‌اکبر!
“أَلسَّلامُ عَلَى الْمُرَمَّلِ بِالدِّمآءِ، أَلسَّلامُ عَلَى الْمَهْتُوکِ الْخِبآءِ ، أَلسَّلامُ عَلى خامِسِ أَصْحابِ الْکِسْآءِ”
“سلام بر آن آغشته به خون، سلام بر آن‌که (حُرمَتِ) خیمه‌گاهش دریده شد، سلام بر پنجمینِ اصحابِ کساء”
“أَلسَّلامُ عَلَى الْمُرَمَّلِ بِالدِّمآءِ” سلام بر اون آقایی که در خون خودش غلتید، واقعا غلتید‌!
امام حسین-علیه‌السلام- ۱۴۵۰ زخم برداشت. شما یه زخم بر‌می‌داری، بدنت پر از خون می‌شه. حالا حضرت ۱۴۵۰ زخم برداشت، دشمنان حضرت خیلی بی‌حیا و نامرد بودند، خیلی بغض و کینه از امیرالمومنین-علیه‌السلام- داشتند و تمام این بغض‌ها رو آوردند و روی سر امام حسین-علیه‌السلام- ریختند. در قتلگاه با بغض اومدند و با کینه می‌جنگیدند. شما ببینید که علی‌اکبر-علیه‌السلام- رو چه‌طوری زدند! خب ایشون رو خیلی ساده می‌شد زد، ولی با تمام کینه علی‌اکبر-علیه‌السلام- رو زدند، اِرباً اِربا! اصلا نگاه نکردند که این‌ها اهل‌‌بیت‌ پیامبر-صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم- هستند.
” أَلسَّلامُ عَلى خامِسِ أَصْحابِ الْکِسْآءِ”
خدا اصحاب کساء که همون پنج تن هستند رو برای توازن زمین قرار داد. لنگر‌گاه زمین، امام حسین-علیه‌السلام- هست، حضرت ارتباط زمین و آسمان بود.
“أَلسَّلامُ عَلى غَریبِ الْغُرَبآءِ، أَلسَّلامُ عَلى شَهیدِ الشُّهَدآءِ، أَلسَّلامُ عَلى قَتیلِ الاَْدْعِیآءِ”
“سلام بر غریبِ غریبان، سلام بر شهیدِ شهیدان‌، سلام بر مقتولِ دشمنان”
حضرت به سکینه-سلام‌الله‌علیها- فرمود اگه می‌ذاشتند، این پرنده توی لونه‌ی خودش می‌رفت، ولی گفتند هیچ راهی نیست. لذا ابا‌عبدالله-علیه‌السلام- وقتی پیش اصحابش اومد شروع کرد به گریه کردن و فرمود این‌ها با من کار دارند، شما از شب استفاده کنید و از این‌جا برید. عباس-علیه‌السلام- بلند شد گفت آقا ما بریم بگیم چی؟ بگیم حسین-علیه‌السلام- رو رها کردیم؟ بریم بگیم به خاطر دو روز زندگی، از امامون جدا شدیم؟
“أَلسَّلامُ عَلى ساکِنِ کَرْبَلآءَ، أَلسَّلامُ عَلى مَنْ بَکَتْهُ مَلائِکَةُ السَّمآءِ، أَلسَّلامُ عَلى مَنْ ذُرِّیَّتُهُ الاَْزْکِیآءُ”
“سلام بر ساکنِ کربلاء، سلام بر آن کسى که فرشتگانِ آسمان بر او گریستند، سلام بر آن کسى که خاندانش پاک و مطهّرند”
در عالم اَلست وقتی که ارائه شد این بلا رو کی قبول می‌کنه، هر کدوم از انبیاء-علیهم‌السلام- یه اندازه‌ی کوچیکی رو قبول کردند، ولی بقیه‌ش موند. امام حسین-علیه‌اسلام- سه مرتبه بلند شد و گفت من قبول می‌کنم، این یعنی پیغمبر-صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم- بلند شد، یعنی علی-علیه‌السلام- بلند شد. امام حسین-علیه‌السلام- قبول کرد و همه‌ی بلا‌ها رو خرید. رفقا شما نمی‌دونید همه‌ی بلا‌ها یعنی چی،
یکی‌اش رو من بهتون بگم؛ حضرت با این کار همه‌ی موقف‌های قیامت رو برای شیعه هموار کرد، دیگه برای شیعه پرونده تشکیل نمی‌شه. شیعه در دنیا با‌عافیت زندگی می‌کنه، الا این‌که خودش خرابکاری کنه. حضرت بلا قبول کرد، تمام معصیت‌ها رو خرید که شیعه حیا کنه، معصیت نکنه و راه گم نشه. اگه امام حسین-علیه‌السلام- این کار رو نمی‌کرد، یه دونه مومن خلق نمی‌شد!
“أَلسَّلامُ عَلى مَنْ ذُرِّیَّتُهُ الاَْزْکِیآءُ”پلید‌ترین آدم‌ها، پلشت‌ترین آدم‌ها در مقابل مقدس‌ترین آدم‌ها قرار گرفتند.
“أَلسَّلامُ عَلى مَنازِلِ الْبَراهینِ‌، أَلسَّلامُ عَلَى الاَْئِمَّةِ السّاداتِ، أَلسَّلامُ عَلَى الْجُیُوبِ الْمُضَرَّجاتِ‌، أَلسَّلامُ عَلَى الشِّفاهِ الذّابِلاتِ‌، أَلسَّلامُ عَلَى النُّفُوسِ الْمُصْطَلَماتِ”
“سلام بر پیشواى دین، سلام بر آن جایگاه‌هاى براهین و حُجَجِ الهى‌، درود بر آن پیشوایانِ سَروَر. سلام بر آن گریبان‌هاى چـاک شده، سلام بر آن لب‌هاى خشکیده، سـلام بر آن جان‌هاى مُستأصل و ناچار”
سینه‌ها رو چاک دادند.
“أَلسَّلامُ عَلَى الشِّفاهِ الذّابِلاتِ‌”
لب‌های خشک! ما اصلا نمی‌فهمیم عطش یعنی چی، عطش یعنی امام حسین-علیه‌السلام-! به یه جایی رسید که مثل کوره‌ی آتیش، از دهان مبارک حضرت تا آسمان انگار دود در رفت و آمد بود، این رو می‌دیدند.
“أَلسَّلامُ عَلَى الاَْرْواحِ الْمُخْتَلَساتِ، أَلسَّلامُ عَلَى الاَْجْسادِ الْعارِیاتِ، أَلسَّلامُ عَلَى الْجُسُومِ الشّاحِباتِ”
“سـلام بر آن ارواحِ (از کالبد) خارج شده، سلام بر آن جسـدهاى عـریان و برهـنه‌، سـلام بر آن بدن‌هاى لاغر و نحیف”
“أَلسَّلامُ عَلَى الدِّمآءِ السّآئِلاتِ‌، أَلسَّلامُ عَلَى الاَْعْضآءِ الْمُقَطَّعاتِ، أَلسَّلامُ عَلَى الرُّؤُوسِ الْمُشالاتِ”
“سلام بر آن خون‌هاى جارى، سلام بر آن اعضاىِ قطعه قطعه شده، سلام بر آن سرهاىِ بالا رفته بر نیزه‌ها”
خیلی راحت پسر پیغمبر خدا، پسر فاطمه-سلام‌الله‌علیها- رو شهید کردند، بعد دیدند هنوز یه خورده استخوان مونده، اسب‌ها رو بر بدن مبارک قرار دادند. هم قسم شده بودند که جنازه‌ها رو آتیش بزنند و خاکسترشون رو کنار دریا به باد بدند. به سر علی‌اصغر-علیه‌السلام- هم رحم نکردند.
امان از بی‌کسی و غریبی، امان از بی‌یاور بودن. چه‌قدر نامه برای امام حسین-علیه‌السلام- نوشتند، ولی حضرت رو تنها گذاشتند.
“أَلسَّلامُ عَلى مَنْ ناغاهُ فِی الْمَهْدِ میکآئیلُ”
“سلام بر آن کسى که میکائیل در گهواره با او تکلّم مى‌نمود”
میکائیل گهواره‌ی حضرت رو تکون می‌داده و براش لالایی می‌خونده، حسین-علیه‌السلام- این‌جوری بزرگ شده.
“أَلسَّلامُ عَلى مَنْ هُتِکَتْ حُرْمَتُهُ”
“سلام بر آن کسى که پرده‌ی حُرمَتش دریده شد”
اصلا انگار نه انگار این بچه‌ی پیغمبره.
“أَلسَّلامُ عَلَى الشَّیْبِ الْخَضیبِ”
“سلام بر آن مَحاسنِ به خون خضاب شده”
شیب‌الخضیب رو نمی‌شه معنا کرد.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

هیئت حجت‌بن‌الحسن-عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف-/
ظهر عاشورای ۱۴۴۳/ ۲۸ مرداد ۱۴۰۰