شیعه تحت سرپرستی و هدایت امام زندگی میکند
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ»
«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِين وَ الصَّلَاةُ وَ السَّلَامُ عَلَى سَيِّدِنَا وَ نَبِيِّنَا وَ حَبِيبُ قُلُوبِنَا أبوألقاسِمِ مُصْطَفیٰ مُحَمَّد وَ عَلی آلِهِ الطَیِّبینَ الطَّاهِرِين ألمَعصومین المکرمین»
ما باید به این نکته برسیم که خدای متعال ما رو به کسی سپرده. ما سرپرست داریم، متولی داریم، ولیّ بالا سر ماست. ما مثل انسانهای دیگه رها نیستیم و همهی صفر تا صد ما، به ولیّ ما، به سرپرست ما به امام معصوم، به حجت خدا مربوط هست. او داره امر ما رو جلو میبره، او استعدد ایجاد میکنه، او رشد میده، او مانع انحراف من میشه. این رو ما متوجه نمیشیم، فراموش میکنیم. شیطان هم روی همین کار میکنه، از بیرون امام رو از ما میگیره، از درون هم خودش رو امام مطرح میکنه. ببینید توی خلقت ما این معنا لحاظ شده که ما از زیادی گل ائمه خلق شدیم، این رو که نمیتونی انکار کنی باید جزء عقایدت باشه. «اِنَّ شیعَتَنا مِنّا خُلِقُوا مِنْ فاضِل طینَتِنا». (بحارالانوار/ ج ۵۳/ ص ۳۰۲) بعد هم که نورانی شدی، «اِنَّ شِیعَتَنا خُلقَت مِن شُعاعِ اَنوارِنا»، نورت هم از اینهاست! پس شما از زیادی گل ائمه هستید. هر وقت که نور میگیرید، از امام نور میگیرید، « خُلقَت مِن شُعاعِ اَنوارِنا»! حضرت فرمود که جنس روح شما، از جنس جسم ما اهلبیت است! این خیلی عجیبه! جنس روح ما، از جنس جسم اهلبیت است، ببینید اهلبیت که به معنای ما جسم ندارند! اونها در کمال مطلقاند. امام همه جا حاضره، مانع نداره، دیواری جلوش نیست که بخواد عبور کنه؛ امام در یک لحظه همه جا حاضره! نمیشه امام اینجا باشه، اونجا نباشه! نمیشه امام از من بی اطلاع باشه، همچین چیزی نمیشه! من این سرپرستی رو در درجهی نابش قبول ندارم؛ به همین دلیل هست گرفتارم، به همین دلیل دارم دست و پا میزنم، خودم میخوام خودم رو بالا بکشم. مایحتاج ما رو حتی تو فکر فراهم کردند! یعنی شما الان یه فکر احتیاج داری، منِ منبری اومدم اینجا منبر برم، محتاجم که مطلبی برای شما بگم!
وقتی هشام رفت با اون آقا احتجاج کرد و برگشت، حضرت فرمود هشام فهمیدی این حرفها رو از کجا گفتی؟ حضرت فرمود همهی این حرفها رو من بهت تلقین کردم که اونجا گفتی!
من باید به این معنا برسم و بفهمم که او من رو سرپرستی میکنه و او در سرپرستی «اِنّا غَیْرُ مُهْمِلینَ لِمُراعاتِکُمْ» (بحارالانوار/ ج۵۳/ ص۱۷۵/ ح۷)
حضرت در جای دیگه هم یه چیز دیگه فرمودند که خدا سفارش شما رو به ما کرده، «الاشفاق» ما دلسوز شماییم! در قبال شما مسئولیت داریم، باید شما رو سرپرستی کنیم، اگر این مسائل نبود یقین بدانید از شما رو برمیگرداندیم، چهکار کنیم که خدا شما رو به ما سپرده، ما دلمون برای شما میسوزه؛ مثل این که من به شما بگم آقا مادرت برای شما دلسوزه، نه این رفیق شارلاتان حُقهباز که تو رو قلیونی و سیگاری کرده، باهاش کیف میکنی، با مادرت کیف نمیکنی، با بابات کیف نمیکنی، من این رو میخوام به تو حالی کنم، ولی نمیتونم حالی کنم! میگه نه این رفیق من باصفاست، بابایه من کجا باصفاست؟! برا همینه زندگیام اینه! تو تحیّر دارم زندگی میکنم، بهترین مکتب رو دارم، بهترین خدا رو دارم، بهترین مرام رو دارم، بهترین ایمان رو دارم، بهترین روح رو دارم، ولی در بدترین وضع دارم زندگی میکنم! چرا؟! چون نمیپذیرم.
الان نظام جمهوری اسلامی رو ببینید، ولی فقیه بالا سرماست! یه زمانی شاه شرابخواره، قماربازه، هوسرانه، زنبارهست…..یه موقع هم حاکم اسلامی نماز شب خونه، باز من برگردم بگم نه، زمان شاه خوب بوده!! خوب دیگه خدا باید چهکار کنه! علی بالا سرته، میگی نه معاویه خوبه! خدا چهکار کنه؟ علی رو ورمیداره میبره، میگه باشه با همون معاویه زندگی کنید. شما اوضاع عراق رو ببینید! عراق محل و مأمنِ اهلبیته، ولی هفت تا معصوم رو رد کرد، گفت نمیخوایم، زینب رو رد کرد، گفت نمیخوایم! کوفه اهلبیت رو نپذیرفت، گفت نمیخوایم، خوب باشه! این کشور سامان میگیره؟ ابدا! ابدا سامان بگیره. هزار ساله دارند چوب میخورند! ببینید فلسطینیها هفتاد ساله دارند تشییع جنازه میکنند! ده روز مردم در جمهوری اسلامی، ده روز! به این نکته رسیدند که باید حاکمشون ولی فقیه باشه، مجتهد باشه، ده روز! شد دههی فجر، همه چیز حل شد، تو ده روز!
اینها جلوی چشم ماست دیگه، اینها رو که نمیتونی انکار کنی! جرج جرداق انگلیسی راجع به علی مطلب مینویسه، ولی اصلا هیچی از علی نمیفهمه، ولی خصوصیات علی رو میتونه بنویسه، خوب اگه تو راست میگی علی اینقدر خوبه که تو میگی، خوب به علی معتقد شو! چرا معتقد نمیشی؟ دوتا مسیره، دوتا راهه.
بچهها به نیروی خودتون تکیه نکنید، به نیروی امامتون تکیه کنید! برای همین خدا امام حی رو گذاشته، برای همین امام عسگری-علیهالسلام- رفت، امام زمان-علیهالسلام- رو قرار داد، امام زنده!! با اینکه اینها زنده و مردهشون یکی هست! هزار و خوردهای سال او رو زنده نگهداشته و باز هم برای تو زنده نگهمیداره! که تو باهاش همراهی کنی، مایحتاجت رو ازش بگیری، ما «سلامٌ عَلیٰ آلِ یٰاسِین» برای چی میخوایم؟ «سلامٌ عَلیٰ آلِ یٰاسِین» برای اینه که تو بفهمی سرپرست داری! سرپرستت اینه، من باید دنبال او باشم، خدا هم پِناهنش کرد، باید به او توجه کرد.
از حضرت پرسید زمان غیبت که شما نیستید وظیفهی ما چیه؟ حضرت فرمود: «اِجْعَلُوا قَصْدَکُمْ اِلَیْنا بِالْمَوَدَّةِ عَلَی السُّنَّةِ..» (بحارالانوار/ ج۵۳،(/ ص۱۷۹/ حدیث۹)، همین کاری که شما کردید نصفش هست، «بِالْمَوَدَّةِ» سیاه پوشیدی، گریه کردی، مراسم عزا به پا کردی، «اِجْعَلُوا قَصْدَکُمْ اِلَیْنا بِالْمَوَدَّةِ »، دوم «عَلَی السُّنَّةِ»!
آقا ما باید همه چیزمون اهلبیتی باشه، حتی غذا خوردن، اهلبیت دوست دارند ما چی بخوریم، از چی ناراحت میشن ما بخوریم؟ خوابیدنمون اهلبیتی هست؟ حضرت فرمود شیعیان ما دمر نخوابند، یا طاق باز بخوابند که خواب انبیاست، یا به پهلوی راست یا به پهلوی چپ، دمر نخوابند! ببینید توی خوابیدن با ما کار دارند، چون توی این دمر خوابیدن حضرت میدونه ما چی رو از دست میدیم. حضرت فرمود با دست راست غذا بخورید، با دست راست آب بخورید، با دست راست مصافحه بکنید، با دست چپ اینکار رو نکنید. امام میدونه کسری ما چیه اگه با دست چپ غذا بخوریم؟ من میگم آقا چه فرقی میکنه این چپه، این راسته؟ دستِ دیگه! خوب حالا یه نفر چپ دسته! یه نفر، دو نفر، سه نفر، ده نفر! اونایی که راست دست هستند چرا لیوان رو دست چپ میگیرند؟! حضرت فرمود نماز میخونید، موقع ایستادن یه خورده به سمت چپ متمایل باشید، یه خورده فشار روی پای چپ بیارید، گفت آقا چرا اینجوری؟ حضرت فرمود پای چپ رو باطل فرض کنید، وقتی فشار مییاری رو پای چپ یعنی باطل رو داری میکوبی! اون کسی که در مقابل ما ایستاد رو داری میکوبی، اهل سقیفه رو داری میکوبی، غاصب رو داری میکوبی، ببین چهقدر دقیق! فرمود داری نماز میخونی گفتی السلام علیکم و رحمة الله و برکاته. وقتی دستت رو بالا میبری و پایین مییاری، دفعهی اول به صورت افرادی که سمت راست تو صف نماز جماعت هستند نگاه کن، دوباره دستت رو برای بار دوم بردی سمت چپیها رو بیاعتنا رد شو. گفت آقا این برای چیه؟ حضرت فرمود دست راستیها رو حق فرض کن و تایید کن، دست چپیها رو باطل فرض کن و به باطل بیاعتنا باش.
این یه تمرین میشه که هر روز حق رو در وجودت تایید کنی، «مُحَقِقٌ لِمَا حَقَقْتُم» و باطل رو بکوبی «مُبْطِلٌ لِمَا اَبْطَلْتُمْ» چرا ما پرچم آمریکا رو زیر پا میگذاریم یا آتش میزنیم؟! چرا پرچم جمهوری اسلامی رو بالا میبریم؟! پرچم امام حسین رو بالا میبریم؟! اینها دقیقه! من باید حق رو پیدا کنم، رفقا شما امام دارید، امام زمانتون زودتر از شما از این جلسه باخبر میشه، حتی میدونه تکتک شما با چه نیتی اومدید.
شخصی از مدینه به دیدن امام رضا-علیهالسلام- اومد، گفت یا بنرسوللله تا شما تو مدینه بودید ما به شما سلام میدادیم، حالا هم که طوس اومدید ما از دور سلام میدیم، شما سلامهای ما رو متوجه میشدید؟ امام فرمود شما چهقدر کم معرفتید، چرا به ما معرفت پیدا نمیکنید!! بعد حضرت قسم خورد که تا قیامت تعداد بچههای شما رو میدونیم، اسم و آدرسشون رو هم میدونیم.
یه همچین امامی رو من ول کردم و خودم دارم میرم!
شخصی اومد پیش امیرالمومنین-علیهالسلام- و قصد داشت حضرت رو بکوبه، گفت آقا شما که میگید علم اولین و آخرین رو میدونید، بفرمایید تعداد این مورچهها چندتاست.
حضرت فرمود نهتنها میدونم تعداد این مورچهها چندتاست بلکه تعداد نرها و تعداد مادههاشون رو هم میدونم.
باید معرفت پیدا کنم، بدونم امام از حالات من خبر داره، از مشکلات من خبر داره، زندگی من تو قبضهاش هست، منتها من رو داره هدایت میکنه، من رو تربیت میکنه، هی به من میرسونه که چهکار کنم، به من یاد میده که به خدا چی بگم، بگو استغفرالله تا راهت باز بشه، خدا منتظره که تو استغفار کنی، استغفارت کمه و گناهت زیاده، آقا صبح بلند شو بگو لاالهالاالله، خانوم زیاد صلوات بفرست، صلوات به زندگیات رونق میده. بر مصیبت امام حسین-علیهالسلام- گریه کن. اینها رو امام بهت یاد میده.
در زمان بنیامیه و زمان بنیعباس تمام نیرو رو گذاشتن که اسمی از اهلبیت-علیهمالسلام- نباشه، شما میدونی چرا امام حسین رو کربلا بردند؟! چرا کربلا رو انتخاب کردند؟! چرا امام رو اونطرف یا اینطرف نبردند و همونجا نگهداشتند؟! چرا؟
چون یه منطقهی پرتی بود، اینها میخواستند یه کاری بکنند هیچ خبری از امام حسین جایی درز نکنه، همهی جریان رو آتش بزنند و خاکسترش هم به باد بدند، از جریان اهلبیت تو عالم هیچ نمونه. خب حالا چی شد؟! تونستند؟! بنیالعباس تونست صدای امام رضا رو خاموش کنه؟ مجبور شد امام رضا-علیهالسلام- رو ببره تو کاخش، امام حسن عسکری-علیهالسلام- رو مگر تو پادگان نبردند؟! مگر تو زنها جاسوس نذاشتند که ببینند نرجس خاتون بارداره یا نه؟! مگر امام زمان به دنیا نیومد؟! حضرت جلوی چشم اونها نماز خوند! این قدرت اهلبیته! اسمشون همهی عالم رو گرفته و تازه این اولشه، پس اعتقاد من شل نشه، با یه کرونا یا وضع اقتصادی که همهاش هم تقصیر خودمه «بِما کَسَبَت»، شل نشم. الان کسانی همینجا هستند که تو کرونا و تو همین وضع اقتصادی دارند با آرامش زندگی میکنند، چون با تقوی زندگی میکنند، خدایی زندگی میکنند، اهلبیتی زندگی میکنند، همه چیزشون هم سر جاشه. وقتی تلاطم تو زندگی من میشه بهخاطر بیتقوایی منه، بهخاطر اینکه من حق خانومم رو ادا نمیکنم، بیچاره از صبح تا شب داره تو خونه کلفتی میکنه، من مییام خونه باهاش برخورد میکنم، بیرون میرم بهش پیامک میدم، همهی فامیلش رو جلوی چشمش مییارم، هر چی به دهنم مییاد بهش میگم، بعد توقع دارم این خونه باغ و بستان بشه ملائکه بیان و برن! تو این خونه همش ظلمه، زن یه جور ظلم میکنه، مرد یه جور، «اَللّهُمَّ اشْغَلِ الظّالِمينَ بِالظّالِمينَ» شده. من صاحب مرام هستم، من امام دارم، روایت رو ببینید چهقدر تکاندهنده است! حضرت میفرمایند که خدا به سلیمان ملک عظیم داد، ملک عظیم سلیمان این بود که خدا بغیرِ حساب به سلیمان اختیار داد، از حضرت پرسیدند خدا به شما چی داد؟
حضرت فرمود به او ملک عظیم داد به ما ملک کبیر داد.
حالا ملک کبیر چیه؟ حضرت فرمود مگر آیهی قران رو نخوندی «وَ مَآ ءَاتَىٰكُمُ ٱلرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ مَا نَهَىٰكُمۡ عَنۡهُ فَٱنتَهُواْۚ» (سورهی حشر/ آیهی۷) پیغمبر کار خدایی میکنه، خدا هم میگه هر چی پیغمبر گفت گوش کنید، ولی قرار بود هر چی خدا میگه ما گوش کنیم، حالا پیغمبر هم اومد و مخلوط شد، باید حرف پیغمبر هم گوش بدید، خب حرف علی چی؟ علی هم مخلوط شد، چهجوری؟! «…خَلَطَنَا بِنَفْسِهِ…»
خدا ما رو با خودش مخلوط کرد و یکی کرد، گفت من علیام و علی من، من پیغمبرم و پیغمبر من است، فاطمه من است هر چی فاطمه بگه همونه، اگه گفت همه به بهشت برند، پس همه میرند بهشت. در روایت آمده که من خدا به فاطمه سپردم، به علی سپردم که هر چی گفتند همون بشه.
«مُحَقِّقٌ لِمَا حَقَّقْتُمْ»، «خَلَطَنَا بِنَفْسِهِ فَجَعَلَ ظُلْمَنَا ظُلْمَهُ» هر کس به ما ظلم کنه به خدا ظلم کرده، «فَمَنْ آذَاهَا فَقَدْ آذَانِی»، خدا فاطمهی زهرا رو محور قرار داد، لیلةالقدر، لیلة یعنی خدا و قدر فاطمه است، یعنی یه سر طناب دست فاطمه است، یه سر طناب دست خداست.
رفقا الان هیچ چیز فرق نکرده همه چیز تحت قبضهی ولی خداست، یه زمانی مردم آقای بروجردی میخواستند، خدا آقای بروجردی رو به مردم داد، به دعای امام زمان آقای بروجردی به دنیا اومد، یه زمانی شد که آقای بروجردی دیگه کارایی نداره، خدا حضرت امام-رضواناللهعلیه- رو داد، شب رحلت امام همه به هم ریخته بودند که چه خواهد شد، بهشون گفتم اگه باور دارید که امام رو خدا به ما داده، جانشین امام رو هم خدا معلوم کرده، چرا متحیرید؟!
از سال ۶۸ ما تو کمربند آتش و فتنه بودیم، فتنهی داخلی صاحب قدرت بود، دوم خردادیها اومدند، ولی آخرش این شد!
پس یه امام زمانی هست که امور اینجور پیش میره والا ظاهر قضیه غیر از اینه، مگه ما چشم و ابرومون از انگلیسیها مشکیتره، انگلیسی که مرکز علم و پزشکیه، تو کرونا فاتحهاش خونده شد، آمریکا که محل این حرفهاست کم آورد، ما که چیزی نداریم، همهی پزشکهای ما هم تربیت شدهی اونها هستند، همهی دستگاههای ما هم از اونجا مییاد.
پس چهطور ما تونستیم این کار رو بکنیم؟!
یه چیز دیگه هم هست مگه موشک برای اونها نیست؟! مگه فناوری برای اونها نیست؟! مگه دیجیتال برای اونها نیست؟! پس امام زمان هست!
یادت باشه توی هر لحظه یه کسریات رو حل کن. کسری ما چیه؟ از خدا فرج بخواه، این یه رمزه که امشب دارم به شما میگم! «اللهم عجل لولیک الفرج» فقط به این معنا نیست که امام زمان بیاد، حضرت به موقع مییاد، خدا هم میدونه چه موقع باید بیاد، با عجِّل گفتن ما که خدا عجله نمیکنه. این گشایش برای منه، کار من راه میافته. برای او طلب فرج میکنم که از ناحیهی او برای من هم فرج بشه. اگه گیر کردی و دستت لای در مونده بگو «اللهم عجل لولیک الفرج». اگه زن میخوای، دعای فرج بخون و یاد امام زمان بکن، از خدا بخواه کار امام زمان رو حل کنه، یعنی کار خودت حل میشه، برای امام زمان صدقه بده، وسط روضه که داری گریه میکنی اونجایی که وصل شدی هیچی از خدا نخواه، بگو کار امام زمان کی حل میشه، یعنی کار من کی حل میشه، امام زمان مستجابالدعوه است، ولی خدا مقرر کرده که دعاهای ما در آمدن حضرت دخالت داشته باشه.
پس باید کسریهامون رو پر کنیم، اگه نماز میخونم از امام زمان مدد بگیرم که آقا یه نماز درست و حسابی قسمتم کن، بعد ببین چی میشه. وقتی میخوای بخوابی یه دعای فرج بخون، سخته؟! فقط تو ذهنت حضرت رو یاد کن.
رفقا به میزانی که به این سرّی که امشب بهتون گفتم نزدیک بشید، کارهاتون بازه، چون امر او باید باز بشه که امر ما باز بشه و خواست خدا این بوده که این دو امر به هم پیوند بخوره. دعاهای حضرت رو بخونید. کارهایی که فکر میکنید خوبه انجام بدید.
در سال ۶۱ یک روز من رفتم حرم حضرت معصومه-سلاماللهعلیها- دیدم یه پیرمردی نشسته، چند نفر هم دور و برش بودند که بعدها فهمیدم آقای بهجته، من از طرف سپاه ماموریت داشتم، از تهران رفته بودم، کارهام رو انجام دادم رفتم زیارت که برگردم، از این پیرمرد خوشم اومد، یه پیرمرد نورانی که به دل من نشست و رفتم سوالم رو از ایشون بپرسم، همینکه نشستم تا سوالم رو بپرسم دیدم ایشون بلند شد و رفت، یعنی به من بیاعتنایی کرد. به من خیلی برخورد، یه جوان ۲۱، ۲۲ ساله رفته که سوال بپرسه اینجور باهاش رفتار میکنند؟!
خیلی بهم برخورد و رفتم به طرف آقای بهجت و زدم به شونهی حاجآقا و گفتم من دیگه با شما کاری ندارم، فقط میخوام یه نکته به شما بگم، گفت بفرمایید، گفتم من شنیدم پیغمیر برای هدایت در خونهها رو میزده، این درسته؟ گفتند بله. گفتم امیرالمومنین هم همینجور بوده، گفتند بله. گفتم پس شما مقلد کی هستید؟! اگه مقلد پیغمبرید من از راه دور اومدم، درسته شما به من بیاعتنایی کنی و بری؟! دیدم چهرهی حاجآقا قرمز شد و رنگش عوض شد. گفت من فکر کردم شما سوالی در مورد مسائل اجتماعی و سیاسی داری. گفتم آقا اینکه عذر بدتر از گناهه، شما مگه غیب میدونی؟! من از شما نمیگذرم و شما رو نمیبخشم، شما باید جواب خدا رو بدی که یه جوان اومده از شما سوال بپرسه، اینجور برخورد کردید. حاج آقا وقتی دید من خیلی عصبانی شدم شروع کرد دو تا مطلب خندهدار گفت و با لطایفالحیلی من رو آروم کرد. گفت حالا من با شما برمیگرد و همونجایی که بودم دوباره میشینم، شما سوالت رو بپرس تا جبران بشه. گفتم باشه حاجآقا بریم. با حاجآقا نشستیم و گفتم حاجآقا من نمیخوام معطل شما بشم، چون کار دارم و ماموریت دارم، خیلیها وقت دارند که پشت سر شما بیان و برند ولی من وقت ندارم، یه سوال دارم اگه میتونید جوابم رو بدید. گفتم یه راه میانبر هست که به من بگید تا من از راه میانبر برم. حاجآقا گفت بارکالله دیر اومدی زود هم میخوای بری! گفتم اشکال داره؟ گفت نه!
بعد ایشون فرمود به کف دست من نگاه کن همینطور که به کف دست ایشون نگاه میکردم گفت هر کاری خواستی بکنی ببین اگه امام زمان از این کارت راضیه انجام بده اگه دیدی ناراضیه ولش کن. گفتم آقا این حرف شما چهقدر رو من تاثیر گذاشت، با این حرف همهی فقه و همهی عرفان رو به من گفت. گفتم حاج آقا اینها رو من خودم بلد بودم چون میدونستم که باید کاری بکنم که امام زمان راضی باشه شما یه چیز دیگه رو به من جواب بده. گفت سوالت چیه گفتم از کجا بفهمم امام زمان از این کار من راضیه؟ وقتی دو تا کار شبیه هم هست من از کجا بفهمم امام زمان از کدوم راضیه؟ گفت آفرین جوابت اینه، امام زمان چون امام تو و همهی مومنین هست، خواستهش رو بهت الهام میکنه. من دست و پای ایشون رو بوسیدم.
پس ما امام داریم، حجت داریم، برو دنبال امام، امام حالیات میکنه ادابازی و عرفانبازی رو هم توی این راه کنار بذار، واجبات را انجام بده حرام رو هم ترک کن.
السلام علیک یا اباعبدالله
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
هیأت لواء حیدرکرار؛ کرج؛ شب هفتم؛ ۵ شهریور ۱۳۹۹؛ محرم ۱۴۴۲