qadiriye.ir

نشریه ی غدیریه-بیانات استاد الهی

لزوم پیاده کردن تمام دستورات دین در زندگی

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

بسم الله الرحمن الرحیم
«أعوذُ بِاللّهِ مِنَ الشَّیطانِ الْرَّجیم
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ»
«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِين وَ الصَّلَاةُ وَ السَّلَامُ عَلَى سَيِّدِنَا وَ نَبِيِّنَا وَ حَبِيبُ قُلُوبِنَا أبوألقاسِمِ مُصْطَفیٰ مُحَمَّد وَ عَلی آلِهِ الطَیِّبینَ الطَّاهِرِين ألمَعصومین المکرمین»
«اللّهُمَّ الْعَنْ أبَاالشُّرُورِ وَ أتْباعَهُ فِی کُلِّ لَحْظَهٍ مِنَ الأزَلِ إلَی الأبَدِ، بِعَدَدِ ما أحاطَ بِهِ عِلمُک»
«اَللّهُمَّ اِنّا نَرْغَبُ اِلَیْکَ فى دَوْلَةٍ کَریمَةٍ تُعِزُّ بِهَا الاِْسْلامَ وَاَهْلَهُ وَتُذِلُّ بِهَا النِّفاقَ وَاَهْلَهُ وَتَجْعَلُنا فیها مِنَ الدُّعاةِ اِلى طاعَتِکَ وَالْقادَةِ اِلى سَبیلِکَ وَتَرْزُقُنا بِها کَرامَةَ الدُّنْیا وَالاْخِرَةِ»

زمانی ما می‌تونیم توی دین دوام بیاریم که تمام خواستگاه و جایگاه دین رو در وجود خودمون پیاده‌ کنیم. عزیزان! بیرون خبری نیست. ما با انسان کار داریم.
من یه صحبتی با رفقای طلبه‌ی خودم دارم، خوب گوش بدید. ما با کتاب کار نداریم. ما با ابزار کار نداریم. ما‌ با انسان کار داریم.
پیغمبر خدا امیرالمومنین-علیه‌السلام- رو تربیت کرد و این عالَم علی پیدا کرد. جبرئیل پیغمبر رو تربیت کرد؛ یعنی خدا پیغمبر‌ رو‌ آورد. درسته؟
سیره‌ی علمای ما این بوده. آقای خوشوقت تربیت نفوس داشت. شما می‌بینید اطرافیان ائمه-علیهم‌السلام- چند نفر بودند که تربیت شده‌اند. مثل زراره، محمد بن مسلم، جمیل، در دوران غیبت صغری هم امام چهار نائب تربیت کردند.
کتاب نقشی نداره که هی کتاب می‌نویسند. صد جلد کتاب، دویست جلد کتاب آقایون نوشتند، شما بگو یه نفر رو تربیت کردی؟ یه نفر رو معرفی کن که تربیت کرده باشی و معلوم باشه که شما تربیت کردی. بیست سال، سی سال وقت گذاشتند تا یه آقای بروجردی بیرون اومد، تموم شد. نتیجه‌ی زحمات آقای بروجردی هم حضرت امام-رحمة‌الله‌علیه- بود.
ببینید یه نفر چی‌ کار کرد؟! ما معتقد به محوریت انسان هستیم، نه ابزار، نه مطالعه، نه نوشته. کارکرد، تو تربیت انسانه‌. هی گروه فرهنگی تشکیل می‌ده، شما بچه‌هاتون رو تربیت کنید.
آقای قرائتی-حفظه‌الله- بعد از چهل و خورده‌ای سال که تفسیر قران گفته، می‌گه من یه نفر رو تربیت نکردم. راست می‌گه، یه نفرم به دست ایشون تربیت نشده. اگه ما روحانیت و سپاه، فقط بچه‌هامون رو تربیت می‌کردیم، بیرون نمی‌اومدیم، هیچ کار فرهنگی هم نمی‌کردیم، تو خونه می‌موندیم، الان وضعیت انقلاب یه جور دیگه‌ای بود. بچه‌های ما بی‌تربیتند، یعنی بر اساس تربیت دینی که ما معتقدیم تربیت نشدند. اصلا یه راه دیگه براشون ترسیم شده. چون وقت نذاشتیم، چون نپذیرفتیم. الان همه چیز شده آمار. می‌گن هزار نفر بازدید کردند، خب ثم ماذا؟ این همون هزار نفری هستند که جای دیگه رو هم بازدید کردند.
یه موقعی ما با آقای پناهیان با شش هفت نفر دیگه رفتیم که استارت نهاد رهبری رو بزنیم و شروع کنیم. اطلاعیه رو نوشته بودیم رو میز بود، هنوز اطلاعیه‌ی جذب نیرو رو برای دانشگاه‌ها نفرستاده بودیم. دیدیم سی نفر برای گزینش اومدند. گفتیم ما هنوز اطلاعیه ندادیم!! گفتند ما از یه جای دیگه فهمیدیم.
من اون‌جا فهمیدم که چهل پنجاه نفرند که همه جا هستند. برنامه‌هایی که الان برگزار می‌شه، مثل کنگره، میتینگ یا برنامه‌های افتتاحیه، می‌بینی یه عده‌ی خاص‌ شرکت می‌کنند.
اصلا تاجرند، یعنی کاسبِ این‌جور بحث‌ها هستند.
ما دنبال اون یه نفریم. آقای مصباح تربیت شده‌ی این حوزه‌ست، حالا اگر به جای این آقای مصباح یک نفر دیگه هست، درسته. یه دونه! و اگه اون یه نفر درست نشده هزارتا اتاق، هزار ساعت برنامه، راه به جایی نمی‌بره. این نتیجه‌اش چیه؟! نتیجه‌اش اینه، اون اموری که به عنوان دستورات دینیه، باید بیاد تو وجود این فرد.
گاهی ما برای تبلیغ که می‌رفتیم، زنگ می‌زدیم به حضرت آقای خوشوقت. برای احوال پرسی، سوال، مشورت، هرچی. اولین سوال ایشون این بود که شما الان کجایید؟ اگه می‌گفتیم فلان جا در تبلیغیم خوشش می‌اومد. ولی اگر خدایی نکرده می‌فهمید که ما ایام تبلیغ تو قم نشستیم، ناراحت می‌شد.
یه روز یکی از مسئولین حج که اون‌‌ موقع امیر حاج بود، بنده رو دعوت کرد که منزلشون منبر برم. تو راه اتوبان به ذهنم رسید که ما به حاج‌آقا نگفتیم و مشورت نگرفتیم. هیچ احتمال نمی‌دادیم ایشون مخالف باشه. داشتیم می‌رفتیم به طرف منزل ایشون تو لویزان که منبر بریم‌. زنگ زدیم به حاج‌آقا گفتند از همون‌جا برگرد. بعد دلیل آورد. حاج آقا گفت شما الان می‌رید اون‌جا اتفاقا یه حج هم برای شما و خانوادت می‌نویسند. ولی دیگه می‌شی اسیر و اجیر این‌ آقا، پس برگرد. ما همون‌جا یه زیر گذر پیدا کردیم و برگشتیم. به اون آقایون هم اصلا اطلاع ندادیم، بعدا که پرسیدند گفتیم مشکلی پیدا شد.
حوزه تربیتش استاد و شاگردیه. حالا من می‌رم کتاب سیر و سلوک و عرفان می‌خونم! شما هنوز رساله رو نمی‌تونی بخونی. یعنی حق نداری در مورد رساله این جوری فکر کنی، که نباید سوال کرد. فکر می‌کنی رساله برا شما کافیه؟ نه! باید بپرسی. ده ساله این خانوم از روی رساله، فلان مسئله رو عمل می‌کرده. اشتباه فهمیده بوده.
قَالَ الاِمام سَجاد-عَلَيْهِ‌السَّلاَمُ-: «هَلَكَ مَنْ لَيْسَ لَهُ حَكِيمٌ يُرْشِدُهُ وَ ذَلَّ مَنْ لَيْسَ لَهُ سَفِيهٌ يَعْضُدُهُ.»
فرمود: «هلاك شده كسى كه حكيمى ندارد، كه راهنمائی‌اش كند و خوار است كسى كه نادانى ندارد كه كمكش كند.»
(بحارالأنوار/ ج ۲/ ص ۱۴۴)
همه‌ی آقایون تو هر سطحی هستند، باید یه نفر بالا سرشون باشه. تمام امور باید زیر ذره‌بین باشه. آقا اگه کسی خودرو بار بیاد علف هرزه. شما الان ادعاها رو ببین، این آقای زائری با این همه استعداد چی داره می‌گه؟! چه طوری کل حوزه رو زیر سوال برد؟! چرا؟! چون استاد نداشته، خمیر مایه نداره، بله آدم باهوشیه، زیاد مطالعه کرده، پژوهش زیاد داشته.
یا آقای کدیور که من از نزدیک دیده بودمش. هر سال رتبه‌ی اول بود و با عنوان رتبه اول از حوزه جایزه گرفت، ولی اساس حوزه رو زیر سوال برد؛
یعنی ما ابتدائیات حوزه رو نمی‌فهمیم. گاهی یه چیزی برای شما پررنگ می‌شه، مثلاً تفسیر خوبه، ولی ۱۰ تا چیز دیگه هم هست. مفاتیح برات پررنگ می‌شه، بابا ۱۰ تا چیز دیگه هم هست. مداحی برات پررنگ می‌شه، ۱۰ تا چیز دیگه هم هست. اصولی می‌شه از قرآن جا می‌مونه، پس قرآن چی شد؟! اولاً تکلیف حوزه قرآنه، کو قرآن؟!
پس قالب رو باید بپذیریم، قالب رساله است.
من به رفقای خودم هم گفتم که من دوست دارم رفقای من مسئله‌دان و مسئله‌گو باشند. آخرین مرتبه‌ای که من در حوزه کمال می‌دونم و می‌گم از این بالاتر نیست، اینه که یه طلبه مسئله بدونه و مسئله بگه. من این رو بالاترین مرتبه می‌دونم. الان کجای حوزه این مطرح است؟! این تو ذهن کدوم طلبه هست؟! اصلاً تو ذهن کسی خلجان داره؟! ببینید الان چه مسائلی مهم‌تر جلوه داده می‌شه! پایه‌ی نظام اسلامی فقه است. مردم باید مسئله بدونند، ولی نمی‌دونند. الان قبله‌ی خیلی‌ از خونه‌ها اشتباهه. بعضی هم دستشویی به طرف قبله‌ است. بنّایی که این مجتمع‌ رو ساخته، متدین نبوده، بلد نبوده، دنبال این مسئله نبوده، نتیجه‌اش همین شده.
دوم این‌که طلبه باید به قرآن مسلط باشه، یه آیه نباشه که این نفهمه. اگه طلبه تمام عمرش رو بذاره که بفهمه توی قرآن چه مطلبی هست، یعنی هر آیه رو که دید بفهمه که این آیه چی می‌گه. من نمی‌گم تفسیر رو بدونه، شان نزول رو بدونه، نه! فقط بدونه این آیه چی می‌گه، ولی ما نمی‌دونیم. بعد هم مفاتیح، سلوک ما بر اساس مفاتیحه، نه این عرفان‌هایی که درست شده.
آقایون اعمال‌ُالسَّنَه دارند. میرزا جواد آقای ملکی تبریزی کتابی داره به عنوان اعمال‌السنه. مثلاً اول ماه‌ها نماز داره. کی این نماز رو خونده؟ ما کجا داریم می‌ریم! این تذهبون!
یه بار من با آقای حق‌شناس حرم امام رضا-علیه‌السلام- می‌رفتم، توی راه با ایشون حرف می‌زدم، ایشون با سر هی به من علامت می‌داد، من حواسم نبود که اول ماهه و ایشون نماز اول ماه رو می‌خونه. مراجع و علمای ما نماز اول ماه رو واجب می‌دونستند! هم سی تا قل‌هوالله هم سی تا قدر. این نماز خیلی مهمه!
خب ما بر اساس این‌ها تربیت نمی‌شیم، الان مسائل سیاسی، بولتن، برجام مطرحه. بابا یه عده این مسائل را دنبال می‌کنند، خطیب نماز جمعه باید تو یه خطبه مسایل سیاسی رو مطرح کنه.
رهبری مسائل سیاسی رو برای تغذیه‌ی ما به روز و به موقع داره می‌گه. اخبار هم که گوش می‌کنید، دو مثقال هم وقت برای دین بذارید. نتیجه این می‌شه که وقتی تدین نیست، دزد زیاد می‌شه. همین بچه‌هایی که باهوش هستند و درس می‌خونند فردا سر از جاهای بد در می‌یارند چرا؟! چون خدا ترس بار نیومده، رساله نخونده که رساله‌ای بار بیاد، قرآن نخونده که از معاد بترسه، مفاتیح نخونده که السلام علیک یا اباعبدالله بگه و دلش با ولایت گره بخوره، ختم صلوات نگرفته، لعن نکرده، حدیث کسا نخونده، تموم شد! دیگه صله رحم تعطیل، چون فقه رو نمی‌دونی. قرض دادن تعطیل شده، همه‌ی آقایون رفتند تو بورس، چرا؟! چون می‌گن پول من خیلی با ارزشه، پس به شما قرض نمی‌دم. برای چی باید قرض بدم؟ سفره نمی‌ندازم شما بیای بخوری، مگه پول مفت گیر آوردم که بدم تو بخوری!
در حالی که دستورات خداوند متعال همین‌هاست، این‌ها مفقوده، همین‌ها جامعه اسلامی رو درست می‌کنه، نه این‌که این‌ها تو فکرم باشه لذا باید این‌ها درست بشه

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

شب‌جمعه، ۲بهمن۹۹
۷ جمادی‌الثانی ۱۴۴۲