مایحتاج ما برای رسیدن به هدایت توسط امام زمان-علیهالسلام- تأمین میشود
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
«أعوذُ بِاللّهِ مِنَ الشَّیطانِ الْرَّجیم
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ»
«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِين وَ الصَّلَاةُ وَ السَّلَامُ عَلَى سَيِّدِنَا وَ نَبِيِّنَا وَ حَبِيبُ قُلُوبِنَا أبوألقاسِمِ مُصْطَفیٰ مُحَمَّد وَ عَلی آلِهِ الطَیِّبینَ الطَّاهِرِين ألمَعصومین المکرمین»
«اللّهُمَّ الْعَنْ أبَاالشُّرُورِ وَ أتْباعَهُ فِی کُلِّ لَحْظَهٍ مِنَ الأزَلِ إلَی الأبَدِ، بِعَدَدِ ما أحاطَ بِهِ عِلمُک»
«اَللّهُمَّ اِنّا نَرْغَبُ اِلَیْکَ فى دَوْلَةٍ کَریمَةٍ تُعِزُّ بِهَا الاِْسْلامَ وَاَهْلَهُ وَتُذِلُّ بِهَا النِّفاقَ وَاَهْلَهُ وَتَجْعَلُنا فیها مِنَ الدُّعاةِ اِلى طاعَتِکَ وَالْقادَةِ اِلى سَبیلِکَ وَتَرْزُقُنا بِها کَرامَةَ الدُّنْیا وَالاْخِرَةِ»
در بحث امام-علیهالسلام- یه معنا باید روشن بشه، دقت کنید خدای متعال خورشید رو در آسمان و شعاعش رو در دسترس موجودات قرار داد، وجود مبارک امام هم بلاتشبیه همینه؛ یعنی امام در یک افق نورانی دور از دسترس قرار داره، اما توسط نورش زمینههایی رو که برای رشد و تعالی لازمه، به حسب شرایط در زمین ایجاد میکنه. چهطور خورشید مایحتاج یه ماهی رو در قعر اقیانوس بهش میده، امام هم همینه، مایحتاج هر فرد رو در رسیدن به هدایت و دوری از ضلالت بهش میده؛ لذا اون اتفاقی که خدای متعال به عنوان امتیاز ویژه برای امت پیغمبر قرار داد، ۱۴ معصوم بودند تا بهرهمندی از هدایت کامل بشه. «الْیوْمَ أَکمَلْتُ لَکمْ دینَکمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیکمْ نِعْمَتی وَ رَضیتُ لَکمُ الْإِسْلامَ دیناً؛»
«امروز دین شما را کامل نمودم و نعمت خود را بر شما تمام کردم و دین اسلام را برای شما پسندیدم.» (سورهی مائده/ آیهی ۳)
بدون خورشید دست شما خالیه! هیچ موجودی حیات نداره، حتی آب! حیات آب به خورشیده، حیات خود زمین هم همینطور.
حالا حیات حقیقی که همون حیات طیبه است، قراره توسط معصوم اتفاق بیفته، لذا این جا دیگه چیزی باقی نمیمونه، مثل اینکه من بگم خب من به خورشید کاری ندارم، کاری ندارم یعنی ظلمت، تو این عالم خدا نور دیگهای رو قرار نداده، همین خورشیده، شما اگه از این خورشید فاصله گرفتی و این رو نخواستی ظلماته، خوب دقت کنید نکتهی مهمیه! اگر شما گفتی خورشید رو نمیخوام قطعا توی تاریکی میخوای به سر ببری، این انتخاب عیبی نداره، خیلیها هم انتخاب کردند، ولی اگر رشد میخوای، نور میخوای، حیات میخوای، زندگی میخوای، هر چی میخوای باید از این خورشید استفاده کنی، باید خودت رو در معرض این خورشید قرار بدی. نباید خودت رو بپوشونی. خدا هم اینجور تعریف کرده. ماه از همین خورشید نور میگیره و در شب ما از اون استفاده میکنیم.
امام هم همینه، قراره امام به همون معنای خودش نورافشانی کنه و مایحتاج ما در رابطه با کمال رو بهمون بده؛ پس باید خودم رو در معرض امام قرار بدم و از نور امام استفاده کنم چون همهی مایحتاج من رو میده و هر چهقدر ما انسانها این معنا رو درک کنیم و شناخت پیدا کنیم، خوب دقت کنید! «معرفت الامام» رو دارم معنا میکنم! هر قدر که من شناخت پیدا کنم که در حیات دنیا محوریت عالم با خورشیده و محوریت عالم آخرت و معنا با معصوم و حجت خداست و به این کانون شناخت دسترسی پیدا کنم، قابلیت و استعداد عبودیت و بندگی و رشد در من اتفاق میافته، اگر این رو نفهمم با خدا هم رشد نمیکنم.
چون خدا این رو برای رشد من قرار داده، امر دیگهای رو قرار نداد.
پس همه چیز باید حول امام تعریف بشه. نباید چیزی مقدم بر امام بشه. شناخت باید به امام و معصوم باشه، همهی توجه به ایشان باشه، توسل هم به امام باشه، زندگی هم باید با امام باشه، خوب دقت کنید زندگی با معصوم باشه، «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ» «ای اهل ایمان، خدا ترس باشید و با مردان راستگوی با ایمان بپیوندید.» ( سورهی توبه/ آیه ۱۱۹)
اگر شما با ائمه بودید، اگر این معیت که معلول شناخت امامه، اتفاق افتاد، شما راه رو پیدا میکنید اصلاً صراط همینه، علی-علیهالسلام- صراطه.
الإمام زين العابدين-علیهالسلام- : «نَحنُ أبوابُ اللّه، ونَحنُ الصِّراطُ المُستَقيمُ، ونَحنُ عَيبَةُ عِلمِهِ، ونَحنُ تَراجِمَةُ وَحيِهِ، ونَحنُ أركانُ تَوحيدِهِ، ونَحنُ مَوضِعُ سِرِّهِ »
امام سجاد-عليهالسلام-: «ما درهاى خدا هستيم و راه راست اوييم. ما ظرف علم او و بازگو كننده وحى او هستيم و پايههاى توحيد او و جايگاه راز اوييم.» (معاني الأخبار/ ص۳۵)
ولی اگه این رو شما پیدا نکنی و تن ندی، در معرض نباشی، این اتفاق نمیافته و استعداد آدمها هم همینه، برای همین گفته میشه «قالَ اَبُو عَبْدِاللّه-علیهالسلام-: یا زُرارَةُ! اِنْ اَدْرَکْتَ ذلِکَ الزَّمانَ فَاْلزِمْ هذَا الدُّعآءَ: اَللّهُمَّ عَرِّفْنی نَفْسَکَ، فَاِنَّکَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنی نَفْسَکَ لَمْ اَعْرِفْ نَبِیَّکَ، اَللّهُمَّ عَرِّفْنی رَسُولَکَ فَاِنَّکَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنی رَسُولَکَ لَمْ اَعْرِفْ حُجَّتَکَ، اَللّهُمَّ عَرِّفْنی حُجَّتَکَ فَاِنَّکَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنی حُجَّتَکَ ضَلَلْتُ عَنْ دینی» «خدایا، خودت را به من بشناسان، چون اگر خودت را به من نشناسانی، پیامبرت را نخواهم شناخت، خدایا رسول خود را به مـن معرّفی کن چون اگر رسول تو را نشناسم، حجّت تو را نخواهم شناخت، خدایا حجّت خود را به من معّرفی کن زیرا اگر حجّت تو را نشناسم از دین خود گمراه شدهام.»
(بحارالأنوار/ ج ۵۲/ ص ۱۴۶)
اینجاست «فَاِنَّکَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنی حُجَّتَکَ»، توحید هم به درد نمیخوره، نبوت هم همین.
این یه قسمت بحثه، قسمت دیگهی بحث هم اینه که دستگاههایی در وجود من باید تعبیه بشه تا به این نقطه برسم که بتونم از امام استفاده کنم.
خوب دقت کنید این مهمه! چیزهایی در وجود من تعبیه شده تا من بتونم از امام استفاده کنم. بلاتشبیه تلفن همراه که یه قوطی نیست، یه ابزاری توش هست که این ابزار اتصال من رو از اینجا با اون مرکز برقرار کرده و الان من میتونم از برنامهها استفاده میکنم.
حالا اون وسایل که باید در وجود من شکل بگیره تا ارتباط و اتصال من با امام برقرار بشه چیه؟
ایمان! حالا جالب اینه این ایمان مثل یه صفت نیست، مثل شجاعت نیست، مثل صداقت نیست که شما بگی آقا من صداقت دارم یا میرم کسب میکنم، اصلا اینجوری نیست، توی دستگاه پروردگار اینقدر امتحانها صورت میگیره تا یه نفر قابلیت این رو پیدا میکنه که خدای متعال روح ایمان رو بهش بده.
ببینید الان این دیوار، قراره یه جاندار بشه، از جماد تبدیل به نبات بشه، حالا شما بگو چه فرایندی باید اتفاق بیفته تا یه سنگ درخت بشه، چهقدر نشدنیه، چهقدر دوره، یه درخت یه اژدها بشه! اصلا محاله! اینکه یه انسان هم که مثل سنگه، قابلیت پیدا کنه که در وجودش ایمان و روح ایمان بیاد مثل همینه، اون رو باید خدا تعیین کنه، روح ایمان رو به این بده یا نده؟ در این فرد باشه یا نباشه؟
ببینید روح ایمان هم کارایی نداره، روح ایمان هم لنگ میزنه اگر یقین درش اتفاق نیفته، لذا روح ایمان هم به خیلیها دادند ولی این ایمان رو برده یه جای دیگه خرج کرده. امام باقر-علیهالسلام- فرمود اگر یقین تو قلب نیامد مثل یک تکه پارچه کهنه است.
اون قلب به درد نمیخوره، باید بندازیش دور. اینکه شما یه موقع میبینید که ناسازگاری هست، تحیّر هست، چه کنم چه کنم هست، شک هست، گاهی آدم حالش خوبه، گاهی حالش خوب نیست، یه احسن تقویم تو وجودش هست، ولی میبینه دستش نیست، میفهمه یه چیزی هست، ولی تمسک بهش نداره، کارش گیره، بین زمین و آسمانه، این همون ایمان مستودعه، ایمان مستقر نیست که یقین بهش بدن، لذا گاهی اینوره گاهی اونوره، پس چیزی که من رو در معرض امام قرار میده که من هدایت بشم ایمانه، ولی همین ایمان باز ناکارآمده، همین ایمانه یقین میخواد، روح ایمان هست. لذا میبینی طرف تحیر داره، آسمون ریسمون داره، خیلی اعتقادات خوبی رو میفهمه ولی مستقر نیست، جای خودش رو پیدا نمیکنه، نمیذارند پیدا کنه، آخه بهش ندادند، این توی اضطرابه، تا مستقر بشه، به اون شرطی که باید درش حاصل بشه.
خب این مرحله رو هم که رد شدیم. این قسمت آخر خیلی مهمه، توی این قسمت دو چیز در وجود ماست که باید ما اون رو دنبال و تقویت کنیم، بهش ثبات بدیم، یکی تولی، یکی تبری.
ما نمیفهمیم پشت تولی و تبری چیه؟ ولی وظیفهی ما تولی و تبریه. چیز دیگهای نیست، مثل حق و باطله، حق و باطل نمیدونیم چیه؟ حق رو به معنای حق میدونیم حقه، ولی احاطه بهش نداریم، اما گفته شده شما اون چیزی که از حق فهمیدید طرفداری کنید و باطل رو کنار بزنید. توی اینجا هم همینه، یعنی خدا اومده کار رو آسون کرده مثلاً شما میگید «اللهم العن الجبت و الطاغوت» یا یه بار میگید «اللهمصلعلیمحمدوآلمحمد»
ببین اونچه که برای من هست اینه، مثل چی؟ مثل اینکه الان ماشینی به شما دادند، آخرین سیستم با یه پیچیدگیهای خیلی عجیبه فقط شما باید بلد باشی استارت رو بزنی این پدال و این هم گازه، همین! اینکه ماشینه چیه؟ داره چه فرایندی توش اتفاق میفته که شما رو میبره، ما به این دسترسی نداریم، ولی گفته شده شما پات رو روی پدال گاز بذار، تولی رو درست کن، یعنی این که تو مجلس امام هادی بشین، از غذای امام هادی بخور، این کسی که امام هادی رو دوست داره تو هم دوست داشته باش. ببین چهقدر ساده است، این کسی که با امام هادی جور نیست ازش فاصله بگیر، لعنش کن، علمی که از ناحیهی اینها نیومده رو نپذیر، هزار هم علم خوبی باشه، اصلا علم عقلی باشه.
پس اونچه که داره برای من اتفاق میافته، مثل همین پدال گازه، مثل همین ترمزه، مثل همین کلاجه، من نمیفهمم این چهکار داره میکنه، ولی به من گفتن شما پات رو روی این بذاری ماشین میره، لذا تولی رو زیاد کن. اسم بچهات رو حسین بذار. چه رابطهای بین اینه؟! این همون پدال گازه، اینکه غذای امامحسین بخوری، اینکه سیاه بپوشی، اینکه روایت بخونی و نترسی از اینکه بهت بگن اخباری، خب راست میگن ما اخباری هستیم دیگه، پس چی هستیم؟ فیلسوف که نیستیم، اخباری هستیم، یعنی خبرها رو داریم میخونیم.
من یه موقعی به آقای بهجت گفتم حاجآقا اینا با اخباری اخباری میخواستن خبر رو بکوبند، مثل اینکه الان به محجبهها اُمُّل میگن، میخواند چادر رو از سرش بردارند. این اصلا نمیدونه اخباری چیه؟ تو یه برههای، یه حرفی یه مباحثی گفتن اصولیین جوابش رو دادند، اینها خلاف عقل حرف زدند، عقل رو کنار گذاشتن، یه چیزی چسبید. حالا اگه کسی روایت بخونه اخباریه، شکمی حرف میزنه. ما اخباری هستیم. اون مطالبی که فکر میکنید عقلیه، داری هی برای ما میگی عقلی عقلی، ابتداییات روایات ما هست؛ یعنی بیا با این بچههای کوچولوی ما بحث کن، مباحث عقلیات رو بگو، از تو همین روایات جوابتو میدن. شما قرار شد از یه جا عقلی بحث کنید دیگه، حالا چه اشکالی ما این عقل رو از امام صادق-علیهالسلام- گرفته باشیم؟ حالا باید حتما از یونان بگیریم؟ از تو بگیریم؟ امام صادق که خیلی به عقل نزدیکتره، اگه یه کار خلاف عقل از ما دیدی بگو؛ بگو خلاف عقله درسته، ولی اگر خلاف عقل ندیدی نمیتونی به این شکل محکوم کنی، قابل قبول نیست، پس زمینهی تولی و تبری رو در خودتون محکم کنید، ببین حضرت فرمود که یه کسی از موالیهای ماست، این هیچ کاری بلد نیست و اصلا هیچ عملی نداره، الا اینکه یه دونه لعن گفته، یه دونه لعن! یه دونهها! دوتا نگفته! میفرمایند که این یه دونه لعن رو ملائکه بردند تحویل خدا دادند، خدا این رو بین همهی ملائکه و انبیا به عنوان یه امر خیلی مهم مطرح کرده، چرا؟ یه موقع میبینی شما ۴۰۰ صفحه کتاب خوندی یهبار نمیگه «اللهم العن هارون و مامون» اصلا تا حالا نگفته «اللهم العن جبت و طاغوت»، ۴۰۰ صفحه هم کتاب خونده، هزار صفحه کتاب خونده، اگه اون کتاب من رو به اینجا نرسوند من حق ندارم بگم مبنا دستمه. اگه من اهلبیت رو نشناختم نمیتونم بگم من راهی به خدا دارم، راهی به خدا ندارم.
داستان کسی مثل دربندیخان را شنیدید، که یکی از شاگردان شیخ انصاری در خواب جایگاه کاخ شیخ انصاری رو میبینه، میگه خدا عجب کاخی به شیخ انصاری داده؟! بعد جایگاه دربندیخان رو بهش نشون میدن میبینه جایگاه شیخ در برابر کاخ دربندیخان مثل یه خرابه است، میگه برای چی اون کاخ رو به این دادند؟! میگن بهخاطر جلسات روضهای هست که ایشون رفته بود.
وقتی تو دستگاه خدا میری میبینی اینها خریدار داره، لذا شما هم باید دنبال این باشید. امام علی -علیهالسلام- فرمودند:
«یا کُمَیْلُ! لا تَأْخُذْ اِلاّ عَنّا، تَکُنْ مِنّا.»
«اى کمیل! اگر مىخواهى از ما باشى، تمام معارف دینت را از ما بگیر!» (بحارالانوار، جلد ۷۴، صفحه ۴۱۲)
حواسمون رو جمع کنیم این جمع بندیه آخر صحبتهاست، حواسمون رو جمع کنیم، خدا داره اوضاع رو جمع میکنه، عالم رو داره جمع میکنه، خیلی محترمانه آروم آروم داره جمع میکنه، حالا با سیله، با آتش سوزیه، با طوفانه، با هر چی، اون عالمی که با دحوالارض پهن کرد، حالا داره جمعش میکنه، جمعیت عالم رو برا یه امر بزرگ داره جمع و جور میکنه، توی این امر بزرگ همین تولی و تبری کارایی داره، چیز دیگهای کارایی نداره. هرچی هم ما الان قدم به قدم نزدیک میشیم، اینجور عقیده عتیقه میشه. باید مواظب باشیم این رو از ما ندزدند و از ما نبرند، آثارش رو هم داریم میبینیم، اون کسی که الان دنبال خبره، دنبال روایته، زندگیاش هم قشنگه، با زن و بچهش هم خوبه، اقتصادش هم خوبه، آرامشش هم خوبه، بچههاش هم خوب تربیت شدند. اینها نشونهست دیگه، بیام از رو نشونه بگم، لذا یه کسی مثل امام هادی-علیهالسلام- دو تا امر مهم رو به عهده گرفت، یکی زیارت جامعه یعنی تولی، یکی زیارت غدیریه یعنی تبری، خدا میدونه در امر تولی و تبری اگر امام هادی این حرفها رو نمیزد اگر زیارت جامعه نمیبود، اگر زیارت غدیریه اتفاق نمیافتاد، ما با این نقص میرفتیم، اونور عالم دستمون خالی بود، امام هادی-علیهالسلام- اون هدایت اصلیاش رو انجام داد، حقا هم همینه، ما چهار تا امام داریم که علی هستن و پنج تا هم ابالحسن داریم، کار اینا همین بوده، یعنی اومدند به عنوان ارکان جریان توحید، تمام اونچه که مایحتاج ما بود انجام دادن. توصیه من اینه به رفقا که شما هر روز مفاتیح بخونید، یعنی اگر روزی ۵۰ صفحه، ۱۰۰ صفحه مفاتیح خوندی و خدا بهت یه رشدی داد نگو زیاده، دعاها به خصوص ادعیههای امامعصر-عجلاللهتعالیفرجهالشریف- رو زیاد بخونید و تکرار کنید. این ایمان میپره، مثل بنزین که میپره، ایمان هم اینجوریه، فقط باید مهارش کنی، نگهش داری، با مفاتیح، زیارت عاشورا، آل یاسین، امین الله، دعاهایی که شما رو به امام وصل میکنه. زیارت برید، زیارتنامهها رو از دور بخونید، به خصوص صلوات اهلبیت رو، صلواتهایی که برای معصومینه.
از امام جعفر صادق-علیهالسلام- منقول است: «هر كس بعد از نماز عصر روز جمعه ده مرتبه بگوید: «اللهم صل على محمد و آل محمد الاوصیاء المرضیین بافضل صلواتك و بارك علیهم بافضل بركاتك و علیه و علیهم السلام و على ارواحهم و اجسادهم و رحمه اللّه و بركاته»
ملائكه براى آن شخص از این جمعه تا جمعه دیگر در همین ساعت صلوات مى فرستند.»(كتاب جمال الاسبوع)
چه کتابی میخوای بخونی همش تاریکیه، اسم عقل هم روش بذارند، یا نمیدونند عقل چیه؟ یا نمیدونند شعور چیه؟ نوره، اتفاقا اولین کاری که میکنه عقلت رو باز میکنه، عقل رو رشد میده، کسی که امام هادی رو میشناسه عاقله، کسی که امیرالمومنین-علیهالسلام- رو میشناسه عاقله، نه فلان آقا، ما با امام صادق کار داریم، «کلامکم نور و امرکم رشد و وصیتکم التقوی» مفاتیح، قرآن و رساله رو که گفتیم، ولی مفاتیح رو متذکر میشم، توی این مقطع مفاتیح زیاد بخونید، یعنی بدونید فلان دعا کجای مفاتیحه، استخارهای باز کنید، حوصلتون کم نشه، جوشن کبیر هم که اومد ده سطرش رو بخون که شما جوشنکبیر خوندی، بعد ببند دوباره باز کن امینالله اومد، امینالله بخون، عدیله اومد عدیله بخون، اون ایمان درونیات رو با یقین تکمیل کن.
خدایا به حق محمد و آل محمد بهترین برکات، بهترین خیرات بر ما نازل بفرما (وصلیاللهعلیمحمدوآله.)
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
هیئت حجتبنالحسن-عجلاللهتعالیفرجهالشریف-
ولادت امام هادی-علیهالسلام-
۴ مرداد ۱۴۰۰؛ ۱۵ ذیحجه ۱۴۴۲
امام – معرفة الامام – معرفت به امام