امام سجاد-علیهالسلام-: «لا تُعادِیَنِّ اَحَدا و اِن ظَنَنتَ اَنَهُ لا یَضُرُکَ و لا تَزهَدَنَّ فی صَداقهِ اَحَد و اِن ظَنَنتَ اَنَه لا ینفعُکَ؛ فَانَکَ لا تدری مَتی تَرجو صدیقَکَ و لا تَدری مَتی تَخافُ عَدُوک و لا یَعتذرو اَلیکَ اَحَدُ الا قَبِلتَ عُذرَهُ و اِنَ عَمِلت اَنهُ کاذِبُ.»«با هیچ کس دشمنی مکن، گرچه گمان کنی به تو زیانی نمیرساند و نسبت به دوستی هیچ کس، بی رغبتی نشان مده، گرچه گمان کنی به تو سودی نمیرساند؛ زیرا تو نمیدانی که چه وقت به دوستت نیازمندی و چه وقت از دشمنت هراسان. هرگاه کسی از تو عذرخواهی کرد، عذرش را بپذیر، گرچه بدانی که دروغ میگوید.» ( الدّرةالباهره/ ۲۶) بنا رو بر این بگذارید که مراتب دشمنی رو هر مقداری که هست نپذیرید، من بنا رو بر این بگذارم که با هیچ کس دشمنی نکنم، این بنا گذاشتن خیلی مهمه!«فانکَ لا تَدری مَتی ترجو صَدیقَکَ و لا تَدری مَتی تَخافُ عَدوَکَ ولا یعتذرو الیک اَحَدُ اِلا قَبِلتَ عُذرَهُ و اِنَ عَمِلتَ اَنه کاذب»«زیرا تو نمیدانی که چهوقت به دوستت نیازمندی و چهوقت از دشمنت هراسان. هرگاه کسی از تو عذرخواهی کرد، عذرش را بپذیر، گرچه بدانی که دروغ میگوید.»این قابل پیش بینی نیست، ولی اگه بنا رو بر این بگذاری اون هم حل میشه.مثلاً اگه داری رانندگی میکنی، سالم رانندگی کن، اگه فکر کنی که اینجا افسرِ پلیس نیست، میبینی که افسر پیداش میشه. ولی اگه طبق قانون رانندگی کنی و ببینی بغل دستت، ماشین افسرِ پلیسه، دیگه ضرر نمیکنی.بعضی وقتها گمان نمیبرید که وجود فردی براتون نفعی داشته باشه، ولی اون براتون یه نفع بزرگی ایجاد میکنه و شما اصلاً خبر نداشتی که چه وقت این نفع به شما میرسه، این نفع وقتی میرسه که شما این رابطهی دوستی رو بههم نزدی و کم نگذاشتی.در حقیقت امام داره پارگی اخلاق جامعه رو رفو میکنه یا چیزهایی که نیست رو داره دوخت و دوز میکنه و بخش زیادی از مسائل با همینها حل میشه؛ لازم نیست جامعه مُتِخَلِق باشه و حتماً در اخلاق فلان باشه تا ما باهاش کنار بیایم، شما در یه جامعهای هستی که ممکنه حتی طرف در عذر آوردنش کاذب باشه. یه جوری حالیش میکنی مثل آیهی «و منهم الذینَ یوذونَ النبی وَ یَقولونَ هُوَ اَذن قُل اُذُن خیرُ لکم یومِنُ بالله و یومِنُ للمومنینَ و رحمهَ للذینَ ء امنوا منکم و اَلذّینَ یوذونَ رسول الله لهُم عَذاب اَلیم»«از آنان کسانی هستند که پیامبر را آزار میدهند و میگویند: او آدم خوش باوری است! بگو: خوش باور بودن او به نفع شماست! ولی بدانید او به خدا ایمان دارد و تنها مومنان او را تصدیق میکنند و رحمت است برای کسانی از شما که ایمان آوردهاند! و آنها که رسول خدا را آزار میدهند، عذابی دردناک دارند» (سوره توبه/ آیه۶۱)مثلاً اگه تو خونه با زن هم این جوری برخورد بشه، دیگه اختلافی پیش نمییاد.مثلاً الان قاطی آدمهای دزد هستید و مجبورید که با کاروان دزدها به حج برید، در ارتباط با دزدها هم قوانینی هست که اگه رعایت کنید کمتر ضربه میبینید؛ این غیر از اخلاقه؛ یعنی یه جایی روبهروتون آدم متخلق هست، اونجا میدونید که چه کار باید بکنید؛ یک موقع در مقابلتون آدم بیخودی هست و ممکنه هر لحظه یک عکسالعملی نشون بده، در اینجا شما با اون دشمنی نکنید. تا این حد!ببینید مثلاً پزشکان توی بیمارستان با بیماران عفونی در تماساند، اینها متخصص بیماریهای عفونی هستند و بیمارستان هم بیمارستان عفونیست، ولی کمتر میشنوید که پزشکان همون عفونت رو گرفته باشند. پزشک میدونه این مریضِ عفونیه و اونجا هم عفونیه ولی ماسک زده و دستکش دستشه ومیگه که اونجا رو ضدعفونی کنند. شما یه موقع وارد یه جای سالم میشید، خب اونجا سالمه ولی اگه تونستید در جای عفونی، عفونتی نگیرید و بیماران عفونی رو هم معالجه کنید، این مهمه! اخلاقی که حضرات به ما یاد میدند همینه.ما درگیر دو چیزه با هم هستیم، برای همین، کار برامون سخت شده؛ یه روح متعالی در وجودمونه و یه جسم دنی همراهمونه؛ این جسم دنی نفسانیات و شیاطین رو با خودش آورده؛ اون روح هم با خودش ارواح مقدسه رو همراه داره. ما داریم این دو تا رو با هم راه میبریم. این حرفهایی که الان زده شد، اگه بیرون بخواد اتفاق بیافته، همهی اینا بیخوده، اصلاً اتفاق نمیافته! مگه اینکه در وجود ما این وجود دانی با وجود عالی کنار بیاد؛ یعنی الان من که با خودم درگیرم، با شما هم درگیر میشم؛ من درگیریِ خودم رو به شما نشون میدم؛ چون من در وجودم خساست دارم، وقتی شما یه لقمهی اضافه برداشتید، ناراحت میشم. اون وجود عالی که «نَفَخْتُ فيهِ مِنْ رُوحي»«و در او از روح خود دميدم» (سوره حجر/آیه۲۹)، ولایت ائمه-علیهمالسلام-، فطرت، اون وجودی که مال اون عالمه هنوز با وجود دانی کنار نیومده؛ اگه این دو تا با هم در وجود فرد کنار بیاند، این فرد پیغمبر اکرم-صلیاللهعلیهوآله- میشه؛ یه بدی صد در صدی هست، مگه به اینها کافر، مشرک یا منافق نمیگی؟ کافر خودِ نفسته، همون مشرک یا منافق خودتی، اگه تونستی با این منافقه، مشرکه و کافره و نفس اماره کنار بیای، یعنی نگذاری آزارت بده، این مثل اسب چموشیه که اگه سوارش بشی باید مواظب باشی که زمینت نزنه. اگه تونستی با این کنار بیای و یاد گرفتی با هم زندگی کنید و لابدیَّت اون رو قبول کردی، بیرون راحت میتونی بفهمی که باید با مظاهر اینها چه کار بکنی. امام این رو بلد بود؛ چون شیطانش رو بسته بود و هیچ کس بیرون آزارش نمیداد؛ چون خیر مطلق بود. شما ببینید، هر آلودگی به آب میخوره پاک میشه؛ ولی الان همین آب خودش آلودست، گِل آلوده، نمیتونه این کار رو بکنه؛ چون آب با گِل قاطی شده، اگه این حل میشد و آب زلال میشد، از هیچی نمیترسیدی. تمام روایات ناظر بر اینه که به شما گفته دشمنی نکن! یعنی در شما دشمنی هست و دشمنی رو در وجودت داری، الان هم که در خودت حلش نکردی و مهذَّب نشدی! فعلا با هِندِل، با هُل دادن ماشین رو روشن میکنی، تا برسی به جایی که ماشین روشن بشه. روایت میگه که حتی اگه اون در عذر آوردنش کاذبه، شما ازش بپذیر، چون تربیت نشده! شما هم تربیت نشدی، وَالا اگه تربیت میشدی حتماً این رو میفهمیدی! امام به خاطر اون حقیقتی که خودش داره و هیچ دغدغهای هم نداره، عذر رو راحت میپذیره و همون رو داره به ما دیکته میکنه، میگه: «شما هم مثل کسی که مُهذَّبه، ادای مهذَّب رو در بیار.» الان غذا خوردن ممدوحه! ولی ولع و حرص به غذا مذمومه. ما گرفتار ولعیم! اگه اون گرفتاری نبود، خودِ غذا خوردن که مشکلی نداره، این همه دستوری که اومده مال اون ولعه که مذمومه، وگرنه غذا خوردن که گفتن نداره، غذا میخوریم دیگه! لذا میفرمایند: «وَكُلُوا وَاشْرَبُوا وَلَا تُسْرِفُوا» بخورید و بیاشامید و اسراف نکنید. (سوره اعراف/آیه ۳۱)ما گیرِ اون قسمت«تسرفوا» هستیم. وَالا «َكُلُوا وَ اشْرَبُوا» اصلاً گفتن نداره. اگه ما با اون وجود دَنی و پَستی که در وجود ما و هر لحظه مزاحم ماست، کنار اومدیم؛ میبینیم که به طرف مقابل بدبین شدیم. این بدبینی مال اون طرف نیست، برای خودمونه؛ چون این حل نشده، بدبین هستیم. طرف چیزی نگفت که شما ترسیدید! یه کلمه گفت که میرم از شما شکایت میکنم، خُب برو! هنوز که اتفاقی نیافتاده. این ترس مال نفسه وَاِلا هنوز اتفاقی نیافتاده، اگه بره هم، حق با شماست. چون من با این نفس کنار نیامدم و هنوز در وجودم حل نشده. در امر ولایت نفس کنار روح مسالهاش حل میشه. اگه ما ولایت رو درست بپذیریم و تولی و تبریمون هم درست باشه، نفس با روح یکی میشه؛ چون اصل بدی رو در دومی و اصل خوبی رو هم در امیرالمومنین-علیه السلام- میبریم و شما دیگه کسی نیستید. اصلاً خوبی رو به خودت نسبت نمیدی، هر بدی هم در هر کسی ببینی میگی از دومی ملعونه، اصلاً بدی مال این شخص نیست، مال دومی-لعنتالله-! این شخص به خاطر اون به بدی معتقد شده و آدم خوبیه؛ چون تبری رو قبول نداری و دریافت نکردی، این شخص رو بد میدونی؛ چون امیرالمؤمنین-علیهالسلام- رو قبول نکردی، خوبی رو به خودت نسبت میدی و میگی که من خوبم، پس اون میشه بد!