qadiriye.ir

نشریه ی غدیریه-بیانات استاد الهی

به مناسبت میلاد امام باقر-علیه‌السلام-

«أعوذُ بِاللّهِ مِنَ الشَّیطانِ الْرَّجیم
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ»
«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِين وَ الصَّلَاةُ وَ السَّلَامُ عَلَى سَيِّدِنَا وَ نَبِيِّنَا وَ حَبِيبُ قُلُوبِنَا أبوألقاسِمِ مُصْطَفیٰ مُحَمَّد وَ عَلی آلِهِ الطَیِّبینَ الطَّاهِرِين ألمَعصومین وَ لَعنةُ اللهِ عَلَی أعدائِهِم أجمَعینِ مِنَ الان إلی قیامِ یَومِ الدّین»
«اَللّهُمَّ اِنّا نَرْغَبُ اِلَیْکَ فى دَوْلَةٍ کَریمَةٍ تُعِزُّ بِهَا الاِْسْلامَ وَاَهْلَهُ وَتُذِلُّ بِهَا النِّفاقَ وَاَهْلَهُ وَتَجْعَلُنا فیها مِنَ الدُّعاةِ اِلى طاعَتِکَ وَالْقادَةِ اِلى سَبیلِکَ وَتَرْزُقُنا بِها کَرامَةَ الدُّنْیا وَالاْخِرَةِ»

ولادت امام باقر-علیه‌السلام- بر ما و شما مبارک باشد. ورود به ماه رجب است. خدای متعال به مدد مؤمن می‌آید، گاهی با آوردن یک زمان مقدس، گاهی با یک کتاب مقدس مثل قرآن، گاهی با یک مکان مقدس مثل کربلا و…
گاهی یک زمان فراگیر می‌شود، ولادت معصوم است، ولادت امام باقر-علیه‌السلام- است. برای اولیای خدا و کسانی که دغدغه دارند که قرب خدای متعال را پیدا کنند، ولی مقداری احساس ناتوانی می‌کنند، ساعات ماه رجب به مددشان می‌آید. غفران پروردگار نزدیک می‌شود و آمادگی‌ها بیشتر خواهد شد.
۱۳ رجب را در پیش داریم، ایام اعتکاف را داریم، ۲۷ رجب، مبعث نبی مکرم-صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم- را داریم. این مناسبت‌ها جلوه‌های ویژه‌ی این ماه هستند که آرام آرام به ما کمک می‌کند و با ما همراهی می‌کند تا به شعبان و بعد هم به رمضان برسیم. خدا را شکر می‌کنیم که حمایت همه جانبه‌ را برای مؤمن در نظر گرفته است.
امام باقر-علیه‌السلام- در مقطعی قرار دارند که شکافنده‌ی علم می‌شوند و اخبار غیبی را به ما می‌دهند. امام باقر و امام صادق-علیهما‌السلام- دو امامی هستند که اجازه داشتند اخبار غیبی را بگویند. خیلی از خبرهای غیبی از ناحیه‌ی این دو بزرگوار است. بعد از این که بنی‌امیه هزار ماه حکومت کردند و تمام تلاششان را کردند تا از دین چیزی بین مردم باقی نماند، امامت امام باقر-علیه‌السلام- آغاز می‌شود، مردم در زمان این امام، روشنایی و وضوح را می‌بینند‌. جلسات فراوان برگزار می‌کردند، پاسخگویی فراوانی داشتند و مطالب فراوانی انتقال دادند که انسان باید مراجعه بکند. من امروز خیلی اجمالی مراجعه داشتم، یک کتابی به عنوان دانشنامه امام باقر-علیه‌السلام- هست که توصیه می‌کنم مطالعه کنید تا در آن فضا قرار بگیرید.
دانشنامه ی امام باقر-علیه‌السلام- توسط جمعی از نویسندگان نوشته شده‌است. البته در مورد دوازده امام، این دانشنامه هست.
مثلا در یک قسمتی از این کتاب داستانی آمده‌ است که فردی پیش حضرت-علیه‌السلام- می‌آید و از حضرت اسم اعظم می‌خواهد.
حضرت می‌فرمایند که طاقت داری؟
می‌گوید که بله من طاقت دارم.
حضرت فرمودند: که داخل اتاق برو، دو تا دست‌هایت را زمین بگذار.
می‌گوید: دست‌هایم را که زمین گذاشتم، دیدم اتاق تاریک شد، دیگر جایی را نمی‌دیدم، بدنم شروع به لرزیدن کرد.
حضرت پرسید: اسم اعظم را یادت بدهم؟
گفت: نه آقا!
حالتی بر او مستولی شده بود که حضرت پرسید: هنوز اسم اعظم را نگفتم، طاقت داری بگویم؟!
این حد از توانایی را ندارد.
می‌گوید: تا امام باقر-علیه‌السلام- از من این را پرسید دستم را از زمین برداشتم، دیدم همه چیز به حالت اولش برگشت.
پس امام معصوم این قدرت را دارد، نه تنها حاجت من و شما را بدهد، بلکه امام حسن مجتبی-علیه‌السلام- می‌فرمایند که من می‌توانم آسمان را به زمین و زمین را به آسمان بدوزم و می‌توانم کن فیکون کنم، قبل از قیامت آسمان و زمین را به هم بریزم و دوباره سرجایش بگذارم.
این‌ها اعتقاد می‌آورد، یعنی الان باید اعتقاد ما راجع به امام‌مان خیلی بالا باشد. نباید در یک سطح خیلی عادی باشد. با این اتفاقاتی که افتاده و مطالبی که به من رسیده، اگر درک صحیحی از امامم پیدا کنم، همراهی من با امام بهتر می‌شود. خیلی به این اعتقادات نیاز داریم.
جای دیگری هست که کسی پیش حضرت آمده و سوالاتی می‌پرسد.
یکی از سوالاتی که می‌پرسد اینست حق مؤمن برخدا چیست؟ خدا چقدر برای مومن حق قائل است؟
حضرت می‌فرمایند: در این حد است که اگر مومن به این درخت خرما بگوید جلو بیا، این نخل باید جلو بیاید! خدا تا این حد برای مومن ارزش قائل شده‌است. همین‌طوری که حضرت صحبت می‌کند، این نخل جلو می‌آید یعنی زمین را شخم می‌زند و خدمت حضرت‌ می‌آید!
حضرت به درخت می فرمایند: سرجایت برو. من داشتم مثال می‌زدم. تو را نطلبیده بودم!
امام این است!
بعد من حرم امام رضا-علیه‌السلام- می‌روم، شیطان مرا مشغول می‌کند نمی‌دانم که “یا الله” بگویم یا این‌که “یا امام رضا” بگویم. بیرون می‌آیم هنوز دست‌هایم خالی است. هنوز نمی‌فهمم که اگر گفتم “یا امام رضا” یا گفتم “یا الله” یعنی چی‌!؟ نمی‌دانم این‌ها اسماء حسنای خدا هستند. خب وقتی ندانستم دستم خالیست. مثل بقیه زندگی می‌کنم.
شخص دیگری نزد حضرت-علیه‌السلام- آمد و پرسید که آیا جایز است که به خدا شیء (چیز) بگوییم؟
حضرت فرمودند: بله
بعد حضرت دلیل می‌آورند و می فرمایند: وقتی شما به خدا بگویی شیء در واقع دو تا کار کردی. یکی خدا را از انحصار در آوردی، یکی هم این که حد تعطیل و حد مقایسه را از بین بردی. یعنی درون ذهن، خدا را هیچی فرض نمی‌کند. خدا شیء است ولی نه آن شیئی که در ذهن شماست.
زراره-رحمة‌الله‌علیه- از حضرت-علیه‌السلام- می‌پرسد، خدا کجاست؟ حضرت-علیه‌السلام- از جایشان‌ بلند می‌شوند، می‌ایستند و می‌فرمایند: خدا که مکان ندارد‌، خالق مکان است!
یه فردی از صوفیه پیش امام باقر-علیه‌السلام- آمده و می‌گوید: ای امام باقر! شما از بزرگان قریش هستی، در این هوای گرم با این حالت عرق ریز، طلب دنیا می‌کنی؟! این وقت ظهر، کار کشاورزی می‌کنی؟! می‌خواهی مال جمع کنی! الان اگر مرگت برسد چه‌کار می‌کنی؟
امام-علیه‌السلام- وقتی که این را شنید، غلام‌هایی که حضرت را نگه داشته بودند تا حضرت بیل بزنند را از خودشان دور کردند، به دیوار تکیه دادند و فرمودند: به خدا قسم اگر در این حال، اجلم فرا برسد در طاعتی از طاعات خدا مرگم رسیده و با این کارم خودم را از محتاج بودن به تو و امثال تو حفظ می‌کنم.
این استدلال را ببینید! چقدر الان به درد ما می‌خورد!
ما گاهی به دوستان طلبه‌ خودمان می‌گوییم، شما اکتفا نکن. اگر یک راهی برای کسب مال و روزی درست شد، نگو این مال ما نیست. چرا مال شماست. منتها بین این دو تا را جمع کن تا با هم منافات پیدا نکنند. امامت هم این کار را کرد. بعد حضرت-علیه‌السلام- فرمودند: من در صورتی از مرگ می‌ترسم که در معصیتی از معاصی خدا اجل من برسد. این هم ملاک شما باشد. وقتی که در طاعت، مرگ فرا برسد بهترین حالت است. از این بترس که مرگت در حال معصیت باشد.
آن شخص می‌گوید: یابن رسول الله! می‌خواستم شما را موعظه کنم، خودم موعظه شدم.
باز شخصی از حضرت پرسید که همه چیز طبق این آیه از بین می‌رود؛ «كُلُّ شَيْءٍ هَالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ» «هر چیزی مگر ذات او هلاك شدنی است» (قصص/۸۸)
حضرت فرمودند: «فَيَهْلِكُ كُلُّ شَيْءٍ وَ يَبْقَى اَلْوَجْهُ إِنَّ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَعْظَمُ مِنْ أَنْ يُوصَفَ بِالْوَجْهِ وَ لَكِنْ مَعْنَاهُ كُلُّ شَيْءٍ هَالِكٌ إِلاَّ دِينَهُ وَ اَلْوَجْهُ اَلَّذِي يُؤْتَى مِنْهُ» (معانی‌الاخبار/ج۱/ص۱۲) 
خدای عزوجل، اعظم از این است که به وجه توصیف شود. ولیکن معنای «کلُّ شَیءٍ هالِکٌ الا وَجَه» یعنی همه چیز از بین می‌رود غیر از دین خدا که ما هستیم. آن وجه و آن دین ما هستیم، که به این دین، مردم متدین هستند.
شما دین را در نماز می‌بینی، در روزه می‌بینی، در حج می‌بینی، نه! دین ما هستیم.
حضرت-علیه‌السلام- فرمودند: وقتی که صاعقه سراغتان می‌آید، هم به مومن اصابت می‌کند و هم به غیر مومن. در این بین کسانی از این صاعقه ایمن هستند که قلب و زبانشان به یاد خدا باشد.
یعنی وقتی شما گفتی “سبحان الله” صاعقه شما را نمی‌گیرد. صاعقه یعنی آفت، ضرر، زیان و…
هر وقت دیدی صاعقه آفت سراغ شما آمد و اوضاعت به هم ریخت، یاد خدا باش.
در مورد فقها هم پیامبر-صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم- فرمودند: فقها وقتی برای خدا تفقه می‌کنند، فقیه هستند ولی وقتی که برای غیر خدا تفقه می‌کنند و برای غیر خدا یاد می‌دهند، فقیه نیستند. همه‌ی مسائل نماز را یاد گرفته ولی به نماز بی‌توجه است.
«يَطلُبونَ الدّنيا لِغَيرِ الآخِرَةِ» «دنيا را براى غير آخرت مى‌جويند» (عدة‌الداعی/ص۷۰)
حضرت-علیه‌السلام- فرمودند: دنیا را بدون آخرت طلب می‌کنند.
دنبال دنیا هم که می‌روی، حواست باشد که دنیا مزرعه آخرت است. پولدار بشوی، مکه و کربلا بروی. پولدار بشوی، حسینیه بسازی. پولدار بشوی، اطعام بدهی. پولدار بشوی، ماشین بخری تا کارهایت را انجام بدهی. چون مومن هستی همه‌ی کارهایت هم به قصد آخرت است. یعنی نیت کن که من پولدار بشوم و برای آخرتم کار کنم. چه اشکالی دارد؟! خدای متعال بخیل نیست که این پول را به من ندهد.
غرضم این بود که امام باقر-علیه‌السلام- در یک مقطعی آمد که بنی‌امیه همه چیز را به هم ریخته بودند، حضرت-علیه‌السلام- باید مرتب بچیند و بعد تحویل امام صادق-علیه‌السلام- بدهد.
این‌جا جابربن عبدلله انصاری-رحمة‌الله‌علیه- نقش خاصی داشت‌، شخصیت عجیبی دارد. حضرت زهرا-سلام‌الله‌علیها- لوح را به ایشان نشان می‌دهد. حدیث لوح از ناحیه‌ی ایشان به ما رسیده ‌است. با تولد امام حسین-علیه‌السلام- خدا یک لوح زرین نوشته شده‌ای را به صورت یک جسم توسط جبرائیل تقدیم پیغمبر-صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم- می‌کند، پیغمبر اکرم-صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم- هم تقدیم فاطمه‌ی زهرا-سلام‌الله‌علیها- می‌کند.
حضرت زهرا-سلام‌الله‌علیها- هم این را به جابر نشان می‌دهد.
پیغمبر به جابر می‌فرمایند: جابر! عمر تو این‌قدر طولانی می‌شود که باقر من را زیارت می‌کنی، وقتی او را زیارت کردی سلام من را به او برسان.
حالا ببینید قصه‌ی جابر به کجا می‌رسد. وقتی امام باقر-علیه‌السلام- از پیامبر-صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم- نقل قول می‌کردند و می‌فرمودند: که قال رسول‌الله!
مردم از ایشان نمی‌پذیرند و می‌گفتند که شما رسول خدا-صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم- را ندیدید، چون اعتقاد به امامت نداشتند. این‌جاست که حضرت می‌فرمایند: قال جابر عن رسول الله….
جابر این حدیث را برای من نقل کرد؛ لذا مردم می‌پذیرفتند. نقش جابر خیلی مهم است. حضرت-علیه‌السلام- از جابر می‌پرسد که شما آن لوح را در منزل مادر ما دیدید؟
می‌گوید: بله دیدم.
حضرت-علیه‌السلام- فرمودند: منزل ما برویم. منزلشان می‌روند.
حضرت-علیه‌السلام- می‌فرمایند: من لوح را از خارج می‌خوانم، ببین همان است یا نه! وقتی حضرت-علیه‌السلام- می‌خواند، می‌گوید: بله یابن رسول الله.
در حرف‌های متفرقی که در روایات بیان می‌شود، یک مقصد وجود دارد که شما مقام امامت را در حد اعلی درک کنی.
وقتی امام حسن مجتبی-علیه‌‌السلام- می‌فرمایند که من آسمان و زمین را می‌توانم به هم بدوزم، کن فیکون کنم و قبل از قیامت آسمان و زمین را به هم بریزم و دوباره سرجایش بگذارم. این یعنی مقام امامت را بشناس. مقام امامت را بفهم.
فردی پیش حضرت می‌آید و می‌گوید که پدر من از بنی امیه و ناصبی بوده، پولش را یک‌جا پنهان کرده تا به من نرسد. حضرت-علیه‌السلام- یک نامه‌ای می‌نویسند و می‌فرمایند: به قبرستان بقیع برو و صدا بزن. یک فردی آن‌جا حاضر می‌شود، پدرت را می‌بینی و آدرس پول‌ها را به تو می‌دهد! به قبرستان بقیع می‌رود و صدا می‌زند، پدرش را با غل و زنجیر می‌آورند. تعجب می‌کند و می‌گوید که این پدر من نیست! می‌گویند: چرا پدرت هست. با او صحبت کن، می‌فهمی.
صحبت می‌کند، پدرش می‌گوید من چون طرفدار بنی امیه بودم و با اهل‌بیت-علیهم‌السلام- مخالفت کردم، گرفتار عذاب جهنم شدم. من پدر تو هستم!
بعد آدرس چیزی را که مخفی کرده‌ بود را می‌‌دهد و می‌گوید: پول را بردار و نصفش را هم به امام باقر-علیه‌السلام- بده؛
که همین کار به دردش خورد.
این امام توست! امامت را بشناس.
چهارده معصوم هم داریم. آقای مظاهری-حفظه‌‌الله- می‌فرمودند که مومنین گاهی یک امام به آن‌ها می‌چسبد، مثلا امام حسین-علیه‌السلام- به او می‌چسبد و با امام حسین-علیه‌السلام- مراوده دارد. یک نفر هم امام رضایی می‌شود. هیچ اشکالی هم ندارد.
«کَلهم نورٌ واحد»
ظرفیت من این‌قدر کم است، درک من هم به اندازه‌ای است که نمی‌توانم، جمع کنم. عیبی ندارد، شما وقتی امام رضایی شدی، از ناحیه‌ی امام رضا-علیه‌السلام- همه‌ی مقامات معنوی‌ای که در امامت برای شما در نظر گرفته شده به دست می‌آوری. اگر من این را فهمیدم، استفاده می‌کنم. در تربیت بچه‌ام صحیفه‌ی سجادیه می‌خوانم. دعای ۲۴ را می‌خوانم. در فهم وظیفه‌‌ام نسبت به پدرم، دعای ۲۵ را می‌خوانم. می‌خواهم پیغمبر-صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم- را بشناسم، دعای دوم را می‌خوانم. می‌خواهم معرفت نفس پیدا کنم، دعای ۲۲ را می‌خوانم؛
«اللّهُمّ إِنّکَ کَلّفْتَنِی مِنْ نَفْسِی مَا أَنْتَ أَمْلَکُ بِهِ مِنّی» (صحیفه‌سجادیه/دعای ۲۲)
با زبان و کلام و راه و نسخه‌ی امام زندگی‌ام را شکل می‌دهم. در زندگی باور من باشد که همه‌ی مایحتاج ما پیش معصوم است. همه مایحتاج!
شما تعجب می‌کنید که من می‌گویم همه مایحتاج، یک مثال می‌زنم که ببینید من راست می‌گویم. دوتا خواهر هستند، یکی از آنها به پیغمبر خیلی علاقه دارد، مرید پیغمبر است، ایمان آورده، اما خواهرش این‌طور نیست. این به خواهرش اصرار می‌کند، حالا که ما پیش پیغمبر-صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم- می‌رویم، شما هم یک‌بار بیا. خواهرش آرایشگر خبره‌ی مدینه است. همه‌ی آرایشگرها، وقتی سوال دارند از او می‌پرسند. این دو خواهر آمدند و خدمت پیغمبراکرم-صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم- رسیدند، جلسه زنانه است، همه‌ی زن‌ها نشستند. پیغمبر است، معجزه دارد، معجزه‌ی باهره دارد.
حضرت-صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم- می‌فرمایند که زن ها خوب است در این قسمت آرایش این‌ کار را بکنند، تا صورت زیباتر شود. حضرت ریز و با جزئیات می‌گوید، چون جلسه زنانه بوده است. این خواهر همان‌جا ایمان می‌آورد، بیرون می‌آید و به خواهرش می‌گوید، این چیزی بود که من سال‌ها دنبالش بودم. نمی‌فهمیدم که چرا کار ما این‌جا خراب می‌شود؟! پیغمبر این را یاد داد.
وقتی می‌گویم همه‌ی مایحتاجت را به شما می‌دهند یعنی همین! به شما می‌گویند که آب خوردنتان چطور باشد، کاسبی شما چطور باشد‌، زناشویی چطور باشد، مسافرتت چطوری باشد، حمام رفتنت چطوری باشد، صله‌ی رحم تو چطوری باشد، بارداری چطور باشد، شوهر داری، زن داری، خواب و بیداری و….
همه را به ما یاد می‌دهند.
أين تذهبون؟
ما کجا داریم می‌رویم؟
چند درصد از این علم الان پیش ماست؟
پیش ماست، یعنی چقدر دنبالش رفتیم؟
چند درصد از این را عمل می‌کنیم؟
وقتی عمل نکردی، محروم می‌مانی.
حضرت فرمودند: صبح‌ها سه مرتبه بگو: «سُبحانَ اللهِ العَظیم و بِحَمْده استَغْفِرُالله و أسْاَلُه مِنْ فضْله»
در آن روز، یک روزی درشت به تو می‌دهند.
ناخنت را بگیر، یک روزی مخصوص به تو می‌دهند. هر وقت دیدی پریشان حال شدی، “بسم الله الرحمن الرحیم” بگو.
“لا حول ولا قوة الا بالله العلی العظیم” بگو و تکرار کن، وضع و حالت عوض می‌شود.
امام رضا-علیه‌السلام- می‌گوید من مشکلی پیدا کردم، خیلی کار سختی بود که حل نمی‌شد، شب خواب پدرم موسی‌بن‌جعفر-علیه‌السلام- را دیدم.
امام رضا-علیه‌السلام- چه مشکلی دارد!؟ مشکلش هم به خاطر ماست.
حضرت-علیه‌السلام- چقدر ما را خودمانی می‌داند که خوابش را برای ما نقل می‌کند.
پدرم در خواب به من فرمودند که رضا جانم! برای این مشکلت و مشکلات دیگرت بگو “یا رئوف و یا رحیم، یا رئوف و یا رحیم‌، یا رئوف و یا رحیم…..
این همان زندگی سعادتمندی است که من باید پیدا کنم. امام در جز ء جزء موارد، در هر زمینه‌ای که شما فکر کنید، توصیه دارند و راه را به نشان داده‌اند و پاسخ همه‌ی مشکلات ما را داده‌اند.

وصلی‌الله‌علی‌محمدوآله.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

قم؛ هیأت حجت‌بن‌الحسن-علیه‌السلام-؛ ۲۹ جمادی‌الثانی ۱۴۴۰؛ ۹۷/۱۲/۱۶