عجب
ما باید از عقل خود صیانت و حفاظت کنیم، چرا که این همان امری است که خدای متعال به عنوان سرمایه در اختیار ما گذاشته است، حتی انبیاء-علیهمالسلام- وقتی که انذار میکردند و بشارت میدادند، این بشارت و انذار متوجهی عقل انسان بود.
ما هر چهقدر بتوانیم محوریت عقل را اثبات کنیم، عقل را در مسیر بندگی خدای متعال نگه داریم و آن را از آلودگی و هوسها دور کنیم، این عقل میتواند ما را به سر منزل سعادت برساند.
شما هر مسألهای را که با تأمل و دقت دنبال کنید از نتایج آن بهرهمند میشوید؛ خیلی از رفتارهای شخصی ما گرفتار جهل و ندانم کاری میشود، خیلی از حرکاتی که اگر انسان یک مقدار روی آن تفکر و دقت داشته باشد و همینطور عقل خود، همان سرمایهی عظیمی که خدای متعال به او عطا کرده است را متوجهی آن رفتار و حرکات کند اصلاح میشود.
خیلی از ما دنبال معجزه میگردیم، حال اینکه خدای متعال بهترین اعجاز را در وجود ما قرار داده است؛ به عبارتی برای اصلاح خود نباید حواس خود را جای دیگر ببریم و باید سراغ خود برویم.
عقل هم آسیب میبیند و آفت برمیدارد، عجب یکی از آسیبهای عقل است که یک حالت خودبینی و خودبرتربینی است؛ یعنی فرد آن صفت و امری را که برای خود پیدا کرده است در دیگران نمیبیند؛ لذا به خود مشغول میشود و یک حصار دور خود میپیچد، البته عجب یک فرقی با تکبر دارد و آن اینکه تکبر در مقابل دیگران است، ولی عجب در مقابل کسی نیست، بلکه فرد با خودش درگیر است؛ فرض کنید فردی موفق شده است نمازشب بخواند یا یک خواب خوب دیده است، صبح که از خواب بیدار میشود به دوستان خود با نگاه تحقیرآمیز نگاه میکند، حال آنکه خدای متعال این خواب را به عنوان تحفه به او نداد که او روی خودش یک حساب بیجا باز کند؛ لذا توصیهی اهل بیت-علیهماسلام- این است که انسان خود را نبیند و از خود دست بردارد و بگذرد، در مقابل خدای متعال و دیگران را ببیند و به ذات و صفات پروردگار و به آنچه که خیر او در آن است توجه داشته باشد.
عجب یک گناهی است که انسان را به طرف هلاکت میکشاند و در دوری از خداوند او را مدد میرساند، از طرف دیگر اینکه خداوند بندگان خوب و زمینههای تعالی فراوان دارد، اما هر فردی که دارای عجب باشد از این امور دور میشود، پس توصیه شده است که دنبال عجب نروید؛ حضرت-علیهالسلام- فرمودند «لا جَهْل اَضَرّ مِنَ العُجْبِ» «هیچ نادانی زیانبارتر از خودخواهی نیست» (بحارالانوار/ج۶۹/ص۴۰۰) ما هیچ حرکت جاهلانهای مضرتر از عجب نداریم.
فردی که دچار غفلت شود؛ یعنی مشغول خود باشد و عیبهای خودش و خوبیهای دیگران را نبیند، این فرد نمیتواند رو به سمت جلو حرکت کند؛ به عبارتی مطلوب آن است که دیگران خوبیهای شما را ببینند، اما خود شما خوبی خودتان را نبینید.
امام سجاد-علیه السلام- میفرمایند خدایا! من را طوری قرار بده که هر چهقدر نزد تو به کمال و تعالی نزدیک میشوم و رشد پیدا میکنم در درون خود خودم را بزرگ نبینم و کوچک بدانم؛ انسانهایی که با یک عمل کوچک خود را بزرگ میبینند ظرفیت آنها کم است؛ به عبارتی این افراد در یک محدودهی خیلی کوچک با خدای متعال معامله میکنند.
در حقیقت این لطف پروردگار به انسان است که یک امری توسط او انجام میشود یا یک هدایتی به واسطهی او صورت میگیرد و آن شخص به هدایت میرسد، لذا نباید این امور را به حساب خود بگذارد، بلکه باید ظرفیت خود را بالا ببرد و خود مشغولی نداشته باشد و به عبادت، بندگی، رسیدگی به خلق خداوند همت بگمارد که باعث توقف او نشود.
فردی که گرفتار عجب شود همیشه از خودش راضی است، وقتی از خودش راضی شد دیگر نمیتواند مسیر را طی کند؛ در روایت دارد که دو نفر وارد مسجد میشوند، یکی از آن دو عابد نسبت به خود رضایت خاطر پیدا میکند؛ لذا دیگر نمیتواند میسر را طی کند؛ در روایت دیگری دارد که دو نفر وارد مسجد میشوند، یکی از آنها عابد و دیگری گنهکار از مسجد خارج میشوند، در واقع فرد گنهکار عابد و فرد عابد گنهکار میشود! چون فرد گنهکار گناه خود را میدید و خود را بدهکار میدانست، ولی فرد عابد هنگام ورود به مسجد عبادت خود را میدید و همین مطلب او را از مسیر دور کرد.
وصلیاللهعلیمحمدوآله.