ایجاد توانمندی در دینداری
امر پیچیدهای در دینداری نداریم، همینکه شما وارد دین شدید کافی است و لازم نیست که برای خودتان یک سیستم درست کنید و به خودتان فشار بیاورید. در جریان دینداری از ما انجام تکلیف میخواهند و از طرفی باید در امر دینداری جوری باشیم که تمام شئونات ما با هم، همخوانی داشته باشد. وقتی توانستید این سیستم را برای خودتان فراهم کنید، آن فرایند معنوی در این سیستم درست، خودش میآید و یقین بدانید که امام زمان-علیهالسلام- شما را اداره میکند.
چیزی که این فرمول را به هم میزند مسائل و مشکلات اعتقادی است و جایی امور اعتقادی درست میشود که خوف و رجای ما میزان باشد، زیرا اگر خوف و رجا به هم بخورد، از خودتان حالت ناامیدی پیدا میکنید.
«بسماللهالرحمنالرحیم»
«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ الصَّلاةُ وَ السَّلامُ عَلَی سَيِّدِنا وَ نَبِیِّنَا وَ حَبیب قُلوبِنا وَ طَبیب نُفوسنا أَبِی الْقَاسِمِ مُصطَفی مُحَمَّدصَلَّیاللَّهُعَلَیْهِوَآلِهِوَسَلَّمْالمَعَصُومین الْمُکرَمیِن «اللَّهُمَّ إِنَّا نَرْغَبُ إِلَيْكَ فِي دَوْلَةٍ كَرِيمَةٍ تُعِزُّ بِهَا الْإِسْلَامَ وَ أَهْلَهُ وَ تُذِلُّ بِهَا النِّفَاقَ وَ أَهْلَهُ وَ تَجْعَلُنَا فِيهَا مِنَ الدُّعَاةِ إِلَى طَاعَتِكَ وَ الْقَادَةِ فِي سَبِيلِكَ وَ تَرْزُقُنَا بِهَا كَرَامَةَ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَة.»
ما میخواهیم بفهمیم در حرکت دینی چگونه توانایی پیدا میکنیم و چگونه ناتوان میشیم و ناتوانی را درست بشناسیم و در همین زاویه، روی خودمون حساب باز کنیم، اما اینجا یک اشکال وجود داره، شما این اشکال رو اصل قرار بدید. ما وجودمون مادی است و چگونه میخواهیم با این وجود مادی، یه جریان معنوی رو صید کنیم؟ مثل اعتقاد به خدا، اعتقاد به پیغمبر-صلیاللهعلیهوآله- و امام معصوم-علیهمالسلام- این یه راهکار دیگهای داره، شما این تلفن همراه رو ببینید، این یه کارایی داره، روی این سیستم، خیلی کار شده و از اون استفادههای مختلفی میشه . همین پلاستیک، همین فلز، چیز دیگری نیست که دقت کنید نه، اینکه وقتی ارتباط برقرار بشه، منفجر بشه! نه! این یه پلاستیک است، از اون این کارها بر مییاد. در جریان معنوی هم قرار نیست که شما به خودتون فشار بیارید که خدا رو در عالم هستی پیدا کنید، بگید من خدا رو گم کردم، الان میخوام پیدا کنم، نه! «نحن اقرب» نباید یه کار دیگر بکنید که این اتصال برقرار بشه، مثل اینکه شما تلفن همراه رو پرت کنید بالا، بعد بگید آنتن میده، نه! اینطور نیست، کار کارشناسی روی اون شده، الان ارتباط با علم بالا با یه چیز دیگری است نه با وجود ما! خیلی پرتتر از این حرفها این فرمول رو داره.
حالا من چه کار کنم که در معرض عنایت و فیض امام زمان-عجلاللهتعالیفرجهالشریف- قرار بگیرم و این فیض از من قطع نشود، نه این که به خودت فشار بیاری و بری تو کوه نزدیک خانهات خانه درست کنی که نور ببینی، یا بری در جمکران پرسه بزنی، نه اینها نیست. اگه از اونهایی که وصل شدند بپرسی، اصلا کار غیر عادی نمیخواد؛ مثل شما حرف میزنه، غذا میخوره، همهی سکناتش هم عادی است و اصلا هیچ جور از حالاتش نمیفهمی که ارتباط داره. اگه دیدی غیر عادی است و برات فرکانس میفرسته، بدون که این دکانه! معلومِ اصلا ارتباطی نیست. معروف بود آقایی بعد از نیابت محمدبنعثمان که این آقا نائب آقا میشود، در حالیکه حسین نوبختی نائب شد، حتی بزرگان هم اشتباه کردند. از حضرت سوال شد که چرا این آقا نائب نشد و حسین نوبختی نائب شد، حضرت فرمود چون اگه من یک سال یا یک ماه زیر عبای این آدم باشم، هیچ کسی خبردار نمیشه، اما اگه آقای شلمقانی، خواب سید مهدی بقال سر کوچه رو ببینه، فکر میکنه امام زمان است و همهی دنیا رو خبر دار میکنه! فرق رو ببین! حضرت فرمود من حسینبنروح را میخوام، پس لازم نیست شما دست و پا بزنی، همین که شما توی دین آمدید، بس است و لازم نیست برای خودت یه سیستم درست بکنی و به خودت فشار بیاری که این چهطوری حل میشه، همین که صورتت رو شستی و وضو گرفتی، تو رو موفق میکنه و پیش امام زمان-عجلاللهتعالیفرجهالشریف- میری، اما اگه به خودت فشار بیاری، به امام زمان،-عجلاللهتعالیفرجهالشریف- دست پیدا نمیکنی و روانی میشی. شما نمازت رو بخون، موقع غذا خوردن بسمالله بگو، آخر غذا الحمدالله بگو، تمام است، شما تکلیفات رو سر سفره انجام دادی. در خانه به پدر و مادرت بگو من در اختیار شما هستم، اگه کاری داشتید من انجام میدم و بدون اجازهی آنها کاری انجام نده و این تکلیف شما در قبال والدینت است و امام زمان-علیهالسلام- از شما انجام تکلیف میخواد.
شخصی برای دیدن امام زمان-علیهالسلام– همه جا رفته بود، مکه، کربلا و جمکران هم رفته بود اما موفق نشده بود و ناامید برگشت، بعد گفت حالا که امام زمان-علیهالسلام-رو ندیدم، لااقل پیش عمهام برم، رفتم و کمک عمهی پیرم کردم، چراغش رو نفت کردم، برایش میوه و نان خریدم، خوشحال شد و با گریه گفت خدا پدرت رو بیامرزه، وقتی از اونجا بیرون اومدم، دیدم حضرت سر کوچه ایستادهاند و دستشون باز بود، گفتم آقا شما اینجا هستید؟ فرمودند بله، من چند سال اینجا منتظرت بودم .
اونجایی که شما برای بوسیدن دست مادرت خم بشی، احتمالش خیلی بیشتر است که امام زمان-علیهالسلام- رو ببینی تا جمکران! این رو از من قبول کن! جمکران به تو برای این کارها نیرو میده، دیگه اینکه خرجهایت حساب و کتاب داشته باشه، ببین دوستانت چه کسانی هستند؟ باید کاری کنیم که همه چیزمان به هم بخورد! یک تلفن همراه باید همه چیزش سر جاش باشه تا کار کنه، همینطور یک عینک یا یه خودکار!
گاهی میبینی نمازهایت خوب است ولی دوستانت، نه! نباید دوستانت رو به خانه ببری، تو ناموس داری! نگو اینها خیلی خوب هستند، رفیق هستند، تو شیطان رو نمیشناسی .خوب حالا که فهمیدی، دستورات خدا رو انجام بده، روی مهر سجده کن، در موقع سجده چشمهایت رو نبند؛ چون مکروه است! با چشم بسته و توهم نمیشه دنبال خدا گشت.
این فرایند رو انجام بده و این سیستم رو درست کن و اون فرایند معنوی در این سیستم درست خودش مییاد، خیلی حواستون رو جمع کنید، نگید من خدا رو چگونه پیدا کنم؟ امام زمان-علیهالسلام- رو چگونه پیدا کنم؟ این حرفها رو کنار بذار! کتابی که آقای بهجت-رحمةاللهعلیه- دربارهی امام زمان-علیهالسلام- نوشته، بخوانید! حضرت برای آقای بهجت کتاب ننوشته! مردم یه سری حرفها رو دربارهی ایشون غلو کردند؛ تا جایی که من رفتم از خود ایشان سؤال کردم، گفتند که ایشان فرمودند که پیرمردها باید منتظر حضرت باشند، من رفتم پیش ایشان گفتم آقا شما وقت تعیین کردید؟! مگه پیرمردها چند سال عمر دارند که شما این حرف را گفتید؟! در روایت میگه نباید وقت تعیین کرد. ایشون گفتند من این حرف را نگفتم و مال من نیست! برای خودتان ملاک داشته باشید و با ملاک زندگی کنید و یقین بدان که امام زمان-علیهالسلام- شما رو اداره میکنه و امیرالمومنین-علیهالسلام- مواظب توست.
مطلب دوم سیستم رو طراحی میکنه، خب اینها رو کنار هم بذار و راهت رو پیدا کن، گیج نباش، همونطور که سر سفره راحت غذا میخوری و اصلا به این فکر نمیکنی که غذا خوردن بلد هستی یا نه، سر سفرهی دین هم همین طور راحت باش. همونطور که در غذا خوردنت شک نمیکنی و سؤال نمیپرسی که غذا خوردن چهطوری هست، در دین هم باید همون شرایط رو که گفتند، رعایت کنی؛ مثلا ببینی شرایط تیمم چیست؟ باید به همون شرایط عمل کنی و دهن کجی نکنی و از خودت چیزی درست نکنی؛ مانند اون زنی که در طواف چهار دست و پا میرفت، از او پرسیدند چرا این کار رو میکنی؟ جواب داد میخواهم احترام خدا رو نگه دارم و خوب نیست ایستاده طواف کنم. ببین این کار درستی است؟ دین درست نکن، میخواد از خودش تقوا نشون بده، مگه تو بیشتر از پیغمبر-صلیاللهعلیهوآله- تقوا داری؟ امام باقر-علیهالسلام- فرمودند با سه مشت آب وضو میگرفت، یه مشت برای صورت، یه مشت برای دست راست، یه مشت برای دست چپ و برای مسح کردن هم از همون آب استفاده میکرد.
بازی در نیار و این کارها رو کنار بگذار و زندگی خودت رو بکن، از زنش فاصله میگیره، میگه میخوام معنویتم زیاد بشه، یا خانم شوهر داری بلد نیست؛ ولی چه دعای کمیل و چه دعای ندبهای میخونه، بعد گلایه میکنه چرا دعای ما مستجاب نمیشه؟! خدا به تو رحم کرده، کدام کار تو درست است؟ همهی کارها جا به جا شده، میگیم چرا بچهدار نمیشی؟ جواب میده،«قو انفسکم و اهلیکم نارا» (سورهی تحریم) خودت رو نجات بده، جامعه مشکل داره که داره!
من در جمع مسئولین گفتم اگه از اول انقلاب روحانیون و پاسدارن و بسیجیها زن و بچههایشان را حفظ میکردن، این انقلاب نیرو کم نمیآورد و جامعه از دست نمیرفت، این فرمولی که به شما گفتم، زیر ساخت میخواد، یه چیزی رو باید حرکت داد، اگه خدا گفت نماز بخون، بایست و نماز بخون، بازی در نیار، تو متدین و مورد توجه حضرت هستی و در اینکه تو کی این توجه رو میفهمی، عجله نکن، وقتش میرسه، شاید لیاقت دیدن امام زمان-علیهالسلام- رو داشته باشی ولی الان صلاح نیست، اگه امشب خواب حضرت رو ببینی همه رو کافر حساب میکنی؛ چون ظرفیتات کم است.
شخصی خدمت آمد امام باقر-علیهالسلام- گفت آقا ما خیلی از خودمون نگران هستیم، حضرت پرده رو بالا زد و فرمود مقام شما این است و مقام دوستان شما این است، تعجب کرد و گفت اگر دوستانمان این رو بدونند خیلی خوب میشه، آقا فرمودند نه اینها اگه این رو بدونند، از فردا نماز نمیخونند، ظرفیتشون کم است مثل کسانی که میگن ما به حق رسیدیم، تو چه کار به حق و باطل داری، نمازت رو بخون.
قسمت دوم چیزی که این فرمول رو به هم میزنه، مشکلات اعتقادی است.
بنده می خواستم با خانمی که اهل کرامت و اهل مشورت بود، جلسهای بگیرم و صحبت کنم، ایشون گفتند آقا چه میفرمایند؟ گفتم آیا منظورتون این است که حضرت حجت چه میگویند؟ گفت من منظورم شوهرم است، برید از ایشون اجازه بگیرید که من جلسه داشته باشم یا نه؟ شوهرش حمال بود و هر چه داشت خرج میکرد، پیش او رفتم، گفت هر چه خانم بفرمایند، خب حالا آیا این خانم کوچک شد که گفت از شوهرم اجازه بگیرید؟! نه بزرگ شد! پس روی داراییهایت به اندازه حساب کن، ممکن است حادثهای پیش بیاد و از اون داراییها هیچ چیز نماند؛ مثلا یه آدم کلاهبردار فریبت بده و از تو چک بگیره، نه تنها پولهایت میره بلکه زندان هم میری یا گرفتار یه بیماری بشی و همهی پولت رو برای دوا و درمون خرج کنی، پس روی داراییهایت به اندازه حساب کن، روی فکرت هم به اندازه! اگه روی این خوب فکر کنی، خوب بهره برداری میکنی، نگو من هنوز جوانم، وقت دارم، الان کاری انجام بده، الان میتونی، قرآن حفظ کن، الان میتونی دو خطبه از نهج البلاغه حفظ بکن، دنبال آنچه تشخیص میدی و شرایطش رو داری برو نترس، اگه شرایط ازدواج رو داری، جلو برو، ونترس و بازی در نیار و خودت رو در معرکه بینداز، حضرت فرمود اگه از چیزی ترسیدی، خودت رو در اون بینداز و اگه جلو رفتی و روی خدا حساب باز کردی نگو من نمیتونم، از نهی از منکر هیچ نترس، از کم و کوچک شروع کن، خدا با توست.
اگه آنجایی که توانایی داری روی خودت حساب باز نکنی اینجا ناتوان میشی، خدا در صندوق پس اندازت توانایی میریزه، لذا نترس! نمیخواد که یه دفعه داد و بیداد کنی، مثلا اگه دیدی داداشت کار خلاف میکنه، مهربانانه به او بگو، تمرین نهی از منکر کن.
از همین کانال نهی از منکر است که آدم هم میتونه زود به خدا برسه و زمین نخوره و جریان کربلا از جایی شروع شد که نهی از منکر نشد، پس در دینداری چیز پیچیدهای نداریم، اگه نماز خوندی، روزه گرفتی، دیگه برنگرد که چه نماز یا چه روزهای! بگو الله اکبر و شروع کن، شما حق نداری نماز ظهرت رو دوباره بخونی، مگه این که باطل باشه، به هیچ نیتی نمیتونی دوباره بخونی، پس تکالیف دینی پیچیده نیست.
جایی عقیده درست میشه که خوف و رجا میزون باشه، یعنی اون جایی که باید بترسی و طرف گناه نری، اگه این کار رو بکنی، دیگه سراغ گناه نمیری، باید برای نماز صبح بلند بشی، چرا تنبلی میکنی و بلند نمیشی؟ چون زیاد روی خودت حساب باز میکنی و روی خدا حساب نمیکنی، اگه خوف و رجا به هم بخوره از خودت ناامید میشی، در جریان کربلا ببینید، امام حسین-علیهالسلام- با ۷۲ نفری که اصلا در ردهی جنگی نیستند پیروز شد، چرا؟ چون روی خدا حساب باز کرد.
«أَتانی رَسُولُ اللّهِ-صلىاللهعلیهوآله- بَعْدَ ما فارَقْتُکَ، فَقالَ: یا حُسَیْنُ(علیهالسلام) اُخْرُجْ فَإِنَّ اللّهَ قَدْ شاءَ اَنْ یَراکَ قَتیلا»
«هنگامى که از تو جدا شدم، پیامبر خدا-صلىاللهعلیهوآله- را در خواب دیدم، به من فرمود: اى حسین! رهسپار (عراق) شو، خداوند مىخواهد تو را کشته ببیند!»
(بحارالانوار/جلد۴۴/صفحهی۳۶۴)
اینجا امام حسین-علیهالسلام- پیروز شده و دشمن شکست خورده و خدا میخواد این مرحله رو به من و تو نشون بده که اگه حسین، حسین بگی، این نیرو رو میگیری و این نیرو برات توانایی مییاره، پس روی خدا حساب باز کن!
خدا نرگس خانم مادر امام زمان-علیهالسلام- رو گم نکرد، ایشون رو از اون کشور اروپایی آورد و مادر امام زمان-علیهالسلام- کرد، حالا تو که در مرکز تشیع هستی، خدا تو رو گم میکنه؟ خدا روی یه عنکبوت حساب باز کرد و با اون جان پیغمبر-صلیاللهعلیهوآله- رو نجات داد، تو که کمتر از عنکبوت نیستی!
حضرت امیرالمومنین-علیهالسلام- رو در لیلةالمبیت میفرسته، بدون سوال جای رسول خدا-صلیاللهعلیهوآله- میخوابه، کی میخوای روی خدا حساب باز کنی؟ وقتی که بی خودی روی خودت حساب باز نکنی!
مغرور نباش و نگو من میفهمم، بلکه باز هم از خدا فهم بخواه، نگو من قدرت و توانایی این کار رو دارم، باز هم از خدا قدرت و توانایی بگیر.
و صلیاللهعلیمحمدواله
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
رمضان ۱۳۸۶؛ شبهشتم