qadiriye.ir

نشریه ی غدیریه-بیانات استاد الهی

رسول خدا-صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم- یک روز سلمان و ابوذر را خواستند و یک مقدار پول به آن‌ها دادند، در واقع حضرت-صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم- می‌خواستند ایمان آن‌ها را اندازه‌گیری کنند و به ابوذر بفهمانند ایمان تو کجا و ایمان سلمان کجا؟! تا جایی که اگر ابوذر در جریان افکار و اعتقادات سلمان قرار می‌گرفت او را انکار می‌کرد! سلمان به بازار رفت و دید فقیری آن‌جا نشسته است، تمام پول را به فقیر بخشید، از طرفی چون ابوذر مدتی بود که برای خانه چیزی نخریده بود، وسایل مختلف ۳۰-۴٠ تکه خرید و خوشحال به خانه رفت؛ بعد از یک هفته پیغمبر-صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم- آن‌ها را خواستند و به امیرالمؤمنین-علیه‌السلام- فرمودند سنگی را داغ کنند و بیاورند، بعد به سلمان و ابوذر فرمودند روی سنگ بایستید و بگویید با این پول چه کار کردید. سلمان بر روی سنگ رفت و گفت آقا جان! آن را به فقیر بخشیدم و پایین پرید؛ یعنی هنوز پا را گذاشته و نگذاشته پایین پرید! اما ابوذر این پا آن پا می‌کرد، نمی‌دانست از کجا بگوید! چه‌قدر طول می‌کشد! لذا گفت آقا جان! ببخشید. حضرت-علیه‌السلام- فرمودند «فِی حَلالِها حِسابٌ وَ فی حَرامِها عِقابٌ» باید حساب پس بدهید.