qadiriye.ir

نشریه ی غدیریه-بیانات استاد الهی

فراز11

فراز 11
«اَللَّهُمَّ أَخْلِ قُلُوبَهُمْ مِنَ الْأَمَنَةِ وَ أَبْدَانَهُمْ مِنَ الْقُوَّةِ وَ أَذْهِلْ قُلُوبَهُمْ عَنِ الاِحْتِيَالِ‏ وَ أَوْهِنْ أَرْكَانَهُمْ عَنْ مُنَازَلَةِ الرِّجَالِ وَ جَبِّنْهُمْ عَنْ مُقَارَعَةِ الْأَبْطَالِ‏ وَ ابْعَثْ عَلَيْهِمْ جُنْداً مِنْ مَلاَئِكَتِكَ بِبَأْسٍ مِنْ بَأْسِكَ كَفِعْلِكَ يَوْمَ بَدْرٍ تَقْطَعُ بِهِ دَابِرَهُمْ وَ تَحْصُدُ بِهِ شَوْكَتَهُمْ وَ تُفَرِّقُ بِهِ عَدَدَهُمْ.»(11)
«بار خدايا، آرامش از دلشان و نيرومندى از تنشان دور كن و انديشه هر حيله و نيرنگ از قلوبشان بپرداز. به هنگام نبرد با مردان ما دست و پايشان سست گردان و در دلشان بيم افكن تا از جدال و آويز با سلحشوران اسلام عاجز آيند. لشكرى از ملائكه خود، همراه با خشم و عذاب خود بر سرشان فرست، آن‌سان كه در جنگ بدر فرستادى، تا رگ حياتشان قطع كنى و جاه و جلالشان از ميان ببرى و جمعشان پراكنده سازى.»
«اَللَّهُمَّ أَخْلِ قُلُوبَهُمْ مِنَ الْأَمَنَةِ وَ أَبْدَانَهُمْ مِنَ الْقُوَّةِ» خدایا! دل دشمن را خالی کن! ضعیفشان کن! می‌بینید! قوت و ضعف دست خداست، ایمنی و هراس در دست خداست. وقتی دل لشکری خالی شد، بدنش ضعیف شد، شکست خورده است، خیلی به تعداد آن‌ها فکر نکنید. نصرت از آن خداست، برای نصرت صد فاکتور نیاز است، یکی از آن‌ها شمشیر است، یکی نیروی انسانی است، ما از هشتاد فاکتور دیگر اطلاع نداریم.

«وَ أَذْهِلْ قُلُوبَهُمْ عَنِ الاِحْتِيَالِ وَ أَوْهِنْ أَرْكَانَهُمْ عَنْ مُنَازَلَةِ الرِّجَالِ وَ جَبِّنْهُمْ عَنْ مُقَارَعَةِ الْأَبْطَالِ‏» چاره‌ای به ذهن دشمنان خطور نکند، هر طور که فکر می‌کنند اشتباه از کار در آید. طوری باشد که نتوانند همدیگر را پشتیبانی کنند. از جنگجویان ما در دلشان هول و هراس بیفتد و دچار وحشت شوند. اگر یاد بگیرید در هر امری این چنین دعا کنید، کار تمام است؛ به این سبک دعا کردن یعنی همه چیز عارضی است، خدا داده است، و اگر بخواهد پس می‌گیرد.

یک شب دعا کنید خدایا رئیس جمهور آمریکا را ذلیل کن، اسم او را هم ببر، بگویید خدایا! این آدم را ضعیف کن! پادشاه بحرین که این‌قدر مردم بحرین را در فشار قرار داده ذلیل کن. اگر مردم این دعاها را مرتب می‌خواندند، کارشان حل می‌شد. سید حسن نصرالله-حفظه‌الله- یک کرامت از آقای بهجت-رحمه‌الله‌علیه- نقل کرده بودند. گفتند شبی کار ما به مشکل خورده بود، دشمنان با هلیکوپترهای خاصی ما را پیدا کرده بودند، گمان کردیم دیگر کارمان تمام است. از آقای بهجت-رحمه‌الله‌علیه- پیغامی به ما رسید که نصرت الهی نزدیک است، درست بالای سرتان است. یکی از همان هلیکوپترها به دلیلی نامعلوم سقوط کرد و به محض سقوط آن، دشمن عقب‌نشینی کرد؛ چرا که فکر کرد وسیله‌ای قوی‌تر از هلیکوپتر آن‌ها باعث سقوط شده است. انسان در چنین موقعیتی در جنگ و در موقعیت‌های خطر حقیقتاً خدا را پیدا می‌کند.

خانمی بود که مادرش به رحمت خدا رفته بود؛ با من تماس گرفتند که ایشان نسبت به اهل‌بیت-علیهم‌السلام- بدبین شده است. با او صحبت کردم و گفتم شما یک سال صبر کن، ببین ائمه-علیهم‌السلام- قدرتشان را به شما نشان می‌دهند یا نه!
این‌که ما الان چیزی را متوجه می‌شویم و می‌بینیم یا نه ملاک نیست.
شخصی در همسایگی ما پنجاه و دو نامه‌ی تهدید‌آمیز در منزل ما انداخت و ما و خانواده‌مان را تهدید کرد. حاج آقا خوشوقت-رحمه‌الله‌علیه- که ایشان را می‌شناخت به ما گفت که شما از خودت دفاع نکن، گفتم چشم. برایش شغل و خانه و زندگی هم فراهم کردیم. جواب این 52 نامه این شد که یک سال و نیم بعد خوابی دیدم که حاج آقا خوشوقت-رحمه‌الله‌علیه- او را با طنابی بسته است و به من گفت او را آوردم، حالا برو. شغل و منزلش را از دست داد و همسرش هم از او جدا شد. بعد هم در گروهی او را دستگیر کردند. خدا کسی را رها نمی‌کند، باید دعا کنید، از خدا بخواهید آن‌چه را که لازم دارید به شما بدهد.

«وَ ابْعَثْ عَلَيْهِمْ جُنْداً مِنْ مَلاَئِكَتِكَ بِبَأْسٍ مِنْ بَأْسِكَ كَفِعْلِكَ يَوْمَ بَدْرٍ تَقْطَعُ بِهِ دَابِرَهُمْ وَ تَحْصُدُ بِهِ شَوْكَتَهُمْ وَ تُفَرِّقُ بِهِ عَدَدَهُمْ» در روز جنگ بدر چه‌قدر برای رسول اکرم-صلی‌الله‌علیه‌وآله‌و‌سلم- امداد غیبی وجود داشت؟ امام خمینی-رحمه‌الله‌علیه- این همه تفرق را چگونه در یک‌جا گرد آورد! ما نباید تفرقه داشته باشیم. تفرقه است که می‌شکاند. نباید بگذاریم کسی در ما رخنه کند و مجموعه‌ی ما را سست کند؛ هر چند این فرد حق داشته باشد، باید از حق خود بگذرد.

مانند این روایت: در مورد یک کودک بین دو زن اختلاف افتاده بود و حضرت-علیه‌السلام- برای قضاوت می‌خواستند بچه را بکشند، مادر واقعی آن بچه، از حق خود گذشت و گفت این بچه‌ی من نیست، با این‌که بچه، بچه‌ی او بود. چرا؟ چون بچه بماند؛ انسان باید عاقل باشد.