qadiriye.ir

نشریه ی غدیریه-بیانات استاد الهی

زندگی اهل‌بیتی یُسر و آسان است

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
«أعوذ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ»
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ»
«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِين وَ الصَّلَاةُ وَ السَّلَامُ عَلَى سَيِّدِنَا وَ نَبِيِّنَا وَ حَبِيبُ قُلُوبِنَا و طَبیبِ نُفوسِنا وَ شَفیعِ ذُنوبِنا أبوألقاسِمِ المُصطفی مُحَمَّدٍ (صلوات) وَ عَلی آلِهِ الطَّاهِرِين ألمَعصومین المُکرَّمین»
«اللَّهُمَّ إِنَّا نَرْغَبُ إِلَيْكَ فِي دَوْلَةٍ كَرِيمَةٍ تُعِزُّ بِهَا الْإِسْلامَ وَ أَهْلَهُ وَ تُذِلُّ بِهَا النِّفَاقَ وَ أَهْلَهُ وَ تَجْعَلُنَا فِيهَا مِنَ الدُّعَاةِ إِلَى طَاعَتِكَ وَ الْقَادَةِ إِلَى سَبِيلِكَ وَ تَرْزُقُنَا بِهَا كَرَامَةَ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ .»
صلواتی برای امام زمان –علیه‌السلام- مرحمت بفرمائید.
اللهم‌صل‌علی‌محمد‌و‌آل محمد.

«اللَّهُمَّ إِنَّک إِنْ صَرَفْتَ عَنِّی وَجْهَک الْکرِیمَ أَوْ مَنَعْتَنِی فَضْلَک الْجَسِیمَ أَوْ حَظَرْتَ عَلَی رِزْقَک أَوْ قَطَعْتَ عَنِّی سَبَبَک لَمْ أَجِدِ السَّبِیلَ إِلَی شَیءٍ مِنْ أَمَلِی غَیرَک، وَ لَمْ أَقْدِرْ عَلَی مَا عِنْدَک بِمَعُونَةِ سِوَاک، فَإِنِّی عَبْدُک وَ فِی قَبْضَتِک، نَاصِیتِی بِیدِک.» (دعای بیست‌و‌یکم صحیفه‌ی سجادیه)
«الهی اگر روی کریم خود را از من بگردانی، یا مرا از فضل بزرگت بی‌نصیب کنی، یا روزی‌ات را از من دریغ ورزی، یا رشته پیوندت را از من بگسلی، راهی برای دستیابی به هیچ یک آرزوهایم جز وجود تو نخواهم یافت، و بر آن‌چه پیش توست جز به کمک تو دست نخواهم یافت؛ زیرا که من بنده تو و در قبضه قدرت توام، اختیارم به دست توست»
«اللَّهُمَّ إِنَّک إِنْ صَرَفْتَ عَنِّی وَجْهَک الْکرِیمَ» خدایا گویا رویت را از من برگردانده‌ای! توجه داشته باشید که این حرف را امام سجاد-علیه‌السلام- می‌فرمایند! «أَوْ مَنَعْتَنِی فَضْلَک الْجَسِیمَ» یا عنایت‌ها و هدايا و چیزهای خوبی را که قرار بود به من داده شود، دیگر نمی‌خواهی عطا کنی! «أَوْ حَظَرْتَ عَلَی رِزْقَک» شاید رزق را به من تنگ گرفته‌ای! می‌خواهی روزی‌ام را کم کنی! «أَوْ قَطَعْتَ عَنِّی سَبَبَک» نکند رابطه‌ی مرا با خودت قطع کنی! «لَمْ أَجِدِ السَّبِیلَ إِلَی شَیءٍ مِنْ أَمَلِی غَیرَک» اگر این کار را انجام دهی من دیگر راهی ندارم! من می‌مانم و تو! «وَ لَمْ أَقْدِرْ عَلَی مَا عِنْدَک بِمَعُونَةِ سِوَاک» قادر نخواهم بود! آن چیزی که با خود توست با غیر تو حل نمی‌شود! «فَإِنِّی عَبْدُک وَ فِی قَبْضَتِک، نَاصِیتِی بِیدِک» هم من بنده‌ی توأم و هم همه چیز من در دست توست، ناصیه‌ی من در دست توست، من کاری نمی‌توانم انجام دهم!
امام سجاد-علیه‌السلام- زبان جدیدی را به ما یاد می‌دهند؛ این زبان چیست؟ زبان جدید این است که شما بدانید در هر موقعیتی که هستید، چه کاری باید انجام دهید؛ مثلاً هنگامی که در ماشین هستید، اگر کلاچ را بگیرید، دنده را روی دنده‌ی یک بگذارید، تعریف شده است که دنده‌ی یک، دنده‌ی سنگینی برای حرکت است، ولی اگر کلاچ را بگیرید، دنده را روی پنج بگذارید، تعریف شده برای چه موقعیتی است، شما این را می‌دانید، ولی در زندگی نمی‌دانید چه امری برای چه تعریف شده! حکایت ما حکایت کسی است که پشت رول نشسته، می‌خواهد دنده را بدون کلاچ جا بیندازد! ما می‌خواهیم ماشین زندگی را این‌طور جلو ببریم! امام سجاد-علیه‌السلام- می‌خواهد به ما یاد بدهد که این‌جا می‌خواهید کلاچ را بگیرید، کلاچ چست! در مواقعی باید از خودتان ضعف نشان بدهید. گاهی انسان باور می‌کند که قدرت دارد؛ قدرت برای امیرالمومنین-علیه‌السلام- بود ولی ایشان می‌دانست که قدرت ندارد. دقت کنید چه می‌گویم! اگر خدا به او لطف نکند که علی، علی نیست! پیغمبر-صلی‌الله‌علیه‌وآله‌و‌سلم- دائم می‌گوید «اللَّهُمَّ لَا تَكِلْنِي إِلَى نَفْسِي طَرْفَةَ عَيْنٍ أَبَداً» «خداوندا، هيچ‌گاه مرا به اندازه‌ى يك چشم برهم زدن به خود وامگذار»؛ پیغمبر است! با آن قدرت! می‌گوید خدایا من را رها نکنی! همه چیز دارد، باز می‌گوید خدایا مرا رها نکنی! حال، ما که هیچ نداریم، وضعمان این است، رابطه‌مان قطع است، نماز می‌خوانیم، ولی نمازی که ما می‌خوانیم کاری انجام نمی‌دهد، نماز، وقتی نماز است که درست خوانده شود، وگرنه که خم و راست شدن است! اگر کلاچ را همین‌طور بگیرید، هیچ اتفاقی نمی‌افتد، فقط صفحه کلاچ از بین می‌رود.
شما باورتان این است که فقط کلاچی این پایین است، اما فقط این نیست! اگر خراب شود، روغن ماشین‌تان تمام می‌شود، چند قدم آن‌طرف‌تر یاتاقان می‌زنید! روغن زندگی‌تان تمام شده، چند قدم آن‌طرف‌تر زندگی‌تان یاتاقان می‌زند، روغن در آن بریزید! خب کمی گریه کنید! کمی توجه کنید!
این فرمول و این چهار مطلب را همیشه در نظر بگیرید! در روایت است که همیشه خودتان را بیمار فرض کنید، فکر کنید که سرطان دارید، چه اشکالی دارد که فکر کنید سرطان، تومور مغزی یا تومور معده دارید، بعد به خدا بگویید که به شما سلامتی بدهد! مگر در منابع ما نیامده که دعای چشم درد را بخوانید، مگر حتما باید چشمتان درد بگیرد؟! نه! چشم درد بالقوه برای ما انسان‌هاست.
دوم این‌که همیشه خود را گمراه فرض کنید! در روایت است که دائم بگویید «اهدِنَا الصِّراطَ المُستَقِیمَ‌»، نگویید که من امام حسین-علیه‌السلام- را یافته‌ام، فاطمه‌ی زهرا-سلام‌الله‌علیها- را پیدا کرده‌ام. وقتی می‌گویم خدایا هدایتم کن، از خدا چه خواسته‌ام؟ هدایت؛ اگر هدایتمان الان دو مثقال است، این دو مثقال را نمی‌بینیم، دست بالاتر می‌گیریم، می‌گوییم خدایا هدایتمان کن!
سوم این‌که همیشه خود را فقیر بدان! آقا! چه‌قدر پول دارید؟ هرقدر پول دارید، باز خودتان را فقیر بدانید. خدایا! برسان! از آن درشت‌ها و بابرکت‌ها، این پول‌ها که پول نیست!
کی ما این‌طور فکر می‌کنیم؟ کی این‌طور درخواست می‌کنیم؟ ما چه زمانی به خدا می‌گوییم پول؟ وقتی حقیقتا پولمان تمام شد! یعنی قضا و قدر خدا این قرار گرفت که ما فقیر باشیم، آن‌وقت که دیگر دعا کردن فایده و اثر ندارد! به آن زودی محقق نمی‌شود! پس همیشه خودتان را بیمار و گمراه و فقیر فرض کنید.
مورد چهارم چیست؟ این است که خودتان را جاهل فرض کنید. چه اشکالی دارد؟ بگویید من هیچ چیز نمی‌فهمم! هرچه‌قدر می‌فهمید، باز بالاتر از شما کسی هست؛ هر کس داناست، بالا دستش یک داناتر هست.
متاسفانه ما این‌طور زندگی نمی‌کنیم، می‌گذاریم زندگی به ته دیگ برسد، ملاقه که به ته دیگ رسید، می‌فهمیم که غذا تمام شده است! گاهی وقتی در حال غذا کشیدن هستید، یک پارچه روی دیگ بیندازید، چند بار دست روی پارچه بکشید و بگویید «عَلِی خَیرُ الْبَشَرِ، وَ مَنْ أَبی فَقَدْ کفَر؛ علی بهترین انسان است، هرکس این را نپذیرد، قطعاً کافر است»( بحارالانوار، ج۲۶، ص۳۰۶) آن‌وقت گوشه‌ی پارچه را تا بزنید و از همان جا غذا بکشید، اگر صد نفر هم به جمعیت اضافه شود، غذا کافی خواهد بود؛ حال شما این کار را انجام ندهید، زنگ بزنید چلوکبابی که غذا کم آمد، عروسی یا عزا آن‌طور که می‌خواستیم برگزار نشد!
از الان برای ماه رمضان فکر کنید، اگر تشنگی داشتید، بگویید خدایا ماه رمضان سال بعد تشنگی به سراغم نیاید، نه این‌که در سحر ماه مبارک بگویید خدایا! آن‌ وقت دیگر قضا و قدر خدا تمام شده، بگویید خدایا کاری کن که من اصلا متوجه نشوم که روزهای ماه مبارک رمضان چه‌طور می‌گذرد، بهترین اعمال را انجام دهم. آقای نوجوان! از الان برای زندگی‌ات از خدا طلب کن، از الان ماشین و خانه و … بخواه.
می‌دانید چرا روزی‌های ما کم شده است؟ چون ما یک چیز را ثابت فرض کردیم، می‌گوییم این‌قدر حقوق می‌گیریم، از خدا نمی‌خواهیم! حقوق ما این نیست، حقوق ما آن چیزی است که از خدا می‌خواهیم، حال ما کی از خدا روزی می‌خواهیم؟ وقتی دیدیم دستمان خالی است! این روزی گنجشک است، شاهانه از خدا روزی بخواهید، بگویید خدایا! می‌خواهم دستم باز باشد. در روایت است که اگر منِ خدا، به یکی از شما، به اندازه‌ی همه‌ی آن‌چه که به مخلوقاتم داده‌ام، نعمت بدهم، از خزانه‌ی من چیزی کم نمی‌شود. شما تا به حال از این خدا هیچ چیزی نخواسته‌اید، هیچ چیزی نگرفته‌اید!
پیشوای ورامین بودم، از منبر پایین آمدم، آقایی یک یادگاری به ما گفت؛ گفت که پیغمبران کارهای بزرگی انجام دادند، یک امت را هدایت می‌کردند، اما هیچ نداشتند، ما فکر می‌کنیم خیلی چیزها داشتند، نه! پیغمبران زرنگ بودند، دستشان خالی بود، اما در پیغمبری یاد گرفته بودند که با گریه و تضرع از خدا روزی بگیرند، همان‌طور که کودک با گریه مادر را از خواب بیدار می‌کند و شیر می‌خورد. موسی-علیه‌السلام- دید در مقابل فرعون قرار گرفته است، «قَالَ رَبِّ اشْرَحْ لىِ صَدْرِى* وَ يَسِّرْ لىِ أَمْرِى* وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِّن لِّسَانىِ* يَفْقَهُواْ قَوْلىِ»(طه/28-25)
«وَ يَسِّرْ لىِ أَمْرِى» کار سخت نشود، رفقا! کارتان نباید سخت شود؛ اگر دیدید کارتان سخت شده معلوم است از اهل‌بیت-علیهم‌السلام- جدا شده‌اید، چرا؟ چون حضرت فرمود ما یُسر هستیم، هر کس پیش ما است کارش روان است، هر کس با ما است در یُسر است، اصلا عُسر ندارد! ما گاهی گمان می‌کنیم که بدون سختی نمی‌شود که کار پیش برود، فکر می‌کنیم که با راحتی کار پیش نمی‌رود! این‌طور نیست!
مدیر کاروانی در کرج برای من نقل می‌کرد چند سال پیش که جمعیت فراوانی در حج کشته شد، صاحب‌خانه‌ای که در مکه اجاره کرده بودند گفته بود حالا که حج شروع نشده، بیایید به بیرون از مکه برویم، منطقه‌ای مثل طائف بوده است، چند روزی آن‌جا تفریح می‌کنند و به آن‌ها بسیار خوش می‌گذرد، از آن‌ها به خوبی پذیرایی می‌شود، بعد که برای اعمال به مکه رفته می‌روند، می‌شنوند که مکه شلوغ شده بود و عده‌ای از حاجیان کشته شده بودند، اما آن‌ها هیچ ندیده بودند! الله‌اکبر!
خاطره‌ای از جبهه برایتان نقل می‌کنم که نشان می‌دهد خداوند متعال چه‌طور برای بنده‌اش عافیت قرار می‌دهد. ما به همراه آقای طلبه‌ای به منطقه‌ی موسیان ایلام می‌رفتیم، در راه پاترول ما چپ کرد، این بنده‌ی خدا فکر می‌کرد که مرده‌ایم. می‌گفت: فلانی! این‌جا برزخ است، کی نکیر و منکر می‌آیند؟ هر چه می‌گفتم که ما نمرده‌ایم، بی‌تابی می‌کرد. ارتشی‌ها آمدند تو ما را برگرداندند، خستگی در تن ما مانده بود، یک ارتشی گفت که شما نمازت را بخوان، ناهارت با من! ما را از پشت یک کوه برد که یک رودخانه داشت، خیلی عجیب بود، برای ما از رودخانه ماهی سفیدی گرفت و کباب کرد، دسر داشت، نوشابه داشت و …. ما یک لحظه فراموش کردیم که در جبهه‌ایم. گفتم آقا این چه بساطی است؟ گفت: من کارم هر روز همین است، من با بقیه غذا نمی‌خورم، آدم خیلی مبارزی هم بود! یعنی در درگیری‌ها سینه‌چاک بود! می‌گفت من خوشم! جبهه و طوفان و آتش اصلا روی او اثر نگذاشته بود.
گاهی طبقه‌ی بالای منزل ما دعواست، در خانه‌ی ما هم دعواست، طبقه‌ی پایین آرامش مطلق است، پنج فرزند هم دارند، در حالی که ما دو فرزند داریم و طبقه‌ی بالایی یک فرزند! انگار آن‌ها در خوشی محض هستند، زن و شوهر قربان‌صدقه‌ی هم می‌روند، بچه‌های خوب، این را چه کسی به وجود می‌آورد؟ خدا؛ به شرطی که گدایی بلد باشیم، ما اصلا گذایی نمی‌کنیم! گویا وضعمان خوب است، وقتی همه‌ چیز خراب شد، داد و بیداد می‌کنیم. زمان آقای احمدی نژاد که وضع خیلی بهتر بود، قحطی باران بود، الان که وضعیت اقتصادی کشور فشرده است، ما آب داریم، برف داریم! باران رحمت خدا یک زمستان قشنگ به وجود آورده، زاینده رود پر از آب شده، کرخه اصلا سد نیست دیگر! همه‌ی خروجی‌هایش را باز کرده‌اند! خدا همه‌ی درها را به روی انسان نمی‌بندد! شب‌ها دو رکعت نماز بخوانید! حال نماز ندارید، با خدا صحبت کنید، صلوات بفرستید، در روایت است که بگویید خدایا! بهترین روز عالم، روز من باشد، همه‌ی خیرات را برایم رقم بزن. خداوند متعال می‌فرماید من نزد گمان بنده‌ام هستم، از این حرف چه می‌فهمید؟ آیت‌الله و غیرآیت‌الله ندارد! گمان آیت‌الله هم خوب نباشد بیچاره است! یک انسان ساده گمانش به خدا خوب باشد، همه چیز برایش خوب است.
حضرت به شخصی فرمود اهل‌بیت-علیهم‌السلام- مثل حضرت سلمان-علیه‌السلام- با موجودات سخن می‌گویند، به پرنده‌ای فرمودند در این بیابان از کجا آب و غذا می‌آوری؟ پرنده گفت هر موقع گرسنه می‌شوم صلوات می‌فرستم و هر موقع تشنه می‌شوم بر دشمنان شما نفرین می‌فرستم. حضرت فرمود: آفرین! عیش همین است! عیش که نوشهر و چالوس نیست، عیش آن است که خدا می‌دهد.
آقای بهجت-رحمه‌الله‌علیه- می‌فرمودند که انبیا خوش‌گذرانند! گفتم آقا! ما خوش‌گذرانی را بد می‌دانیم که! گفتند نه به آن معنا! بلکه به معنای کسی که می‌داند چه چیزی برایش خوب است و از آن استفاده می‌کند و می‌داند چه چیزی برایش بد است و آن را کنار می‌گذارد. ما همه چیزمان در هم است! خوشی و ناخوشی‌مان درهم است! چهار روز تعطیل است، برای خوش‌گذرانی به مسافرت می‌رود، اما در راه برگشت با او مصاحبه کنید ببینید چند بار سر چیزهای بی‌ارزش با زن و بچه‌اش دعوا کرده است! چند ساعت در ترافیک و کوران مانده است!
از خدا بخواهید! طوری برایتان رقم بزند که در عافیت مطلق لذت ببرید. امام سجاد-علیه‌السلام- در دعای هنگام تندرستی و سپاس از خداوند می‌فرمایند: «و افرشنی عافیتک» یعنی طوری باشد که فرشم عافیت باشد، هر جا می‌روم عافیت باشد. هر وقت سفره‌تان را باز کردید بگویید خدایا غذای بهتری می‌خواهم! این که غذا نیست! از خدا مائده‌ی آسمانی می‌گرفتند، همه‌چیز در آن بود! حال ما این‌قدر اعتقاد نداریم که بگوییم مائده‌ی آسمانی ولی می‌توانیم از خدا بخواهیم که غذای فردا بهتر از امروز باشد! اخلاقتان تند است؟ از خدا بخواهید و بگویید خدایا! اخلاقم را آرام کن! اگر فردا نشد، باز روز بعد بگویید! چهل روز بگویید! بگویید خدایا! به حق محمد و آل محمد-اللهم‌صل‌علی‌محمد‌و‌آل‌محمد- و به حق فاطمه، به حق حسین اخلاقم را کن! یوسف-علیه‌السلام- دعا می‌کرد؛ می‌گفت به حق یعقوب، به حق اسحاق، جبرئیل -علیه‌السلام- نازل شد و فرمود یوسف! چه می‌گویی! یعقوب و اسحاق و … حقی پیش خدا ندارد، بگو به حق پیغمبر، به حق فاطمه، به حق حسن! الله‌اکبر! امام حسن-علیه‌السلام- چه جایگاهی نزد خدا دارند! کریم اهل‌بیت-علیهم‌السلام- هستند! هر وقت دیدید سفره‌تان کم‌رنگ است، چند ساندویچ مثلا با تخم مرغ و خیارشور درست کنید و بدهید بچه‌ها بخورند، به نیت امام حسن-علیه‌السلام-، ایشان سفره‌دار مدینه، نه! سفره‌دار عالم هستند، سفره‌دار بهشت هستند برای شیعیان هستند!
هر وقت غمی روی دلتان آمد بگویید حسین! حسین! حسین! رحمت خداوند به جوش می‌آید! فاطمه-سلام‌الله‌علیها- می‌فرماید حسین مرا صدا می‌کند، برای شما دعا می‌کند!
و صلی الله علی محمد و آله

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

نورالشهدا؛ فاطمیه دوم، شب چهارم؛ سه شنبه ۱۶ بهمن ۱۳۹۷/۲۹؛ جمادی الاول ۱۴۴۰