qadiriye.ir

نشریه ی غدیریه-بیانات استاد الهی

شیعه مدیون حضرت زهرا-سلام‌الله‌علیها- است

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

«أعوذُ بِاللّهِ مِنَ الشَّیطانِ الْرَّجیم
بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحيمِ»
«الحَمْدُ لله رَبِّ العالَمین الصَّلوةُ وَالسَّلامُ علیٰ سَیِّدِنا وَنَبِیِّنا وحَبیبِ قُلوبِنا وَطَبیبِ نُفوسِنَا وَشَفِیعِ ذَنوبِنا اباالقاسِمِ المُصْطَفیٰ مُحَمَّد و آلِهِ الطّاهَرین الْمِعْصومینَ المُکَرَّمین؛
اللّهُمَّ الْعَنْ أبَاالشُّرُورِ وَ أتْباعَهُ فِی کُلِّ لَحْظَهٍ مِنَ الأزَلِ إلَی الأبَدِ، بِعَدَدِ ما أحاطَ بِهِ عِلمُک؛
اَللّهُمَّ اِنّا نَرْغَبُ اِلَیْکَ فى دَوْلَةٍ کَریمَةٍ تُعِزُّ بِهَا الاِْسْلامَ وَاَهْلَهُ وَتُذِلُّ بِهَا النِّفاقَ وَاَهْلَهُ وَتَجْعَلُنا فیها مِنَ الدُّعاةِ اِلى طاعَتِکَ وَالْقادَةِ اِلى سَبیلِکَ وَتَرْزُقُنا بِها کَرامَةَ الدُّنْیا وَالاْخِرَةِ»
صلواتی برای امام عصر-علیه‌السلام- مرحمت کنید.

خدای متعال این لطف را نسبت به انسان داشته و روی او سرمایه گذاری کرده تا وجود انسان را ظرف معرفت خودش قرار بدهد. بزرگی و کوچکی، عظمت و حقارت انسان، منوط به این است که چه‌قدر خدا را می‌شناسد. «و ما خلقت الجن والانس الا لیعبدون» انسان جز برای عبادت خلق نشده است. در این معرفت حرف‌ها است و اگر ما این معرفت را پیدا نکنیم، «اولئک کالانعام بل هم اذل» از چهارپایان هم پست‌تر می‌شویم؛ یعنی جوهره‌ی انسانیت را از دست می‌دهیم.
«و لقد خلقنا الانسان فی احسن تقویم» خداوند می‌فرماید: انسان را به بهترین وجه آفریدم و در بالاترین مقام قرار دادم. «ثم رددناه اسفل سافلین» ولی اگر خودش نخواست و برگشت، به پایین‌ترین درجه نزول می‌کند. پس جوهره‌ی وجودی در ما به میزان معرفت ما است و این معرفت، یا ما را نزد خدای متعال بزرگ می‌کند و برایمان قرب می‌آورد و یا ما را از خدا دور می‌کند، اگر ما بخواهیم با آن‌چه که در اختیار داریم، مثلا با عقل یا قلب‌مان بخواهیم خدا را بشناسیم، نه عقل چنین میدانی دارد و نه قلب چنین استعدادی! از یک طرف ما می‌گوییم که وجود ما برای معرفة‌الله و شناخت خدا ساخته شده، ولی از طرف دیگر وقتی نگاه می‌کنیم، می‌بینیم آن‌چه که ما برای این شناخت لازم داریم، در وجود ما نیست، مثل این می‌ماند که بگویند ستاره‌های عجیب و غریبی در عالَم هست و شما می‌توانید از این ستاره‌ها استفاده کنید، اما از این طرف، چشم ما یاری نمی‌کند که آن ستاره‌ها را ببینیم. خب حالا که چشم ما نمی‌تواند این ستاره‌ها را ببیند، باید از چیزی استفاده کنیم که با واسطه‌ی آن بتوانیم ستاره‌ها را ببینیم و آن واسطه تلسکوپ است که هر چه‌قدر قوی‌تر باشد بهتر است تا ما بتوانیم از آن ستاره‌ها استفاده کنیم.
پس ما احتیاج به معرفت خدا داریم ولی ابزار معرفت در وجود ما ضعیف است، لذا احتیاج به واسطه‌ای دارم که به وسیله‌ی او بتوانیم پی به این معرفت ببریم و این واسطه معصوم-علیه‌السلام- و حجت و ولی خداست که بلاتشبیه مثل تلسکوپ است. امام حسین-علیه‌السلام- واسطه‌ی بین ما و خداست تا ما از طریق حضرت-علیه‌السلام- خدا را بهتر بشناسیم. «بنا عُرِفَ الله» به وسیله‌ی ما، خداشناس می‌شوید و غیر از این، راهی نیست و این اتفاق نمی‌افتد.
ببینید هر موقع گیرنده ضعیف بشود فرستنده را قوی می‌کنند، فرستنده کمک می‌کند که مشکل گیرنده حل بشود. خدای متعال هم فرستنده را حجت قرار داده تا ما بتوانیم آن مرام و افق را ببینیم و این شِفاعت می‌شود. شفاعت فقط در آخرت نیست، در دنیا هم هست. ما هم در دنیا محتاج شفاعت هستیم و هم در آخرت. نه فقط ما محتاج شفاعت هستیم بلکه انبیا-علیهم‌السلام- هم شفاعت لازم دارند و کسی بدون شفاعت قدم از قدم نمی‌تواند بردارد و هیچ چیزی اصلا جای شفاعت را نمی‌گیرد. شفاعت یعنی جفت، اهل‌بیت-علیهم‌السلام- شفیع و با ما جفت می‌شوند. لذا وقتی امام حسین-علیه‌السلام- کنار ما قرار گرفت اعتباری که حضرت-علیه‌السلام- نزد خدا دارد این اعتبار برای ما هم خواهد بود. مثل این می‌ماند که با یک کارت شناسایی اجازه می‌دهند ما عبور کنیم و این کارت مجوز و اعتبار ما می‌شود.
ببینید اگر کار دست حضرت مریم بود، کار حضرت عیسی-علیه‌السلام- به آن‌جا ختم نمی‌شد. اگر کار دست مادر حضرت موسی-علیه‌السلام- بود، کارِ حضرت موسی-علیه‌السلام- جور دیگری می‌شد. اگر کار دست هاجر بود، کار ابراهیم-علیه‌السلام- بهتر جلو می‌رفت، این‌ها به اندازه‌ی خودشان توان گذاشتند. لذا خدا برای پیغمبر-صلی‌الله‌علیه‌واله‌وسلم- و ائمه-علیهم‌السلام-، زهرا-سلام‌الله‌علیها- را قرار داد که کار آن‌ها را جمع کند و نگذارد آن به هم ریختگی‌ها شکل بگیرد.
ببینید الان کار راهنمایی و رانندگی چیست؟ راهنمایی رانندگی باید جاده را خط‌کشی و آماده کند و تابلو بگذارد، اما وقتی تصادف می‌شود یا جاده بسته است چکار می‌خواهید بکنید؟ باز کار دست راهنمایی و رانندگی است و کس دیگری نیست. پیغمبر-صلی‌الله‌علیه‌واله‌وسلم- بیست و سه سال زحمت کشید، اما آخر کار وقتی می‌خواست از دنیا برود، قائله از دست رفت، خب بعد از بیست و سه سال باید کار پیغمبر-صلی‌الله‌‌علیه‌واله‌وسلم- به نتیجه می‌رسید و کار باید به وصی‌ّ‌ و جانشینش منتقل می‌شد، اما نشد و به هم خورد. لذا اگر حضرت زهرا-سلام‌الله‌علیها- نمی‌بود، همان اتفاقی که برای حضرت عیسی، حضرت موسی و حضرت ابراهیم-علیهم‌السلام- افتاد باید برای رسول خدا-صلی‌الله‌علیه‌واله‌وسلم- هم می‌افتاد و راه کج می‌شد، ولی خدا پیش‌بینی کرده بود که غیر از پیغمبر-صلی‌الله‌علیه‌واله‌وسلم- و علی-علیه‌السلام-، حضرت زهرایی هم باشد که هم‌، شأن پیغمبر-صلی‌الله‌علیه‌واله‌وسلم- را داشته باشد و هم شأن علی-علیه‌السلام- را و هم بتواند در هر کاری دخالتِ پیغمبر‌گونه و علی‌وار داشته باشد. ببینید ما خیلی احتیاج به معرفت داریم و این‌که خدا وجود ما را ظرف معرفت خودش قرار داده، برای ما امتیاز است.
آن‌‌ها وقتی نگاه کردند، گفتند زهرا-سلام‌الله‌علیها- فقط دختر پیغمبر-صلی‌الله‌علیه‌واله‌وسلم- است و هجوم آوردند درِ خانه‌‌اش را آتش زدند. اما ما می‌گوییم زهرا-سلام‌الله‌علیها-، عصمتِ کبری و حجة‌الله علی‌الحجج است و دنبال ایشان راه افتادیم، لذا پیدا کردن این معرفت خیلی مهم است. خدا می‌توانست عالَم را با کُره‌ی ماه روشن نگه دارد و اگر آفتاب را خلق نمی‌کرد ما از کجا می‌فهمیدیم یک نورِ بیشتری مثل خورشید وجود دارد و از اول با نورِ ماه زندگی می‌کردیم، اما خدا این کار را نکرد و خورشید را برای ما قرار داد. خدا نمی‌توانست برای ما فقط یک میوه خلق کند، چرا این همه میوه قرار داد؟ الان مگر برای حیوانات فقط علف نیست که بخورند، پس چرا در خوردن ما این‌همه تنوع قرار داد؟ این تنوع به‌خاطر لطف‌ خدا بود، خدا می‌توانست یک پیغمبر برای ما قرار دهد، دیگر علی-علیه‌السلام- برای چه؟ امام حسن-علیه‌السلام- برای چه؟ امام حسین-علیه‌السلام- برای چه؟ امام زمان-عجل‌الله‌تعالی- برای چه؟ امام رضا-علیه‌السلام- برای چه؟ خدا می‌توانست با همان یک پیغمبر کارش را تمام کند و می‌گفت مردم خواستند که خواستند، نخواستند هم نخواستند، ولی لطفش را ببینید! این‌ها مهم است؛ اگر شما الطاف پروردگار را در ذهن و قلب‌تان دنبال کنید به جای قشنگی می‌رسید.
مثلا پدر می‌تواند در خانه یک چیز معمولی بیاورد که ما بخوریم و حرف هم نزنیم، اما این کار را نمی‌کند و با این‌که وظیفه‌اش نیست هر چه بچه‌ها لازم داشته باشند می‌خرد و می‌آورد. الان بچه‌ها طلب‌کار شده‌اند و می‌گویند چرا برای ما ماشین نمی‌خرید؟ چرا برای ما پول نگذاشتید؟ چرا… . بچه باید این معرفت را پیدا کند که پدر و مادر وظایف‌شان را انجام داده‌اند و پیش خودش کارهای آن‌ها را مرور کند و بگوید این کارها اصلا وظیفه‌ی پدر و مادرم نبوده است، بعد این پدر و مادر در قلبِ او بزرگ می‌شوند، لذا این بچه احترام آن‌ها را نگه می‌دارد و قدر‌شناس می‌شود، اما اگر این فهم و معرفت را نداشته باشد طلب‌کار پدر و مادرش می‌شود.
آیا خدا نمی‌توانست برای ما یک پیغمبر بگذارد؟ چرا علی-علیه‌السلام- را گذاشت؟ باید به این مسائل فکر کرد.
علی-علیه‌السلام- افضل بر همه‌ی انبیا-علیهم‌السلام- است. خودِ رسول خدا-صلی‌الله‌‌علیه‌واله‌وسلم- می‌فرماید: وقتی ما با ابراهیم-علیه‌السلام- و جبرئیل به معراج رفتیم، آن‌جا به قطار شترهایی رسیدیم که داشتند بارِ سنگینی را حمل می‌کردند، ابراهیم-علیه‌السلام- می‌خواست از بین این شترها عبور کند که منِ پیغمبر دست او را گرفتم و گفتم ابراهیم، بگذار این شترها بروند بعد ما می‌رویم. جبرئیل به من گفت یا رسول الله! این شترها تمامی ندار‌ند، پس بروید. با تعجب گفتم چطور تمامی ندارد؟ نهایت پنجاه تا شتر است، جبرئیل گفت یا رسول الله، این‌چنین نیست، ستاره‌ای هست که هر سی هزار سالِ ما، یک بار دیده می‌شود و من سی هزار بار این ستاره را دیده‌ام و از آن روز این شترها با بارشان دارند می‌روند! پرسیدم بارِ شترها چیست؟ گفت فضائلِ علی-علیه‌السلام- است که تمامی ندارد.
خدا می‌توانست علی-علیه‌السلام- را برای ما قرار ندهد، اما به ما منت گذاشت که علی-علیه‌السلام- را داد، منت گذاشت که امام حسن و امام حسین-علیهم‌السلام- و ائمه-علیهم‌السلام- را داد، ولی همه‌ی این‌ها یک طرف، خدا یک منتِ عجیب و غریب دیگری هم گذاشت و فاطمه-سلام‌الله‌علیها- را داد، اول این منت را برای خودِ پیغمبر-صلی‌الله‌علیه‌واله‌وسلم- و ائمه-علیهم‌السلام- قرار داد. (حالا می‌خواهم این بحث را باز کنم تا ببینید این منت چه بوده است‌) ببینید شیوه‌ی کارِ خدا این است که می‌ریزد و جمع می‌کند؛ می‌ریزد که بگوید من خدایی بخشنده هستم و جمع می‌کند به خاطر این‌که اقراء به جهل نشود، اقراء به جهل نشود یعنی پدر پول زیر دست و پای بچه‌اش می‌ریزد، ولی برای او جوری پول نمی‌ریزد که هرزه بشود. پول ریختن خیلی خوب است، ولی گاهی هم باید پول ندهید. وقتی مدام به بچه پول بدهید، او نفهم و لوس بار می‌آید.
خدا در یک زمانی پنج معصوم قرار داده است؛ پیغمبر‌-صلی‌الله‌علیه‌واله-، علی-علیه‌السلام- ، حسن و حسین-علیهم‌السلام- و فاطمه-سلام‌الله‌علیها- و در کنار این‌ها قرآن و جبرئیل هم هستند آن هم در مدینه، یعنی نور روی نور. خب مردم حظ می‌برند از این‌که صبح بیدار می‌شوند پیغمبر-صلی‌الله‌علیه‌واله‌وسلم- را می‌بینند، یک ساعت بعد علی-علیه‌السلام- و نزدیک ظهر امام حسن-علیه‌السلام را می‌بینند. یک زمانی هم هست که مثل الان همه چیز را جمع می‌کند و شما دنبال یک آدم خوبِ مطلق می‌گردید که هیچ عیبی نداشته باشد، دنبال یک کرامت می‌گردید، اما می‌گویند کشف و کرامتش نیست. پس ببینید خدا یک موقعی می‌ریزد و یک موقع هم جمع می‌کند، چرا؟ چون می‌خواهد هدایت کند و همه چیز از روی حساب و کتاب است. رسول خدا-صلی‌الله‌علیه‌واله‌وسلم- آمد و علی-علیه‌السلام- را معرفی کرد، اما آن‌ها علی-علیه‌السلام- را نخواستند. خدا هم گفت عیب ندارد، حالا که نخواستید ما هم او را می‌بریم‌ و علی-علیه‌السلام- رفت بیست و پنج سال در خانه نشست! بعد مردم دیدند روز به روز اوضاع دارد بدتر می‌شود.
همین الان اگر مردم یک ذره متوجه باشند که ولیّ فقیه خیرِ آن‌ها را می‌خواهد چه‌قدر به نفع‌شان است؛ نظرِ ولی فقیه را تامین کنند و ببینند ایشان چه کسی را معرفی می‌کند و همان را انتخاب کنند، اما وقتی نمی‌خواهند حالا باید سختی بکشند و به تعبیری برای چِندِرغاز زمین را گاز بگیرند و هر چه دارند بفروشند تا بتوانند غذای خانواده را تامین کنند. الان این نماینده‌ای که خانه‌اش را دزد زده و بعد می‌آید این‌چنین حرف می‌زند را چه کسی انتخاب کرده است؟ هر یک رای تاثیر دارد، گاهی با ده تا رایِ بیشتر این‌گونه نماینده‌ها انتخاب می‌شوند، حالا مقصر کیست؟! یا مثلا بچه‌ای پدرش را رها می‌کند و می‌رود در خیابان رفیق پیدا می‌کند، بعد همین رفیق او را معتاد و کارتن‌خواب می‌کند، این تقصیر کیست؟ وقتی او پدر به این خوبی را که همه جور محبت به او کرده است را رها می‌کند، حالا همان کارتن‌خوابی برایش خوب است، خدا می‌ریزد و جمع می‌کند. وقتی مردم علی-علیه‌السلام- را انتخاب نکردند، چرا خدا نگفت به من چه، به جهنم؟ چون عده‌ای دنبال حق بودند، با این‌که کم بودند ولی دنبال حق می‌گشتند. خدا برای این‌ عده زهرا-سلام‌الله‌علیها- را قرار داد که به برکت ایشان راه حق را گم نکنند. با این‌که آنها بد کردند و علی-علیه‌السلام- را رها کردند، ولی خدا یک آب باریکه‌ای گذاشت و گفت آنهایی که می‌خواهند راه حق را پیدا کنند بیایند. حضرت زهرا-سلام‌الله‌علیها- خیلی هزینه داد؛ یکی از آن‌ها سیلی خوردن و پهلو شکستن و ماجرای فدک بود، قضیه خیلی داغ‌تر از این حرف‌ها هست و ما اصلا روی منبر این قضایا را نگفتیم و نخواهیم گفت، چون خیلی سنگین‌ است که آدم بنشیند فکر کند، ما خیلی سر بسته می‌گوییم در، می‌گوییم بینِ در و دیوار.
مرحوم کمپانی-رحمة‌الله‌علیه‌- یک مقدار مطلب را باز کرده که قصه‌ی پشت در چه بوده که علی-علیه‌السلام- فضه را صدا کرد؟ علی-علیه‌السلام- چه دید که کم آورد و گفت «قلت حیلتی…» علی-علیه‌السلام- مگر کسی بود که کم بیاورد؟ وقتی پیغمبر-صلی‌الله‌علیه‌واله‌وسلم- از دنیا رفت علی-علیه‌السلام- سرِپا هست، ولی چه شد وقتی این اتفاق برای فاطمه-سلام‌الله‌علیها- افتاد علی-علیه‌السلام- دیگر سرِپا نشد و زمین خورد؟ در این‌ها نکات است؛ شما هر چقدر وجودتان به دستگاه خدا آشنا بشود و ببینید که خدا برای شما چه کرده، معرفت‌تان بالا می‌رود.
وقتی شما این درک را پیدا کردید که زهرا-سلام‌الله‌علیها- برایتان چکار کرده، ممنون حضرت می‌شوید و وقتی ممنون ایشان شدید، محبتش شما را می‌گیرد و محبت فاطمه-سلام‌الله‌علیها- محبت همه چیز است و در آن محبت خدا و چهارده معصوم-علیهم‌السلام- هم هست.
ببینید شخصی مثل نرجس خاتون-سلام‌الله‌علیها- نمی‌توانست مادر امام زمان-عجل‌الله‌تعالی- باشد و نباید هم باشد! پس چه شد این خانم این‌ لیاقت را پیدا کرد؟! با محبتش به حضرت زهرا-سلام‌الله‌علیها-، اول خوابِ حضرت مریم-سلام‌الله‌علیها را دید، بعد حضرت مریم-سلام‌الله‌علیها به او گفت قضیه‌ چیست، بعد حضرت عیسی-علیه‌السلام- را دید، بعد پیغمبر-صلی‌الله‌علیه‌واله‌وسلم- را در خواب دید که وعده داد حضرت زهرا-سلام‌الله‌علیها را خواهی دید و می‌خواهی عروس فاطمه-سلام‌الله‌علیها- بشوی.
این‌که یک رحِمی ظرف وجود امام می‌شود، لطفی از طرف خداوند است و اگر این نمی‌شد امام زمان-عجل‌الله‌تعالی- نمی‌داشتیم. چه کسی می‌خواهد امام زمان -عجل‌الله‌تعالی- را به دنیا بیاورد؟ این نگاه خیلی نگاهِ مهمی هست، لذا من به خانم‌ها می‌گویم در زمان بارداری‌، توسل‌تان به حضرت زهرا-سلام‌الله‌علیها- زیاد باشد و یاد حضرت زهرا -سلام‌الله‌علیها- بکنید و دو قطره اشک برای ایشان بریزید.
ببینید در قصه‌ی امیرالمومنین-علیه‌السلام- کار تمام شده و مردم نااَهلی کردند و خدا باید همه چیز را جمع کند، اما حضرت زهرا-سلام‌الله‌علیها نگذاشت و گفت خدایا، همه را برگردان.
آقای بهجت-رحمة‌الله‌علیه- می‌فرمود یک نقل روایی هست که کار شیعه به جایی رسید که خدا نارضایتی‌اش را اعلام کرد و گفت منِ خدا از شیعه ناراضی هستم! چه موقع این اتفاق افتاد؟ در زمان موسی‌بن‌جعفر-علیه‌السلام-. وقتی نارضایتیِ خدا اعلام شد، این یعنی شیعه باید از بین برود و خدا دیگر محبّ اهل‌بیت-علیهم‌السلام- را نمی‌خواهد، اما موسی‌بن‌جعفر-علیه‌السلام- دستش را بالا برد و گفت خدایا، اگر قرار هست به خاطر کم کاریِ شیعه بلا بیاید، این بلا به من بخورد ولی شیعه از بین نرود، لذا حضرت-علیه‌السلام- سپر بلا شد و آن زندان‌ها را کشید. لذا از آن به بعد شیعه از نسل موسی بن جعفر شد.
حالا در قضیه‌ی امیرالمومنین-علیه‌السلام- هم همین‌جور شد و مردم نااهلی کردند، ولی حضرت زهرا-سلام‌الله‌علیها- گفت خدایا، من جبران می‌کنم و همه‌ی آن باری که این‌ها زمین گذاشتند را می‌کِشم تا راهِ حقِّ علی-علیه‌السلام- را نگه دارم و خدا هم قبول کرد. امیرالمومنین-علیه‌السلام- فرمود: ابن عباس باعث شد به خانه‌ی ما حمله شود و اگر حمزه‌ی سیدالشهدا و جعفر طیار زنده بودند به خانه‌ی ما حمله نمی‌شد. عقیل و ابن عباس کوتاه آمدند که این اتفاق افتاد.
حضرت زهرا-سلام‌الله‌علیها- برای ما مادری کرد، چون نبوت قانون دارد؛ اگر مردم حرفی که پیغمبر-صلی‌الله‌علیه‌واله‌وسلم- از جانب خدا گفته است را گوش نکنند، حتی اگر پیغمبر-صلی‌الله‌علیه‌واله‌وسلم- هم به خاطر آن‌ها هفتاد بار استغفار کند، خدا قبول نمی‌کند و می‌گوید به آن‌ها گفته بودیم اما انجام ندادند، خدا به امام-علیه‌السلام- هم همین را می‌گوید، ولی به فاطمه‌ی زهرا-سلام‌الله‌علیها- این را نمی‌گوید چون نه پیغمبر است و نه امام، اما شأن و جایگاه پیغمبر و امام را دارد. یعنی خدا جایگاهی را به حضرت زهرا-سلام‌الله‌علیها- داده که در آن جایگاه حرف ایشان را می‌خرد و قبول می‌کند؛ فاطمه‌ی زهرا-سلام‌الله‌علیها- گفت خدایا، همه‌ی بار شیعه روی دوشِ من و خدا هم پذیرفت، برای همین حضرت، حجة‌الله‌علی‌الحجج است. حضرت-علیه‌السلام- فرمود: ما ائمه-علیهم‌السلام- امام شما هستیم، ولی ما هم امام داریم و امام‌ِ ما مادرمان زهرا-سلام‌الله‌علیها- است. لذا شما هر حرمی که می‌روید و سلام می‌دهید می‌گویید یابن‌فاطمه، چرا؟ چون ائمه-علیهم‌السلام- نمی‌خواهند این مدال را از دست بدهند. شیعیان هم همین‌طور هستند، مادر شیعه حضرت زهرا-سلام‌الله‌علیها- است. امام صادق-علیه‌السلام- فرمود: هر کس محبت مادرِ ما در دلش هست از ماست. حضرت زهرا-سلام‌الله‌علیها- در حق ما مادری کرده و بار را به دوش کشیده است.
در قضیه‌ی کوچه هر چه امام حسین-علیه‌السلام- به امام حسن-علیه‌السلام- التماس کرد که بگوید در کوچه چه اتفاقی افتاد، اما حضرت-علیه‌السلام- هیچ چیزی به امام حسین-علیه‌السلام- نگفت، لذا به ما هم نگفتند که در کوچه چه شد، حالا اگر ما می‌گوییم زیر دست و پا و لگد، فقط داریم یک گوشه‌ی قصه که لو رفته است را می‌گوییم و الا قضیه خیلی پیچیده‌تر از این حرف‌ها است که امام حسن-علیه‌السلام- نتوانست به امام حسین-علیه‌السلام- بگوید. امام حسن-علیه‌السلام- می‌گوید وقتی مادرم بلند شد که برویم، کوچه که دو راه بیشتر ندارد اما مادرم نمی‌دانست کجا باید برود! مادرِ ما را بی‌هوا زدند، ناجور زدند.
مقداد یک آدم ِتنومند بود که جُثه‌ا‌ی پهلوانی داشت، می‌گوید وقتی دومی بی هوا به صورت من زد نشستم و گریه کردم، گفتند تو به‌خاطر یک سیلی داری گریه می‌کنی؟! گفتم برای خودم گریه نمی‌کنم، من یاد قصه‌ی فاطمه-سلام‌الله‌علیها- افتادم که این دومی حضرت زهرا-سلام‌الله‌علیها را زد.
آن‌ها ریختند و درِ خانه را آتش زدند، ای کاش چند نفر از ما آن‌جا می‌بودند و سپر بلا می‌شدند. آن عالم می‌گوید امان از میخ در و پهلوی زهرا-سلام‌الله‌علیها-.
امیرالمومنین-علیه‌السلام- وقتی بخواهد علی بودنش را نشان بدهد هیچ کس نمی‌تواند جلوی حضرت را بگیرد، حالا چه صد نفر باشند چه هزار نفر! اما حالا همین امیرالمومنین-علیه‌السلام- دستش را نگه می‌دارد تا با طناب ببندند. وقتی آن‌ها آمدند تا دستان علی-علیه‌السلام- را ببندند و حضرت-علیه‌السلام- را ببرند، حضرت آن‌ها را معطل کرد تا عبایش را بردارد، کسی نمی‌دانست علی-علیه‌السلام- عبایش را برای چه بر می‌دارد. آن‌ها هر چه سعی کردند که دستان علی-علیه‌السلام- را ببندند نتوانستند، تا کجا؟ تا پشت در! حضرت-علیه‌السلام- آن‌جا ایستاد و همه‌ی آن‌ها را کنار زد و عبایش را روی فاطمه-سلام‌الله‌علیها- انداخت و فضه را صدا کرد و به او گفت: فضه از این‌جا تکان نمی‌خوری تا علی-علیه‌السلام- برگردد، بعد حضرت-علیه‌السلام- اجازه داد دستان مبارکش را ببندند، این‌ها آن جایگاه‌های عجیب قصه است؛ امیرالمومنین-علیه‌السلام- وقتی دید زهرا-سلام‌الله‌علیها- بین در و دیوار است و دیگر چیزی از فاطمه-سلام‌الله‌علیها- نمانده، کار را تمام شده فرض کرده بود، اما یک‌دفعه امیرالمومنین-علیه‌السلام- نگاه کرد و دید پشت سرش فاطمه-سلام‌الله‌علیها هست، این‌جا علی-علیه‌السلام- قدرت الهی را حس کرد و فرمود «لا حول و لا قوه الا بالله»، نصرت آمد و علی یک مقدار خیالش راحت شد که فاطمه-سلام‌الله‌علیها- می‌تواند راه برود، اما دید نه فقط بحث راه رفتن نیست، فاطمه-سلام‌الله‌علیها- کمربند علی-علیه‌السلام- را گرفت و شیطان تمام نیرویش را در آن غلاف و تازیانه گذاشت، قصه اینجاست؛ زهرا دوباره زیر دست و پا افتاد، اما علی-علیه‌السلام- به پیغمبر-صلی‌الله‌علیه‌واله‌وسلم- قول داده بود که هیچ دفاعی از زنش نکند؛ چون پیغمبر-صلی‌الله‌علیه‌واله‌وسلم- به او گفت: یا علی، جبرئیل آمده و می‌گوید به علی-علیه‌السلام- بگو یک قول دیگر هم باید بدهد و یک امتحان دیگر مانده و آن، همین امتحان بود. حضرت-علیه‌السلام- با «لا حول و لا قوه الا بالله» جلو رفت، شمشیر بالای سر امیرالمومنین-علیه‌السلام- بود و باز این‌جا حضرت-علیه‌السلام- کار را تمام شده دید. (خوب دقت کنید من دارم نکاتی از امامت و نکاتی از قدرت فاطمه-سلام‌الله‌علیها برایتان می‌گویم و این‌که حجةالله‌علی‌الحجج یعنی چه؟) علی-علیه‌السلام- کار را تمام شده دید، اما باز هم یک‌دفعه صدای فاطمه-سلام‌الله‌علیها- را شنید و دوباره علی-علیه‌السلام- جان گرفت. امیرالمومنین-علیه‌السلام- خیلی به صدای فاطمه-سلام‌الله‌علیها- حساس بود و با شنیدن صدای حضرت جان می‌گرفت. فضه می‌گوید وقتی که زهرا-سلام‌الله‌علیها- در بستر بود، دیدم خودش را دارد به صورت سینه‌خیز سمت در می‌کشاند، خودم را زدم و گفتم بی بی، کجا می‌روید و اگر کاری هست به من بگویید. فرمود: فضه کاری ندارم، علی-علیه‌السلام- دارد می‌آید و من را باید پشت در ببیند. امیرالمومنین-علیه‌السلام- می‌فرمود یا فاطمه، جواب سلام علی را هم نمی‌دهند، فاطمه-سلام‌الله‌علیها با مشت کوبید و فرمود: علی جان، خودم جواب می‌دهم. برای همین علی-علیه‌السلام- می‌گفت «قلت‌ حیلتی قلت حیلتی».
وقتی زهرا-سلام‌الله‌علیها- شمشیر را بالای سر حضرت-علیه‌السلام- دید فرمود: اگر علی‌-علیه‌السلام- را رها نکنید می‌گویم که پیراهن و عمامه‌ی پیغمبر-صلی‌الله‌علیه‌واله‌وسلم- را بیاورند و نفرین‌تان می‌کنم، که این‌جا علی-علیه‌السلام- سلمان را فرستاد و گفت تو دختر رحمة للعالمین هستی و … . لذا بدانید که من و شما مدیون فاطمه‌-سلام‌الله‌علیها- هستیم.
اگر شما ‌بگویید حسین-علیه‌السلام- ، فاطمه-سلام‌الله‌علیها- هم می‌شنود و می‌فرماید اگر حسین خودت را می‌گویی، که خدا او را برایت نگه دارد، ولی اگر حسین من را می‌گویی او را بین دو نهر آب… .
لذا خدا قدرتش را در فاطمه-سلام‌الله‌علیها- نشان داد. فاطمه-سلام‌الله‌علیها- این دین را سر جایش آورد و در حکومت امام زمان-عجل‌الله‌تعالی-، فاطمه-سلام‌الله‌علیها- ثابت می‌شود، لذا حضرت-علیه‌السلام- اسم حکومتش را دولة الزهرا می‌گذارد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

سخنرانی؛ مورخ ۲۵ آبان ۱۳۹۸