qadiriye.ir

نشریه ی غدیریه-بیانات استاد الهی

فراز۷_۵نکته‌ای که در تمامی فرازهای توبه دیده می‌شود این است؛ فردی که با خدا صحبت می‌کند دیگر بحث معصیت او پنهان شده، یعنی معصیت‌ها سبب شده که او الان بیاید و توبه کند. الان که دارد توبه را درخواست می‌کند دیگر لحاظ نمی‌شود که این چه کسی بوده و می‌خواهند او را ببخشند. مثلاً شما بی‌پول هستی و آمدی پول بگیری، خوب حالا باید به تو بگویند بی‌پول؟! بی‌پول است که آمده و درخواست کمک دارد.
اینجا هم دیگر نمی‌خواهد دوباره به شما بگویند که گنهکار هستی! من همین که آمدم و توبه میکنم نشان می دهد که گناهکارم. ائمه_علیهم‌السلام_این را القا می‌کنند حالا این لحظه که شما توبه می‌کنید این گنهکار بودنت، نیاید مانع و حایل شما با خدا بشود. اصلاً قرار است گنهکار بیاید و توبه کند. آدم گرسنه آمده سر سفره غذا بخورد چون گرسنه است، حالا دوباره سر سفره او را مؤاخذه می‌کنند چرا گرسنه‌ای؟! سفره مال گرسنه‌هاست.
حالا که گناهان شما، شما را به سمت توبه کشیده، نباید دوباره توبه را جوری قرار بدهید که نشود. امام این را اشاره می‌کنند.

اَللَّهُمَّ إِنَّکَ إِنْ صَرَفْتَ عَنِّی وَجْهَکَ الْکَرِیمَ أَوْ مَنَعْتَنِی فَضْلَکَ الْجَسِیمَ أَوْ حَظَرْتَ عَلَیَّ رِزْقَکَ أَوْ قَطَعْتَ عَنِّی سَبَبَکَ‏ لَمْ أَجِدِ السَّبِیلَ إِلَى شَیْ‏ءٍ مِنْ أَمَلِی غَیْرَکَ وَ لَمْ أَقْدِرْ عَلَى مَا عِنْدَکَ بِمَعُونَهِ سِوَاکَ فَإِنِّی عَبْدُکَ وَ فِی قَبْضَتِکَ نَاصِیَتِی بِیَدِک.(۵)
بارخدایا! اگر تو روی بزرگوارت را از من بگردانی یا فضل بزرگت را از من بازداری، یا روزی‌ات را از من دریغ داری، یا ارتباطت را از من قطع کنی، بازهم جز تو، راهی به سوی آرزوهایم نخواهم یافت و با یاری دیگران به آنچه نزد توست نتوانم دست یافت چرا که من بنده‌ی تو و در قبضه‌ی قدرت توأم، زمام کارم به دست توست.

امام-علیه‌السلام- تربیت دینی را به ما نشان می‌دهد. در دین و اخلاق دینی فرد باید بداند که رزق و برکاتی که بر انسان نازل می‌شود از طرف پروردگار است. اگر گناهی مرتکب شد استغفار کند، در برابر نعمت‌ها حمد کند، فقط از خدا بخواهد. انسان راه دیگری ندارد. ما بنده‌‌ی پروردگاریم و ناصیه‌مان در دست اوست. هیچ حرکتی، هیچ تغییر حالتی، هیچ عفوی، هیچ سروری دست ما نیست. هر اتفاقی که می‌افتد بر اساس یک جریان است.
اگر سهم شما این است که نشسته‌اید و کلام اهلبیت_علیهم‌السلام_را می‌شنوید، یا در مجلس روضه شرکت می‌کنید این رزق شماست که سهم هر کس نمی‌شود. ساعتی که بیدارتان می‌کنند، ساعتی که می‌خوابانندتان، ساعتی که به شما اجازه می‌دهد برای عبادت بیدار شوی، رغبتی که در دل شما ایجاد می‌شود، علمی که به شما داده می‌شود و … همه و همه در دست خداست.

به مردم این را بگویید که اگر خدا رویش را از شما برگرداند و شما را از فضل بزرگش منع کند و رزق شما را تنگ بگیرد و سبب‌ها را قطع کند شما دیگر برای رسیدن به آرزوهایتان راهی ندارید. پس بی‌خود دست‌وپا نزنید. اگر خدا اینها را قطع کند دیگر هیچ راهی ندارید. طرز حرف زدن با خدا را یاد بگیرید، همه‌ی تاروپودِ اتصالتان به خدا قطع شده و هیچ راه باریکی با خدا ندارید، حالا طرز حرف زدن با خدا را یاد بگیرید.
(فَإِنِّى عَبْدُكَ وَ فِى قَبْضَتِكَ، نَاصِيَتِى بِيَدِكَ):
این‌جوری با خدا حرف بزنید و بگویید: خدایا! چه بخواهی، چه نخواهی من عبد تو هستم و ناصیه‌ی من، زمام امور من دست توست.

حالا خود حضرت توضیح می‌دهد:
لا أَمْرَ لِى مَعَ أَمْرِكَ، مَاضٍ فِيَّ حُكْمُكَ، عَدْلٌ فِيَّ قَضَاؤُكَ، وَ لا قُوَّةَ لِى عَلَى الْخُرُوجِ مِنْ سُلْطَانِكَ، وَ لا أَسْتَطِيعُ مُجَاوَزَةَ قُدْرَتِكَ، وَ لا أَسْتَمِيلُ هَوَاكَ، وَ لا أَبْلُغُ رِضَاكَ، وَ لا أَنَالُ مَا عِنْدَكَ إِلا بِطَاعَتِكَ وَ بِفَضْلِ رَحْمَتِكَ.(۶)
زمام کارم به دست توست، با فرمان تو مرا فرمانی نیست، حکمت بر من نافذ است، آنچه در حقم مقدر ساخته‌ای عدالت است و از حیطه‌ی حکومت تو خارج نخواهم شد و از دایره‌ی قدرت تو عبور نخواهم کرد و دوستی تو را به سوی خود نکشانم و به خشنودیت ترسم و به آنچه نزد توست دست نیابم مگر به طاعت و وفور رحمت تو.

(لا أَمْرَ لِى مَعَ أَمْرِكَ، مَاضٍ فِيَّ حُكْمُكَ، عَدْلٌ فِيَّ قَضَاؤُكَ، وَ لا قُوَّةَ لِى عَلَى الْخُرُوجِ مِنْ سُلْطَانِكَ):
یعنی از سلطنت و قدرت تو نمی‌توانیم خارج شویم. چه کسی می‌تواند بگوید من از سلطنت خدا خارج می‌شوم؟! همه چیز تحت قبضه‌ی خداست. خداوندمتعال زمان را نگه‌می‌دارد؛
در اموری زمان طولانی می‌شود و در اموری کوتاه، اما مردم توجه نمی‌کنند. این مطالب را به خودتان تلقین کنید.
هر جا که می‌رویم قدرت خداوند است، الان اگر مرگ یا مریضی بیاید هیچ کاری نمی‌توانیم بکنیم. یک سرماخوردگی باعث می‌شود ضعف همه‌ی بدن را بگیرد.

إِلَهِى أَصْبَحْتُ وَ أَمْسَيْتُ عَبْدا دَاخِرا لَكَ، لا أَمْلِكُ لِنَفْسِى نَفْعا وَ لا ضَرّا إِلا بِكَ، أَشْهَدُ بِذَلِكَ عَلَى نَفْسِى، وَ أَعْتَرِفُ بِضَعْفِ قُوَّتِى وَ قِلَّةِ حِيلَتِى، فَأَنْجِزْ لِى مَا وَعَدْتَنِى، وَ تَمِّمْ لِى مَا آتَيْتَنِى، فَإِنِّى عَبْدُكَ الْمِسْكِينُ الْمُسْتَكِينُ الضَّعِيفُ الضَّرِيرُ الْحَقِيرُ الْمَهِينُ الْفَقِيرُ الْخَائِفُ الْمُسْتَجِيرُ.(۷)
بارخدایا! شب را به صبح و صبح را به شب آوردم در حالیکه بنده‌ی خوار و ذلیل تو هستم. جز به یاری تو نه می‌توانم سودی برای خود بدست آورم و نه زیانی از خود برطرف سازم. به این خواری و ناتوانی علیه خود گواهی می‌دهم و به ضعف نیرو و کمی چاره جویی‌ام اعتراف می‌کنم. پس آنچه را به من وعده داده‌ای روا ساز و آنچه را به من عطا کرده‌ای کامل گردان، که من بنده‌ی درمانده، بینوا، ضعیف، دردمند‌، کوچک، خوار، فقیر، خائف و پناه آورنده‌ی به تو هستم.

خداوندا! من از خودم هیچ ندارم، دستم خالی است، نفع و ضررم دست خودم نیست، به ضعف خود اعتراف دارم.
ما اشتباه می‌کنیم که گمان می‌کنیم قدرت داریم. ممکن است قدرت ما در یک لحظه از بین برود. ما مسکین و مستجیر هستیم. مسکین هنوز راهی برای ادامه دارد، اما مستجیر هیچ راهی ندارد. مسکنت را قبول کرده و علاوه بر آن به ضرر و حقارت هم رسیده. خدایا به تو پناه می بریم.

و‌صلی‌الله‌علی‌محمد‌و‌آله.