qadiriye.ir

نشریه ی غدیریه-بیانات استاد الهی

بسم الله الرحمن الرحیم

اصلاح حبّ و بغض‌ها

سرمایه‌های دینداری؛ حبّ و بغض
ما بر اساس فهم جوان و بر پایه یک مبنا صحبت می‌کنیم، تا راهی را که می‌رویم به صورت فرمول و قاعده و به شکل قانونمند مطرح کنیم.
سرمایه من و شما که در این راه خرج می‌کنیم، دو چیز است: اگر آن را درست خرج کنیم به نتیجه می‌رسیم؛ وگرنه نمی‌رسیم. یکی محبت و دوست‌داشتن‌های ما است؛ و دیگری تنفّر و بغض‌های ما است. همه چیز را این دو مطلب تعیین کرده و شکل می‌دهند. اگر کسی در محبت و بغض یک سر سوزن اشتباه کند، نتیجه‌ای را که ایجاد می‌کند، خیلی تکان دهنده است. تعبیر روایات نیز همین است؛ «هَل الدّین اِلّا الحُبِّ وَ الْبُغضَ؛ آیا دین چیزی غیر از دوستی و بغض است.» ولی این روایت خیلی سربسته است، همین روایت را معصومین تفصیل فراوانی داده‌اند.

 

امیرالمؤمنین-علیه السلام-؛ راهنمای حبّ و بغض صحیح
انسان باید در رفتار و کلام معصومین-علیهم السلام-سیر کند تا بفهمد که چرا این موضوع این‌طور برجسته مطرح می‌شود؟ این یک مطلب است و مطلب دیگر، خاص امیرالمؤمنین-علیه السلام- است. اینکه شکل آن میدان، خط‌کشی بازی، رفتار، زندگی، خلاصه آن چیزی را که باعث می‌شود ما راه را درست برویم بر عهده امیرالمؤمنین-علیه السلام- بوده تا شکل آن را برای ما ایجاد کند.
ببینید، الان شما می‌خواهید وارد اتوبانی که هنوز افتتاح نشده، بشوید؛ اتوبانی که همه کارهایش شده و می‌خواهند آن را افتتاح کنند. یعنی چراغ‌ها و گاردریل‌ها را نیز گذاشته‌اند و فقط کار خط‌کشی آن مانده است. قرار است برای این اتوبان چهار لاین خط کشیده شود. ممکن است شما بگویی این اتوبان چقدر راه را آسان می‌کند، شما یک ماه مردم را معطل این خط‌کشی کرده‌اید؟ به شما خواهند گفت که همه اتوبان یک طرف، این خط‌کشی‌ها یک طرف. ببینید یک رنگ روی زمین چقدر مهم است؟ کارهایی که انجام شد تا یک اتوبان شکل بگیرد خیلی کارهای سخت و پرهزینه‌ای بود؛ ولی با این خط‌کشی است که همه چیز تمام می‌شود.
امیرالمؤمنین-علیه السلام- خط‌کشی کرد؛ یعنی نبیّ مکرم اسلام محمد مصطفی-صلی الله علیه و آله و سلم-همه کار را تمام کرد؛ ولی خط‌کشی را به امیرالمؤمنین-علیه السلام- سپرد.‌ به تعبیر روایات این خطی است که مؤمن را از غیرمؤمن جدا می‌کند. ما در حبّ و بغض، خط‌کشی می‌کنیم. اگر کسی حبّ و بغضش معلوم نیست، مثل همان اتوبانی است که خط‌کشی ندارد.

تفاوت‌ها بر اساس ظرفیت‌ها
این خط‌کشی نیز بنا بر ظرفیت افراد است. آقای بروجردی(ره) مثل یک اتوبان بوده است. یک نفر نیز خیابان یک‌طرفه است. یک نفر نیز برای خودش کوچه بن‌بست درست کرده است. زن و بچه‌اش را نگه می‌دارد،‌ متدیّن خوبی است، اهل عبادت نیز هست،‌ آزار نیز ندارد،‌ در یک کوچه بن‌بست زندگی می‌کند که سه تا خانه بیشتر نیست، خودش، مادرش و برادرش.

اشتباه در مورد و میزان دوست داشتن‌ها
اگر کسی خط‌کشی امیرالمؤمنین-علیه السلام- را نداشته باشد، مثل همان اتوبانی است که همه چیز دارد ولی خط‌کشی نشده و خیلی خطرناک است. در این جریانی که امیرالمؤمنین-علیه السلام- آن را شکل می‌دهد، شما می‌بینید آدمی که باید از پدرش مثلا بیست تا محبت در دلش باشد، هجده تا است؛ چون درست اندازه‌گیری نکرده، او را دو تا کمتر دوست دارد. یا مثلا مادرش را باید بیست تا دوست داشته باشد، هجده تا دوست دارد. اینجا نیز دو تا کم است. برادرش را باید پنج تا دوست داشته باشد، سه تا دوست دارد. در اینجا نیز محبت کم می‌شود. حالا این محبت را کجا خرج می‌کند؟ این محبت را می‌برد پیش یک فوتبالیست، آبی و قرمزش می‌کند. عکس یک هنرپیشه را در اتاقش می‌زند. مثلا عاشق قلیان می‌شود، انسان، بی‌خودی سراغ قلیان و سیگار نمی‌رود. این یک محبت است. یکجا محبت را کم گذاشته و حالا می‌خواهد اینجا جبرانش کند. از این قواره قلیان، این آب و آتش، خوشش می‌آید. اصلاً قلیان برای این فرد، مثل قلّه‌ دماوند است، عظمتی دارد. این فرد محبت را اشتباه کرده است.
چرا می‌گویند، علی-علیه السلام- را دوست بدارید؟ چون نباید محبت را جای دیگری ببرید. کسی که تام و تمام، علی-علیه السلام- را دوست داشته باشد، محبتش را جای دیگر خرج نمی‌کند که ضرر کند. کسی که امام حسین-علیه السلام- را دوست بدارد، آن را جای دیگر خرج نمی‌کند. کسی که ایام محرم باید به کربلا برود، جای دیگر نمی‌رود؛ سد لتیان، کیش و ترکیه نمی‌رود. اگر هم بماند کاری نمی‌کند. چرا خدا در یک بدن دو تا قلب نگذاشت؟ به‌خاطر اینکه خطرناک است. چرا داعش درست می‌شود؟ داعش محبت را نمی‌فهمد، نمی‌داند آن را باید کجا خرج کند. غضب را نمی‌فهمد، نمی‌داند کجاست؟ غضب و شهوت را مخلوط کرده است، در نتیجه، شده داعش. این‌طوری کار اصلی شکل نمی‌گیرد.

خداوند؛ اصل خوبی‌ها
چرا به ما گفته‌اند: بگویید «رَبَّنا»؟ چون اگر خدا را پیدا کردید، اصل خوبی را پیدا کرده‌اید. شما اگر اصل خوبی در وجودت باشد خوبی‌های بعدی را بهتر می‌فهمی. اگر شما در عمرت یک هندوانه شیرین نخورده باشی، نمی‌توانی بفهمی الان این هندوانه که می‌خری، شیرین است یا نه؛ چون تا حالا هندوانه شیرین نخورده‌ای. اما اگر طعم اصل شیرینی هندوانه در مذاق تو باشد، قشنگ می‌توانی بگویی این هندوانه آن هندوانه‌ای نیست که من می‌خواهم. ولی اگر آن مذاق را نداشته باشی، وقتی هندوانه را قاچ کردی می‌بینی قرمز است‌، پررنگ است، گول می‌خوری. وقتی اصل خوبی را ندانی، با چیزهای دیگر گولت می‌زنند؛ مثلا اگر شما برنج ایرانی اصل را با طعم آن نشناسید، برنج نامرغوبی را به‌عنوان برنج ایرانی به شما قالب می‌کنند.
در معنویات نیز همین‌طور است. اگر شما تصویر خوبی از مؤمن نداشته باشید، منافق را به‌جای مؤمن می‌گیرید. لذا به ما گفته شده است که موالاتتان را درست کنید. این کلمه را یاد بگیرید. ولایت در ذهنتان هست؟ موالات نیز یعنی دوستی. موالاتتان را درست کنید. موالات یعنی پدرم را باید به اندازه دوست داشته باشم، نه کمتر و نه بیشتر، امام حسین-علیه السلام- را نیز که معلوم است چقدر باید دوست داشته باشم. پدرم را که به اندازه امام دوست ندارم. ببین این تقسیم‌بندی چقدر مهم است؟
چشم نگاه می‌کند و علاقه‌مند می‌شود، در قرآن چنین آمده است: لا تَمُدَّنَّ عَيْنَيْك؛ «چشم‌هایت را ندوز». چشمت را ندوز تا در دوستی‌ات اشتباه نکنی. مثلا شما می‌خواهید یک پیراهن بخرید، از پشت ویترین ناگهان به یک پیراهن نگاه می‌کنید، چشم شما را می‌گیرد، فوری می‌روید و آن را می‌خرید،‌ این غلط است. الان آن را دیدی، نخر؛ فردا برو بخر. فروشنده طوری نورپردازی کرده که شما را به اشتباه انداخته است. کفش یا میوه را طوری قرار داده است که شما را به اشتباه می‌اندازد. کسی را با خودت ببر که بتواند بفهمد و جلوی اشتباهت را بگیرد. وقت خرید خانه حتماً دو سه نفر را با خودت ببر و دو سه ماه نیز برو و بیا تا اشتباه نکنی. اگر می‌خواهید عروس انتخاب کنید که حتماً باید این‌طوری باشد. حتماً یک ماه با یکدیگر مَحْرم باشند و بعد تصمیم بگیرند. این خیلی بهتر است از اینکه فوری نام آنها را در شناسنامه ثبت کنند و بعداً بگویند همدیگر را نمی‌خواهیم. آزمایش یا جاهای دیگر که می‌خواهند بروند، با یکدیگر محرم باشند. از نظر شرع نیز حلال است. شما اگر ده تا مشاوره نیز بروید، او را نمی‌شناسید؛ ولی اگر با او محرم شدید و دو تا مسافرت رفتید، او را می‌شناسید، در مسافرت که نمی‌تواند شخصیت خودش را مخفی کند. وقتی پدر و مادر راضی هستند، خدا نیز راضی است. لازم نیست کسی بفهمد، فقط دو خانواده بدانند کافی است. این بهتر از آن است که بعداً از یکدیگر جدا شوند، مهریه را اجرا بگذارند، از این دادگاه به آن دادگاه بروند.

بصیرت درست نتیجه محبّت به‌جا
محبتت را جای درست ببر. کار دین و مذهب همین است که جای محبت و مقدار آن را معلوم کند. امیرالمؤمنین-علیه السلام- نه خدا، بلکه بنده خدا است؛ برای همین شهید، تشییع جنازه و دفن شد. رسول خدا-صلی الله علیه و آله و سلم-نیز دفن شد. جبرائیل نیز می‌میرد و دفن می‌شود. عزرائیل نیز از طرف خدا قبض روح می‌شود. اما این خداست که دفن نمی‌شود. فقط خدا این‌طوری است. این را اشتباه نکنید. امیرالمؤمنین-علیه السلام- جان پیامبر-صلی الله علیه و آله و سلم-است، عِدل یکدیگر هستند. یعنی اندازه این دو تا را نگه‌دار. علی-علیه السلام- یکی است؛ دو تا نیست. جان پیامبر-صلی الله علیه و آله و سلم-است، جان پیامبر-صلی الله علیه و آله و سلم-نمی‌شود کم‌ارزش‌تر از خود پیامبر-صلی الله علیه و آله و سلم-باشد. فاطمه-سلام الله علیها- نمی‌شود علی-علیه السلام- نباشد؛ برای همین گفته‌اند که کفوّ علی-علیه السلام- است. «کُلُهم نورٌ واحد» خیلی مهم است که ما اینها را بدانیم. وقتی محبت‌هایمان به‌هم بخورد، بصیرتمان نیز به‌هم می‌ریزد.

اختلافات؛ به اندازه
امروزه ما در کشورمان اختلاف سیاسی داریم. این اختلاف سیاسی باید در همین فضای سیاسی بماند. اگر کمی بیشتر و از جایش خارج شد، مقابل یکدیگر قرار می‌گیریم. دیگر نمی‌توانیم با همدیگر زندگی کنیم. من به این آقا صدها اشکال دارم،‌ اما باید اندازه نگه دارم. اگر شما به پدرتان اشکال دارید، اشکال شما سرجایش، اما نباید او از پدر بودن بیفتد. مدیر شما بد رفتار می‌کند، اما فعلاً مدیر است، باید کار انجام شود. اگر پشت او را خالی و ضعیفش کنید، کار می‌خوابد. مردم بی‌پول هستند شما نیز با بدگویی، تنفر را در جامعه زیاد می‌کنید. این آدم باید چهار سال بماند و سپس برود؛ ولی الان جایگاهی برای خودش دارد. کسی را که خوب عمل کرده است نیز خیلی بالا نبر.

آقای بروجردی(ره) و حفظ آبروی کارمند
به آقای بروجردی(ره) گفتند: مُقَسِّم شهریه شما آدم خوبی نیست؛ او را عوض کنید. خیلی از آقایان علما این را گفتند؛ ولی آقای بروجردی(ره) او را عوض نکرد. تا اینکه یکی از آقایان آمد و خصوصی به ایشان گفت: آقا! اینها همان‌طور که حرف شما را گوش می‌کنند، دوست دارند شما نیز حرفشان را گوش کنید. آقای بروجردی(ره) گفت: من نیز با عوض کردن او موافقم؛ ولی این آقا وقتی در تشکیلات دفتر بنده وارد شد، چهار مثقال آبرو داشت، شش مثقال نیز من به او دادم و معروف شد. من می‌خواهم طوری او را بردارم که آن چهار مثقال آبروی خودش به‌هم نخورد. این رفتار نشان از عقل بالا است.
پیامبر-صلی الله علیه و آله و سلم-فرمودند: من با کسانی که در جریان اسلام به من کمک کرده‌اند، برخورد نمی‌کنم تا اینکه خودشان، خودشان را ضایع کنند. برای همین است که پیامبر-صلی الله علیه و آله و سلم-با آنها برخورد نکرد؛ وگرنه آنها محارب بودند. رُحَماءُ بَينَهُم؛ «با یکدیگر مهربانند».

حفظ آبرو تا وقتی با دشمن نباشد
در جامعه شیعی نباید تنفر ایجاد شود؛ مگر اینکه ‌بفهمیم این آقا دستش در دست دشمن است.‌ این دیگر عین دشمن است. نه فقط ممنوع التصویرش می‌کنند؛ بلکه او را ممنوع الآبرو نیز می‌کنند. چون می‌دانند اگر این کار را نکنند، او کار دیگری می‌کند و افراد دیگری را منحرف می‌سازد. من این فرد را به‌جای شخص دیگری نمی‌گذارم. ما بی‌خودی یک نفر را زیاد دوست داریم، بی‌خودی نیز از کسی متنفریم. موالاتمان اشکال دارد. این اندازه از غلّو، کار دستمان می‌دهد. علی-علیه السلام- نباید خدا شود، این باید معلوم باشد.

پرهیز از فراموشی دشمنی‌ها
بغض شما نیز باید به اندازه باشد. باید معلوم باشد که بغضت را در کجا صرف می‌کنی. حضرت فرمود: معادات. یعنی من دشمن دارم. کینه را از داعش یاد بگیرید. کینه‌ ما ضعیف است؛ برای همین نمی‌توانیم در مقابل دشمن بایستیم. زود یادمان می‌رود. مثلا اینکه سفارت ما را زده‌اند را زود یادمان رفته است. در این فتنه‌ای که راه انداختند، اگر سه، چهار روز بیشتر طول می‌کشید و روز نه دی اتفاق نمی‌افتاد، هیچ‌چیز از این مملکت نمی‌ماند. فکر نکنید بعد از آن، یکی مثل محمدرضا و رضاشاه را می‌آورند؛ بلکه یکی مثل هیتلر را می‌آوردند. آ‌نها خودشان کمتر از هیتلر نبودند؛ ولی آن کسی را که خودشان می‌خواستند، می‌آوردند. بنا داشتند اشتباهی را که در زمان انقلاب مرتکب شده‌اند، جبران کنند. برای همین یک انقلاب رنگین به راه انداختند. الان نیز همان دشمنی با ما وجود دارد. شما اگر یادتان برود که دشمن دارید، از نقشه‌ها دور می‌افتید.

لعن؛ ترجمانی از بغض
ما در تعبیر روایات، لعن داریم. لعن یعنی همین توجه. شما در زیارت عاشورا باید صد بار این لعن را بگویید:
«اَللَّهُمَّ الْعَنْ أَوَّلَ ظَالِمٍ ظَلَمَ حَقَّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ آخِرَ تَابِعٍ لَهُ عَلَي ذَلِكَ اَللَّهُمَّ الْعَنِ الْعِصَابَهَ الَّتِي جَاهَدَتِ الْحُسَيْنَ وَ شَايَعَتْ وَ بَايَعَتْ وَ تَابَعَتْ عَلَي قَتْلِهِ اللهُمَّ الْعَنْهم جَمیعاً»
کسی که بر اسب زین گذاشته و به آن لجام زده را نیز باید لعن کنید؛ تا یادتان نرود که اینها دشمن هستند. مشهد نیز که رفتید باید اول هارون و مأمون را چهارصد بار لعن کنید و بعد بگویید: «السَّلامُ عَلَیْکَ یَا عَلِی‌بْنِ‌موسَی‌الرِّضَا». من این عدد چهارصد را از چند نفر از علماء شنیده‌ام. چرا هارون آنجا دفن است؟ چون همان‌طوری که به امام رضا-علیه السلام- سلام می‌دهید، لعن دشمن نیز یادتان نرود. تا این را کنار نزنید او نمی‌آید.

دوستی با دوستان اهل‌بیت-علیهم  السلام- و دشمنی با دشمنان آنان
در تعبیری از امام معصوم-علیه السلام- هست که ما، ائمه، خیلی زحمت کشیده‌ایم تا دشمن را از دوست جدا کنیم و معلوم شود که چه کسی را و برای چه لعن کنید. مثلا‌ پدری به بچه‌اش می‌فهماند و می‌گوید که این افراد خوب و آنها بد هستند؛ این دوست من و آن دشمن من است. بچه نیز باید بفهمد که باید با دوست پدرش، دوست باشد و با دشمن او دشمنی کند.
حضرت فرمود: با دوست ما دوست باش، هرچند قاتل پدرت باشد. قاتل پدر، دوست می‌شود؟ بله! به‌خاطر ائمه می‌شود. با دشمن ما نیز دشمن باش، هرچند قاتل پدرت باشد. چه کسی می‌تواند این ملاک را برای خودش نگه دارد؟ تعارف نداریم! وقتی این معنا به‌هم می‌خورد ما به سراغ گناه می‌رویم. چون نسبت به گناه تنفر نداریم. اگر کسی تنفرش را درست کند و آن را مدیریت کند، نسبت به گناه تنفر پیدا می‌کند. معلوم است که گناه از شیطان است. همیشه باید بگوییم: «اَعُوذ بالله مِن الشَّیْطان الرّجِیم»؛ این ذکر، مثل لعن است. درحالی‌که من از شیطان خوشم می‌آید؛ هنوز بغض او برایم نیامده است. از او کینه ندارم. اگر این بغض و کینه بیاید، دیگر وساوس او را قبول نمی‌کنم.

خطاها نتیجه اشتباه در حبّ و بغض‌ها
چرا حرف پدرم را گوش نمی‌کنم؟ چون هنوز محبت او برایم نیامده است. شما اگر صد اشکال به پدرت داشته باشید، نمی‌توانید با او در اموری که درست است، مخالفت کنید. در غیر این صورت، آن موالات به‌هم می‌خورد. حالا شما بسنجید و ببینید که در قضایای زندگی‌تان چه اتفاقی افتاده است؟ خانم باید شوهرش را دوست داشته باشد، ولی ندارد. لذا نمی‌تواند شوهرداری کند. یا برعکس، آقا خانمش را دوست ندارد؛ حواسش پی خانم دیگری رفته است؛ به همین دلیل نمی‌تواند در خانه زن‌داری کند. خانم حواسش پرت است، «حُسْنُ التَبَعُّلْ» بلد نیست. آقاپسر حواسش جای دیگری است، پدر و مادرش را کنار گذاشته است. مثلاً عمه‌اش را به‌جای مادرش قرار داده است. عمه‌ را نیز باید دوست داشته باشید؛ اما به اندازه خودش نه به اندازه مادر. پدرخانم را باید دوست داشت؛ اما هر کسی را به اندازه خودش. اگر اشکالی به پدر و مادر دارم، به آنها می‌گویم؛ ولی آنها را به من سپرده‌اند، باید مراعات کنم. غذای حلال را دوست دارم و از غذای حرام بدم می‌آید.
ببینید، پس دین چیزی جز حبّ و بغض نیست. اگر حبّ و بغض درست شود، همه دین درست می‌شود. هر جا دیدید که خطا کردید، برگردید و ببینید کجا در حبّ و بغض اشکال دارید؟

عملکرد امیرالمؤمنین-علیه السلام- ملاک مرزبندی‌ها
امیرالمؤمنین-علیه السلام- در چهار جنگی که داشت، چگونه خط‌کشی کرد؟ در جنگ جمل که عایشه در مقابلش بود، یک‌جور خط‌کشی کرد؛ در جنگ صفیّن در مقابل معاویه و در جنگ نهروان در مقابل خوارج نیز یک‌گونه خط‌کشی کرد. در آن درگیری نیز که خیلی مفصل نشد (عده‌ای جمع شدند و سیزده سؤال از امیرالمؤمنین-علیه السلام- پرسیدند) به یک طریق خط‌کشی کردند. تکلیف ما را معلوم کردند که قضایا چگونه است و چه شرایطی پیش می‌آید. انسان باید در زندگی، این خط و ربط‌ها را میزان کند.

لزوم رعایت وحدت
رفتارهای امیرالمؤمنین-علیه السلام- را در آن ۲۵ سال که نشستند، ببینید. باید وحدت را رعایت کنیم. کسانی‌که مخالف وحدت هستند اگر در زمان امام باقر-علیه السلام- بودند به ایشان نیز اشکال می‌گرفتند.

امام باقر-علیه السلام- می‌فرمود: باید بروید پشت سر اینها نماز بخوانید. اینها هر کدام سر جایش درست است. امام صادق-علیه السلام- نیز همین کار را کرد. امیرالمؤمنین-علیه السلام- نیز همین کار را کرد؛ در ابتدا بیعت نکرد؛ ولی بعدش بیعت کرد. امیرالمؤمنین-علیه السلام- اسلام را می‌خواهد. اگر همه چیزش را داد، به‌خاطر اسلام بود. اگر مصلحت اسلام باشد با آن آقا رفت و آمد نیز می‌کند، مشاوره نیز به او می‌دهد. اینها را نباید با یکدیگر قاطی کنیم.

اصلاح مرزبندی‌ها نتیجه اصلاح حبّ و بغض‌ها
بغضمان را باید حفظ کنیم. این مهم است که من باید در کار و رفتارم مرزبندی‌ها را میزان کنم. متأسفانه این مسأله کور شده است. خیلی واضح نیست؛ چون مرزبندی‌ها و خط‌کشی‌ها واضح نیست. گاهی ما بی‌خودی همدیگر را تکفیر یا تأیید می‌کنیم. بی‌جهت غلوّ می‌کنیم. بی‌خودی چیزهایی را می‌پذیریم یا چیزهایی را رد می‌کنیم. اگر حبّ و بغض ما درست شود، مرزبندی‌ها نیز درست می‌شود.