qadiriye.ir

نشریه ی غدیریه-بیانات استاد الهی

بسم الله الرحمن الرحیم

حرکت از ظلمت به سوی نور به‌ واسطه‌ی اهل‌بیت-علیهم‌السلام-


«الحَمْدُ لله رَبِّ العالَمین الصَّلوةُ وَالسَّلامُ علیٰ سَیِّدِنا وَنَبِیِّنا وحَبیبِ قُلوبِنا وَطَبیبِ نُفوسِنَا وَشَفِیعِ ذَنوبِنا اباالقاسِمِ المُصْطَفیٰ مُحَمَّد و آلِهِ الطّاهَرین الْمِعْصومینَ المُکَرَّمین وَ لَعْنُ الدّائم علیٰ اعدائِهِمْ اجٔمَعین
اَللّهُمَّ اِنّا نَرْغَبُ اِلَیْکَ فى دَوْلَةٍ کَریمَةٍ تُعِزُّ بِهَا الاِْسْلامَ وَاَهْلَهُ وَتُذِلُّ بِهَا النِّفاقَ وَاَهْلَهُ وَتَجْعَلُنا فیها مِنَ الدُّعاةِ اِلى طاعَتِکَ وَالْقادَةِ اِلى سَبیلِکَ وَتَرْزُقُنا بِها کَرامَةَ الدُّنْیا وَالاْخِرَةِ»

صلواتی برای امام عصر-علیه‌السلام- مرحمت بفرمایید.

این بحث مهمی است، عزیزان لطفا با دقت دنبال کنید!
خداوند ‌در قرآن خودش را نور معرفی می‌کند
«اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْض» (نور/۳۵) این زمینه را برای ما نیز می‌خواهد ایجاد کند که وجود ما هم نورانی شود، پس قرار است در وجود ما نور شکل بگیرد که البته در حال حاضر در وجود ما نیست!

در جای دیگر می‌فرماید: «اللَّهُ وَلِيُّ الَّذينَ آمَنوا يُخرِجُهُم مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النّورِ» (بقره/۲۵۷)
این عالَم، عالَم ظلمانی است؛ یعنی همه چیز خلاف آن چیزی است که قرار است ما دنبال کنیم؛ مثلا اگر ما در عالم فرشته‌ها بودیم و همه چیز موافق ما بود دنبال کمال و اصلاح بودن راحت بود، ولی بر روی زمین هیچ چیزی با ما سازگار نیست، ظلمتش هم ظلمت خاصی است.
خداوند متعال در قرآن می‌فرماید: «أَوْ کَظُلُمَاتٍ‌ فِي‌ بَحْرٍ لُجِّی» خدا می‌خواهد آن تاریکی خاص را توصیف کند؛ لذا می‌فرماید فرض کنید در یک شب تاریک ظلمانی که اتفاقا شما هم در دریا هستید، دریا طوفانی شود؛ «يَغْشَاهُ‌ مَوْجٌ‌ مِنْ‌فَوْقِهِ‌ مَوْجٌ‌» موج بر روی موج باشد، به گونه‌ای که «مِنْ‌ فَوْقِهِ‌ سَحَابٌ‌» گویا تمام ابرها روی آب دریا ایستاده‌اند «ظُلُمَاتٌ‌ بَعْضُهَا فَوْقَ‌ بَعْضٍ‌» تاریکی بر روی تاریکی! آن‌قدر تاریک که اگر شما دستت را بیرون آوری «لَمْ‌يَکَدْ يَرَاهَا» دست خودت را از شدت تاریکی نمی‌بینی.
شما وقتی به حرم امام رضا-علیه‌السلام- مشرف می‌شوید چقدر حالتان عوض می‌شود و صفا وجود شما را می‌گیرد، چرا؟ چون آن‌جا دیگر ظلمانی نیست، گویا متعلق به آن مکان هستی، می‌بینی آن‌جا حالت خوب است، با خودت می‌گویی ای کاش! هیچ‌ وقت از این‌جا بیرون نمی‌رفتم؛ حرم سیدالشهدا-علیه‌السلام- هم که می‌روید همین‌‌طور است؛ به مسجد هم که می‌روید باز یک بخشی از آن نور در وجود شما شکل می‌گیرد؛ در هیئت و مجالس اهل بیت-علیهم‌السلام- هم همین‌‌طور است، چون این مکان‌ها قطعه‌ای از بهشت هستند وگرنه وقتی شما از حرم بیرون می‌آیید باز همان آدم سابق هستید، همان آش و همان کاسه!

همین ‌که انسان می‌خواهد یک مقدار آدم خوبی شود صد تا عامل نمی‌گذارد، موانعی جلوی او قرار می‌گیرد که انسان خوبی نشود، اصلا شیطان، نفس و شهوت به کنار، چون وجود انسان مادی است سنخیتی با نورانیت ندارد.
خب از یک طرف خداوند خودش را نور معرفی می‌کند از طرف دیگر می‌خواهد من نورانی شوم، این یک عملیات و فرایندی است که باید اتفاق بیفتد و این فقط کار خداوند متعال و معجزه است.
آقای بهجت-رحمة‌الله‌علیه- نورانی شد و از این‌جا رفت؛ آقای بروجردی و حضرت امام-رحمة‌الله‌علیهما- نورانی شدند، اصلا وجودشان تلألؤ نور شد و این سنگینی روح ما را نداشتند، این عملیات چقدر کار دارد تا اتفاق بیفتد؟ تا من بتوانم نور الهی را جذب کنم؟
قرآن این فرایند را توضیح می‌دهد «اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکَاةٍ فِیهَا مِصْبَاحٌ الْمِصْبَاحُ فِی زُجَاجَةٍ الزُّجَاجَةُ کَأَنَّهَا کَوْکَبٌ دُرِّیٌّ یُوقَدُ مِن شَجَرَةٍ مُّبَارَکَةٍ» (نور/۳۵) یعنی شما یک لوستر را در نظر بگیرید که چراغ‌ها و حباب‌هایی در آن است و همه به نقطه‌ی مرکزی وصل است که «یَکَادُ زَیْتُهَا یُضِیءُ» از آن‌جا نور تلألو می‌کند و نهایتا چلچراغ می‌شود، حالا قرار است این نور وجود من را بگیرد و وجود من که نورانی شود، مسیر را هم پیدا می‌کنم.
قرار است یک اتفاق مهم در وجود من بیفتد و من که در تاریکی محض هستم می‌خواهم به خدایی که نور محض است وصل شوم و این در حالی است که راه هم تاریک است.
خدا می‌گوید که من این نور را در مشکات قرار دادم؛ یعنی پیغمبر-صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم-
«فِیهَا مِصْبَاحٌ» یعنی امیرالمؤمنین-علیه‌السلام-؛ «الْمِصْبَاحُ فِی زُجَاجَةٍ» یعنی امام حسن و امام حسین-علیهما‌السلام-؛ «الزُّجَاجَةُ کَأَنَّهَا کَوْکَبٌ» یعنی حضرت زین‌العابدین-علیه‌السلام-؛
«دُرِّیٌّ» امام باقر-علیه‌السلام-؛ «یُوقَدُ» امام صادق-علیه‌السلام-؛ «مِن شَجَرَةٍ» موسی‌بن‌جعفر-علیه‌السلام-؛ «مُبَارَكَةٍ زَيْتُونَةٍ لا شَرْقِيَّةٍ وَلا غَرْبِيَّة»امام رضا-علیه‌السلام-؛ «يَكَادُ زَيْتُهَا» امام جواد-علیه‌السلام-؛ «يُضِيءُ وَلَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ نُورٌ عَلَي نُورٍ يَهْدِی اللَّهُ» امام زمان-علیه‌السلام- است.

تعابیر در روایات مختلف آمده است و مشکات به فاطمه‌ی زهرا-سلام‌الله‌علیها- هم گفته شده است، «مِنْ شَجَرَةٍ مُبارَکَةٍ» به پیامبر-صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم- و به ابراهیم خلیل-علیه‌السلام- هم گفته شده است.
اگر شما در تلألو این نور قرار بگیرید قرار است نورانی شوید، حالا عرض می‌کنم که این اتفاق به چه صورت می‌افتد «فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَيُذْكَرَ فِيهَا اسْمُه» (نور/۳۶) وقتی شما به حرم امام رضا-علیه‌السلام- مشرف می‌شوید نورانی می‌شوید، در حرم امام رضا-علیه‌السلام- «أَذِنَ اللَّهُ» خدا اجازه داده است که ارتباط برقرار کنید، دیگر ارتباط برقرار است.

رمز ماندگاری این نور در قلب مؤمن چیست؟ ما احتیاج داریم که این نور همیشه در وجود ما باشد، برای این امر یک اتفاقی باید بیفتد، در روایت آمده‌ است «هَلِ الدّینُ إلَّا الحُبُّ وَ الْبُغْض؟» (کافی/ج۸/ص۸۰) آیا دین به جز دوست و دشمن داشتن ‌است؟
پس دین حب و محبت است، حالا من محبت از کجا بیاورم؟ «مَنْ أَرَادَ اَللَّهُ بِهِ اَلْخَيْرَ قَذَفَ فِي قَلْبِهِ حُبَّ اَلْحُسَيْنِ -عَلَيْهِ‌اَلسَّلاَمُ- وَ حُبَّ زِيَارَتِهِ» (کامل‌الزیارات/ج۱/ص۱۴۲)
امام صادق-علیه‌السلام- فرمودند: وقتی خدا برای بنده‌ای خیر بخواهد محبت حسین-علیه‌السلام- و زیارتش را در دل او قرار می‌دهد.
اگر قرار شد یک نفر آن نور را بگیرد باید در وجودش حب شکل بگیرد و خدا این حب را از طریق حسین-علیه‌السلام- می‌خواهد به شما بدهد.
وقتی شما حسین-علیه‌السلام- را دوست دارید این محبت مثل یک پل بین شما و خدا ارتباط برقرار می‌کند و این حب همان نور است و سرانجام آن می‌شود «إنَّ الحُسَیْن مِصْباحُ الهُدىٰ» به این فرایند هدایت می‌گویند.
ما توانستیم این نور را از خدا جذب کنیم و استعداد نورانیت پیدا کنیم.
ببینید! نماز نور دارد، حج هم نور دارد، روزه هم نور دارد، تمام این‌ها از ائمه-علیهم‌السلام- است. امام صادق-علیه‌السلام- فرمودند: «نَحْنُ اَلصَّلاَةُ فِي كِتَابِ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ نَحْنُ اَلزَّكَاةُ وَ نَحْنُ اَلصِّيَامُ وَ نَحْنُ اَلْحَجُّ وَ نَحْنُ اَلشَّهْرُ اَلْحَرَامُ وَ نَحْنُ اَلْبَلَدُ اَلْحَرَامُ وَ نَحْنُ كَعْبَةُ اَللَّهِ وَ نَحْنُ قِبْلَةُ اَللَّهِ وَ نَحْنُ وَجْهُ‌اَللَّهِ» «ما در قرآن نماز، زكات، روزه، حج، ماه حرام، كعبه، قبله و وجه‌اللّٰه هستيم.» (بحارالانوار/ج۲۴/ص۳۰۳)
ما باطن نماز و روزه هستیم و اگر شما از باطن نماز، حسین-علیه‌السلام- را بگیرید نماز هیچ نیست، ‌چه‌قدر نمازخوان در ‌گودال بر سر امام حسین-علیه‌السلام- ریختند! پس نماز بدون امام جز تاریکی نیست.

من با پل ارتباطی محبت بین خودم و حسین-علیه‌السلام- صاحب نور شده‌ام.
روایت‌این است «وَاَللَّهِ لَنُورُ اَلْإِمَامِ فِي قُلُوبِ اَلْمُؤْمِنِينَ أَنْوَرُ مِنَ اَلشَّمْسِ اَلْمُضِيئَةِ بِالنَّهَارِ» (کافی/ج۱/ص۲۷۷)
به خدا قسم نور اهل‌بیت-علیهم‌اسلام- در دل مؤمنین‌ از نور خورشید در وسط روز بیشتر است و این نور به برکت امام حسین-علیه‌السلام- در دل مؤمنین قرار گرفت.
آن‌چه که باعث شد حسین-علیه‌السلام- این اجازه را پیدا کند و این نور را در این عالم منتشر کند این است که حسین-علیه‌السلام- بلا را به جان خرید و چیزی که باعث شد در جان پیغمبر-صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم- جای بگیرد و بشود «حُسَيْنٌ مِنِّی وَ أَنَا مِنْ حُسَيْنٍ» (الارشاد مفید/ج۲/ص۱۲۷) این بود که وقتی خدا اعلام کرد چه کسی حاضر است در کربلا باشد؟ حسین-علیه‌السلام- بلند شدند و فرمودند: من حاضر هستم، این سؤال سه بار پرسیده شد و فقط ایشان جواب داد.

روزی سلمان-رحمة‌الله‌علیه- می‌بیند حسین-علیه‌السلام- که چهار سال بیشتر نداشت ناراحت است، می‌پرسد: چرا حالت این ‌گونه است؟ حضرت-علیه‌السلام- فرمودند: سلمان! مرا در کربلا می‌کشند! خواهرم را به اسارت می‌برند، ببینید حضرت-علیه‌السلام- در چهار سالگی این قضایا را می‌گوید!

باید برای مصیبت‌زدگی خدا را شکر کنیم، حسین-علیه‌السلام- بلا را قبول کرد، ما چه چیزی را قبول کردیم؟
وقتی در سجده زیارت عاشورا می‌گوییم، «اَلْحَمْدُللَّهِ عَلی عَظیمِ رَزِیَّتی» یعنی خدا را شکر که به ما مصیبت رسید!
خب چرا باید بگوییم الحمدالله؟ چون خدا اراده کرده است که این بلا به حسین-علیه‌السلام- برسد، حسین-علیه‌السلام- هم این بلا را قبول کرده است، ما با چیزی که خدا خواسته است مخالفت نمی‌کنیم و هر چه خدا بخواهد را دوست داریم.
ما چون مصیبت‌زده‌ی حسین-علیه‌السلام- شده‌ایم یک حرارتی از محبت او در وجود ما قرار گرفت که به فرموده‌ی رسول خدا-صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم- «لا تَبْرَدُ اَبَداً» این حرارت هرگز خاموش و سرد نمی‌شود. (مستدرک‌الوسائل/ج۱۰/ص۳۱۸)
این سیاه پوشیدن و عزاداری کردن نشانه‌ی همان حرارت است؛ لذا در شب اول محرم که جبرائیل پیراهن امام حسین-علیه‌السلام- را از یمین عرش آویزان می‌کند و اعلام عزا می‌کند ما هم روی زمین این را می‌فهمیم و صاحب ‌‌عزا می‌شویم، مصیبت‌زده‌ی حسین-علیه‌السلام- می‌شویم.

چند چیز در این مصیبت‌زدگی مهم است، اولین چیز گریه است، جریان گریه بسیار بسیار مهم است و باید به آن پرداخته شود، منتهی این اتفاق آن‌‌طور که باید نیفتاده است، اصلا جریان گریه چیست؟ حضرت-علیه‌السلام- فرمودند: «اَنَا قَتيلُ العَبَرات» (منتهی‌الامال/ص۵۳۸)
نفرمودند: انا قتیل الدم! یعنی نفرمودند من کشته‌ شده‌ی اشک هستم، بلکه فرمودند من کشته شده‌ی عبرات هستم؛ عبرات یعنی چه؟ وقتی گریه‌ای همراه با عبرت باشد به آن “عِبْرَه” می‌گویند؛ یعنی من کشته شده‌ی گریه‌ای هستم که در آن عبرت است، به این‌ معنی که ما هم زیر بار ظلم نرویم.

ابراهیم با گریه بر امام حسین-علیه‌السلام- به مقام امامت رسید.
فقط یک گوشه از اندازه و قیمت گریه را برای شما می‌گویم، ابراهیم خلیل‌الله-علیه‌السلام- شاگرد اول نبوت بعد از پیغمبر-صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم- باید سخت‌ترین امتحان را پس بدهد که هیچ پیغمبری به عهده‌اش نبوده است و آن ذبح اسماعیل-علیه‌السلام- است. اسماعیل-علیه‌السلام- آماده است، چون خودش پیغمبر است و می‌داند که باید به پدرش در این امر کمک کند؛ لذا به پدرش می‌گوید دست، پا و چشم‌های من را ببند که مبادا چشمت به چشمم بیفتد و ترحم کنی و کارت را زود انجام بده، آن‌قدر خنجر را تیز انتخاب کن که تا خنجر را زدی کار تمام شود!
ببینید چه اتفاقی می‌افتد، ابراهیم-علیه‌السلام- آماده می‌شود، ولی ذبح اسماعیل-علیه‌السلام- اتفاق نمی‌افتد، ابراهیم-علیه‌السلام- متوجه مطلبی می‌شود! داستان چیست؟ داستان این است که قرار است به ابراهیم-علیه‌السلام- مقام امامت داده شود و امتحانش این ذبح است که اگر خوب انجام دهد به او مدال امامت می‌دهند، وگرنه امامت که بعد از پیغمبری است دیگر به ابراهیم-علیه‌السلام- داده نمی‌شود.
ابراهیم-علیه‌السلام- دید اسماعیل-علیه‌السلام- ذبح نشد، فکر کرد امتحان را رد شده و یک جای کارش خراب بوده است وقتی خنجر را به سمت سنگی پرت کرد سنگ دو نیم شد.
همین‌طور که در فکر و ناراحت بود، وقتی داشت با اسماعیل-علیه‌السلام- از بلندی پایین می‌آمد جبرائیل را دید! جبرائیل به او گفت: ابراهیم چرا ناراحت هستی؟
ابراهیم-علیه‌السلام- گفت: چرا این اتفاق افتاد؟ من برای این لحظه آماده شده بودم و روی خودم کار کرده بودم.
جبرائیل گفت: حالا بیا با هم برویم به تو چیزی بگویم، ای ابراهیم! به من بگو اسماعیل-علیه‌السلام- را بیشتر دوست داری یا حسین-علیه‌السلام- را؟ ابراهیم گفت: معلوم است که حسین-علیه‌السلام- را بیشتر دوست دارم.
جبرائیل گفت: ای ابراهیم! حسین-علیه‌السلام- را بین دو نهر آب، بین دجله و فرات غریبانه به مسلخ ‌بردند، ابراهیم! حسین-علیه‌السلام- آن‌جا غریب بود! خواهرش نمی‌توانست کاری کند، همه بر سرش ریختند، هر کسی با هر چه داشت حمله می‌کرد، ابراهیم! با کعب و شمشیر آمدند، با نعل اسب آمدند، با سنگ و عصا آمدند!
ابراهیم-علیه‌السلام- وقتی این‌‌ مصیبت‌ها را شنید آن‌قدر گریه کرد و خودش را زد که بی‌حال شد.
جبرائیل آرامش کرد گفت: ابراهیم! بشارت باد بر تو به این‌که امام شدی، این مقام را به‌ خاطر گریه بر حسین-علیه‌السلام- گرفتی، حتی اگر اسماعیل-علیه‌السلام- را ذبح می‌کردی چنین اتفاقی نمی‌افتاد،‌ ولی خدا گریه برای مظلومیت حسین-علیه‌السلام- و این قطرات اشک را خیلی دوست دارد، تو برای او اشک ریختی و خدا هم مقام امامت را به تو داد.
این معنی همان روایت است که گفتیم: «مَنْ أَرَادَ اَللَّهُ بِهِ اَلْخَيْرَ قَذَفَ فِي قَلْبِهِ حُبَّ اَلْحُسَيْنِ-علیه‌السلام- وَ حُبَّ زِيَارَتِهِ» امام صادق-علیه‌السلام- فرمودند: «كسى كه خداوند خير را براى او اراده کند در قلبش محبّت امام حسين-علیه‌السلام- و زيارت آن جناب را قرار می‌دهد» (کامل‌الزیارات/ج۱/ص۴۶۴)
همان حسین-علیه‌السلام- برادر زینب-سلام‌الله‌علیها- که با‌ غیرت‌ترین فرد روی زمین‌ است، جریان معجر و اسارت و…. را می‌داند؛ همان حسین-علیه‌السلام- که
با عاطفه‌ترین فرد روی زمین است و چه‌قدر علی اصغر و علی اکبر را دوست دارد.

با فرزندان حسین-علیه‌السلام- چه کردند؟
رقیه-سلام‌الله‌علیها- برای او فاطمه بود، با رقیه چه کردند؟ پهلویش شکسته شد، کتک و سیلی خورد!
بیشترین غصه‌ی حسین-علیه‌السلام- برای حرمش بود، وقتی به حضرت-علیه‌السلام- گفتند: آقا چرا ناراحت هستید؟ می‌فرمایند: من از شهادت باکی ندارم، ولی آن چیزی که اذیتم می‌کند و برای آن نگران هستم، این است که زن و فرزندان‌ ما را به اسارت می‌برند!
این اسارت، یعنی هزار مسئله که یکی از آن خرابه‌ی شام است، یکی مجلس یزید-لعنة‌الله‌علیه- است، یکی سر حسین-علیه‌السلام- و چوب خیزران است!

آفرین! با معرفت گریه کن، این اشک‌ها گران است، خود فاطمه-سلام‌الله‌علیها- می‌خرد.
والله قسم در هر جلسه فاطمه-سلام‌الله‌علیها- با ظرف مخصوصی می‌آید و اشک عزاداران را جمع می‌کند.
فاطمه-سلام‌الله‌علیها- از شما می‌خواهد که خوب عزاداری کنید، باید ضجّه بزنید، چرا ضجّه؟ به‌جای همه‌ی آن‌هایی که به حسین-علیه‌السلام- خندیدند! این خندیدن افراد داغدیده و مصیبت‌زده را خیلی زجر داد، این خندیدن خیلی گران بود و خیلی اذیت کرد! باید به‌جای آن ضجّه بزنید.
علیٰ لَعْنَتُ اللهِ عَلی القَوْمِ الظّالِمین…

وصلی‌‌الله ‌علی ‌محمد و آله.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

رزمندگان کرج؛ هیئت نورالشهداء؛ شب‌سوم؛ ۹۸/۶/۱۱