qadiriye.ir

نشریه ی غدیریه-بیانات استاد الهی

بسم الله الرحمن الرحیم

با قرار گرفتن در مسیر ولایت، خداوند همه چیز به انسان می‌دهد

اثر لقمه‌ی حرام در روند رشد معنوی فرد چگونه است؟ کسی که حرام‌خوار است کارهای دیگری هم انجام می‌دهد، چنین فردی به جایی بند نیست، گمراه است؛ یعنی در مسیر واقع نشده و از مسیر جدا و دور است «حَلاَلُ مُحَمَّدٍ حَلاَلٌ أَبَداً إِلَى يَوْمِ اَلْقِيَامَةِ وَ حَرَامُهُ حَرَامٌ أَبَداً إِلَى يَوْمِ اَلْقِيَامَةِ لاَ يَكُونُ غَيْره» «حلال محمد-صلی‌الله‌علیه‌واله- هميشه تا روز قيامت حلال است و حرامش هميشه تا روز قيامت حرام است و غير حكم او حكمى نيست.» (اصول‌کافی/ج۱/ص۷۵) نتیجه‌‌‌ی آن کاملا روشن است، نتیجه این است که کسی حرام بخورد گمراه است، ولی بحث این است که وقتی نمی‌دانیم چیزی حرام است نمی‌توانیم و حق نداریم آن را حرام اعلام کنیم، سفره‌ی مؤمن مثل بازار مؤمن است، آن‌چه که سر سفره‌ی مسلمان و شیعه است حق ندارید آن را حرام قلمداد کنید و یا بگویید نجس است، «کلُّ شَی ءٍ لَک طاهِرٌ حَتّی تَعْلَمَ أَنَّهُ قَذِرٌ فَتَدَعَهُ بِعَینِهِ» «هر چیزی برای تو پاک است، تا آن‌گاه که بدانی و یقین پیدا کنی که نجس است و در آن حال، از آن چیز اجتناب کن» (فروع‌کافی/ج۷/ص۱۸۸)
همه جا احتیاط خوب است، منتهی احتیاط نباید به جایی برسد که خلاف احتیاط باشد، گاهی احتیاط برای انجام دادن و گاهی هم برای انجام ندادن است، به عنوان مثال شما جهت قبله را نمی‌دانید به چهار طرف نماز می‌خوانید یا اگر یک چیز نجس کنار یک چیز پاک است احتیاط می‌کنید، ولی این حالت خوب نیست که انسان همه چیز را حرام بداند و به عنوان یک فرد مذهبی ارتباطات فامیل را به هم بزند و یک حصار دور خود بکشد، بعد دیگران که لامذهب هستند با آن فامیل خود تماس بگیرند و او را گمراه کنند و از طرفی خیال این فرد هم راحت باشد که اهل مسجد و مسلمان است و کسی با او کاری ندارد! اصلا این‌‌طور نیست!
شما نیاز نیست فردی را هدایت کنید، ولی گاهی لازم است فردی را به اندازه‌ی یک قدم بیاورید و نگذارید یک قدم بیشتر به سمت گمراهی بردارد، هدایت که دست ما نیست؛ فردی خدمت امام باقر-علیه‌السلام- آمد و گفت: آقا! ما هرچه تلاش می‌کنیم فایده ندارد، حضرت-علیه‌السلام- فرمودند: منتظر باشید یک نقطه‌ی نورانی در قلبش ایجاد شود، بعد کشش پیدا می‌کند.
راجع به جمهوری اسلامی هم همین است در دنیا همه‌ گونه تابلویی بود، ولی تابلویی برای تشیع نبود، تمام گروه‌ها، دسته‌جات، بت‌پرست‌ها و….. تابلو داشتند، ولی در دنیا اگر کسی می‌خواست هدایت شود تابلویی برای شیعه نبود، و این برای جمهوری اسلامی خوب نبود. وقتی به حضرت امام-رحمة‌الله‌علیه- گفتند روایات فراوانی کار شما را تأیید می‌کند، فرمودند: ما از روی روایات نیامدیم، ما برای امر به معروف و نهی از منکر آمدیم کار به این‌جا رسید، در هر جریانی همین است ما باید بتوانیم الگوی‌ خود را ارائه دهیم.
با یک عده از اقوام به شاندیز مشهد رفتیم و هیچ موقع بنده به فرمایش علامه طباطبایی-رحمة‌الله‌علیه- حتی یک ساعت هم این عمامه را از سرم بر‌نداشتم، عده‌ای آن‌جا نشسته بودند که روی تخت آن‌ها همه چیز بود چای، قلیان، مواد‌مخدر، مشروب، چاقو و……. هر چه که فکر کنید روی تخت آن‌ها بود، ما پایین رفتیم و این‌ افراد تا ما را دیدند ترسیدند و شوکه شدند که حاج آقا از کجا وارد شد؟! من گفتم: به‌به! چه رفقای باصفایی دور هم جمع شده‌اند، دیدم یخشان باز شد و خودمانی شدند و گفتند: حاج آقا باصفاست و….. گفتم: خب یک چای بیاورید ما هم بخوریم، بعد پرسیدم: از کجا و برای چه آمدید؟ گفتند: از فلان شهر برای زیارت آمدیم الان هم برای صفا آمدیم، گفتم: یک مقدار رنگ مروت شما پریده است، همه چیز شما خوب است، ولی یک مقدار مروت و مردانگی کم دارید، گفتند: چه‌طور حاج آقا! گفتم: ببینید این چای‌ نوش جان شما، ولی کنار امام رضا-علیه-السلام- خجالت نمی‌کشید نجاست می‌خورید؟! جواب امام رضا-علیه‌السلام- را چه می‌دهید؟! شما چه‌‌طور مرامی دارید، مردانگی‌ شما کجا رفته است؟! همان‌جا شیشه‌های مشروب را در جوی آب ریختند و بعد گفتند: برای این‌که به شما ثابت کنیم حرف شما را گوش کردیم یک‌سری شیشه هم پشت ماشین است، آن‌ها را هم آوردند و همه را شکستند و گفتند: دیگر نجاست نمی‌خوریم؛ وظیفه‌ی من همین‌ مقدار بود، قرار نبود که من آن‌ها را نماز شب‌خوان کنم یا آن‌ها علامه شوند، من الان کاری که می‌توانستم انجام بدهم این بود که آن‌ها نجاست نخورند.

می‌بینید فرد به خانه‌ی برادرش نمی‌رود، چون فلان وسیله را دارند! خیلی از مسجدی‌ها گمراه شدند و خیلی از گمراهان مسجدی شدند راه را گم نکنیم.
جوانی را در خیابان می‌بینید، اگر کاری از دست شما بر می‌آید برای او انجام دهید، وگرنه با روی خوش با او برخورد کنید؛ مثلا بگویید آقا! چند تا شکلات دارم و به او تعارف کنید همین مقدار کفایت می‌کند و نمک‌گیر می‌شود، این شیرینی روی او اثر می‌گذارد، اما اگر اخم کردید شیطان می‌آید و او را از امام حسین-علیه‌السلام- جدا می‌کند.
چرا با پسر خود این گونه رفتار می‌کنید؟ پسر شما فرزند شماست، حالا در فلان کار کاستی دارد، به او کاری نداشته باشید، به او احترام بگذارید، محبت کنید و به یک کارشناس مؤمن بگویید با او حرف بزند.
بنده از تهران با اتوبوس می‌آمدم یک آقای اردبیلی کنارم نشسته بود، احوال‌پرسی ترکی هم بلد بودم، به او گفتم: اوضاع و احوال چه‌‌طور است؟ گفت: همه چیز خوب است، ولی یک چیز زندگی ما را تلخ کرده است و ما دعوا داریم! گفتم: مشکل چیست؟ گفت: دخترم بدحجاب است و ما با او مشکل داریم، گفتم: با این کاری که شما انجام می‌دهید، می‌خواهید او را مسلمان کنید یا کافر؟! سؤال کردم نماز می‌خواند؟ گفت: نماز امام زمان-علیه‌السلام- و جعفرطیار-رحمة‌الله‌علیه- هم می‌خواند، روزه هم می‌گیرد، گفتم: تمام این موارد او را وصل می‌کند، احترام به شما می‌گذارد؟ گفت: بله، بی‌ادبی نمی‌کند. گفتم: شما قبول دارید به خاطر این کمبودی که دارد، دارید دین را از او می‌گیرید و فقط می‌خواهید خودتان را آرام کنید؟ شما یک بسته اسکناس به یک خانوم از فامیل و اقوام که او را دوست دارد بدهید که او آرام ‌آرام وضعیت حجاب دختر شما را درست کند، آخرش هم این است که دختر شما نمی‌پذیرد، اما باز این مجوز کار شما نیست.

ما دین داریم و دین ما در تشخیص باز است، دین ما یک دین اجتهادی است؛ یعنی این مراجع بزرگوار که الان هستند اجازه دارند در مورد مسائل مختلف فکر کنند و نظر بدهند؛ به عنوان مثال این دین به شما می‌گوید اگر لازم شد کشته، مرده یا نجس بخورید! نجس که نجس است، خوردن مرده هم که حرام است، ولی مراجع می‌گویند در مواقعی می‌‌توان این کار را انجام داد؛ مثل جایی که هیچ غذایی نیست، این دین است؛ لذا این‌طور برخورد نکنید که مسیر، مسیر دیگری شود، بلکه کار را به یک کارشناس بسپارید. ما دوازده سال در نهی از منکر تندروی و اشتباه کردیم از پیغمبر-صلی‌الله‌علیه‌واله‌وسلم- می‌خواهیم به ما یاد بدهد که زندگی ما مثل زندگی پیغمبران-صلوات‌الله‌علیهم- شود، زندگی ما کجا زندگی پیغمبران کجا!

رسول خدا-صلی‌الله‌علیه‌واله‌وسلم- فرمودند«مَنْ أَحَبَّ أَنْ يَحْيَا حَيَاةً تُشْبِهُ حَيَاةَ اَلْأَنْبِيَاءِ وَ يَمُوتَ مِيتَةً تُشْبِهُ مِيتَةَ اَلشُّهَدَاءِ وَ يَسْكُنَ اَلْجِنَانَ اَلَّتِي غَرَسَهَا اَلرَّحْمَنُ فَلْيَتَوَلَّ عَلِيّاً وَ لْيُوَالِ وَلِيَّهُ وَ لْيَقْتَدِ بِالْأَئِمَّةِ مِنْ بَعْدِهِ فَإِنَّهُمْ عِتْرَتِي خُلِقُوا مِنْ طِينَتِی» «هر كس دوست دارد مانند پيغمبران زنده بماند و چون شهداء بميرد و در بوستانى كه خدا كاشته است وارد شود، بايد پيرو على-علیه‌السلام- باشد، با دوستدار او دوستى كند و به امامان پس از وى اقتداء كند، زيرا آن‌ها عترت من‌ هستند كه از گِل من آفريده شدند.» (اصول‌کافی/ج۱/ص۲۹۸)
هر کس دوست دارد زندگی او مثل زندگی انبیا-صلوات‌الله‌علیهم- شود و وقتی از دنیا رفت جزء شهدا شمرده شود و در بهشت قرار بگیرد، علی-علیه‌السلام- را دوست داشته باشد.
آیا در میان ما کسی است که در وجود خود به محبت علی-علیه‌السلام- شک کند؟!! ما علی-علیه‌السلام- را دوست داریم، محبت ایشان در قلب‌ ماست و هر کس علی-علیه‌السلام- را دوست داشته باشد او را هم دوست داریم، این دعای پیغمبر-صلی‌الله‌علیه‌واله‌وسلم- است، پس هر کس که علی -علیه‌السلام- را دوست دارد مشمول این دعای پیامبر-صلی‌الله‌علیه‌واله- می‌شود.

حضرت-صلی‌الله‌علیه‌واله- فرمودند: خدایا! فهم منِ پیغمبر را به این‌ افراد عنایت کن و شما این فهم را پیدا کردید، می‌دانید از کجا پیدا کردید؟ وقتی درِ خانه امام صادق-علیه‌السلام- می‌روید این فهم را پیدا می‌کنید، وقتی دنبال امام زمان-علیه‌السلام- می‌روید این فهم را پیدا می‌کنید.
حضرت-صلی‌الله‌علیه‌واله- در ادامه می‌فرمایند: و وای بر مخالفین آن‌ها«وَ وَيْلٌ لِلْمُخَالِفِينَ لَهُمْ مِنْ أُمَّتِي اَللَّهُمَّ لاَ تُنِلْهُمْ شَفَاعَتِی» «واى بر آن كسانى كه از امتم مخالف آن‌ها باشند؛ خدايا! شفاعت مرا به آن‌ها مرسان.»

خداوند بی‌خود روی کسی حساب باز نمی‌کند، اگر روی کسی حساب کرد درست حساب می‌کند.
اگر یک موقع آقازاده‌ای در مسجد قرآن می‌خواند یا تکبیر می‌گوید در وجودش یک جریانی دارد که او را قبول کردند، حتی ممکن است خودش هم خبر نداشته باشد، از طرف دیگر ممکن است یک نفر هم جایی خرابکاری کرده است یا با پدر و مادرش خوب رفتار نکرده است؛ لذا قبولش نکردند.
اگر فرزند شما رو به قبله می‌ایستد و نماز می‌خواند، هیچ چیز دیگری از خداوند نخواهید، چون این معجزه است که یک جوان در این اوضاع رو به قبله بایستد، پس این یک زمینه‌ای دارد وگرنه کار به آسانی به این‌جا نمی‌رسد که خدای متعال بار بر دوش او بگذارد «اللَّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسَالَتَهُ» (انعام/۱۲۴) خدای متعال می‌داند رسالت خود را کجا بگذارد، وجود این شخص محاسبه شده است؛ امیرالمؤمنین-علیه‌السلام- وقتی شمشیر می‌زدند می‌فرمودند من هفتاد نسل را نگاه می‌کنم اگر ببینم مقداری خوبی در آن فرد است او را نمی‌کشم.
اگر دیدید در مسجد راحت نشسته‌اید و امری نیست که مدام شما را تحریک کند تا بلند شوید و بروید، این روایت را به یاد بیاورید که مؤمن در مسجد مثل ماهی در آب است، پس بدانید این یک نشانه است.
ائمه-علیهم‌السلام- این مسیر را به ما نشان دادند، پس مسیر را پیدا کنید، راه را گم نکنید و بدانید خدا با ماست، خوبی‌های کار را ببینید و چیزی که باید باشید را پیدا کنید، اما مغرور نباشید.

رضوان و رحمت خدا بر علامه طباطبایی، اگر می‌خواهید در دنیا چیزی دستگیرتان شود، هر روز سه تا «قل‌هو‌الله» برای این بزرگان، علما و مراجع بخوانید بعد می‌بینید به شما چه عنایت می‌کنند؛ ایشان فرمودند: خدای متعال روی عنکبوت حساب باز کرد و به آن رسالت داد تا جان پیغمبر-صلی‌الله‌علیه‌واله‌وسلم- را حفظ کند، گردن کلفت‌های قریش دست به شمشیر آمدند، اما یک عنکبوت مقابل تمام آن‌ها ایستاد! الله‌اکبر! خداوند روی یک پشه حساب باز کرد، پس شما هم کاری کنید که خدای متعال روی شما هم حساب باز کند، کاری کنید تا یک حساب جاری روی شما باز شود و بگویند این آدم ماست.

امیرالمؤمنین-علیه‌السلام- فرمودند: هر کس می‌خواهد برای اهل‌بیت-علیهم‌السلام- باشد، بعد از اقامه این ذکر را بگوید «ﺍَﻟّﻠﻬُﻢَّ ﺻَﻞِّ ﻋَﻠﻲ ﻣُﺤَﻤَّﺪٍ ﻭَ ﺁﻝِ ﻣُﺤَﻤَّﺪٍ ﻭَ ﺍَﻓْﺘَﺢْ ﻣَﺴﺎﻣِﻊَ ﻗَﻠْﺒﻲ ﻟِﺬِﻛْﺮِﻙَ ﻭَ ﺛَﺒِّﺘْﻨﻲ ﻋَﻠﻲ ﺩﻳﻨِﻚَ ﻭَ ﺩﻳﻦِ ﻧَﺒِﻴِّّﻚَ ﻭَ ﻟﺎ ﺗُﺰِﻍْ ﻗَﻠْﺒﻲ ﺑَﻌْﺪَ ﺍِﺫْ ﻫَﺪَﻳْﺘَﻨﻲ ﻭَ ﻫَﺐْ‌ ﻟﻲ ﻣِﻦْ لَدُنْکَ رحْمَة انَّکَ انْتَ الوَهّاب.» (بحارالانوار/ج۸۴) ما این رمز را نمی‌دانستیم و حضرت-علیه‌السلام- آن را به ما یاد دادند.
خدای متعال در قضیه‌ی حضرت سلیمان-علیه‌السلام- روی یک مورچه حساب باز کرد و به مورچه رسالت داد، وقتی خداوند بخواهد روی کسی حساب باز کند به قیافه، به علم، به نسب و… کار ندارد، بلکه به این کار دارد که فرد راست بگوید، پیش خدا بیاید و نقش بازی نکند؛ یکی از شهدای خیلی خوب جبهه‌ها خوابش سنگین بود و نماز صبح او قضا می‌شد، صبح بعد از آفتاب بلند می‌گفت دو رکعت نماز قضای صبح می‌خوانم، یک ذره نقش بازی نمی‌کرد و خدای متعال او را بزرگ کرد.

اگر درست پیش خدای متعال بروید، خود او همه چیز در اختیار شما می‌گذارد و لازم نیست شما چیزی پیش خدا ببرید، بردن چیزی پیش کریم خیلی زشت است. شما حضرت امام-رحمة‌الله‌علیه- را ببینید ایشان روش‌های سیاسی بلد بود؟ مطالبات سیاسی بین‌المللی داشت؟ جامعه شناسی خوانده بود؟ حکومت‌داری خوانده بود؟ قوانین رهبری می‌دانست؟ نه! اما در روایت دارد هر کس صادقانه پیش خداوند برود، خدای متعال در موضعی که آن فرد قرار می‌گیرد برای او هر چه صلاح باشد درست می‌کند و بر زبانش جاری می‌سازد، ولی اگر صادقانه جلو نرفت همه را از او می‌گیرد.

حضرت زهرا-سلام‌الله‌علیها- خانومی است که بر خانوم‌های دیگر شرافت دارد و آن‌ها باید به حضرت زهرا -سلام‌الله‌علیها- افتخار کنند؛ حضرت فاطمه- سلام‌الله‌علیها- طوری در نزد خداوند عمل کردند که خدای متعال هر چه داشت به ایشان عطا کرد. امیرالمؤمنین-علیه‌السلام- می‌فرمایند: فاطمه -سلام‌الله‌علیها- باقی مانده‌ی نبوت بود و کار به جایی رسید جبرئیل که مخصوص پیغمبر-صلی‌الله‌عیه‌واله‌وسلم- است بر فاطمه -سلام‌الله‌علیها- نازل می‌شد، آن هم نه یک بار و نه دوبار، بلکه هر لحظه بر حضرت مرضیه-سلام‌الله‌علیها- ورود داشت.
سلطان‌الواعظین در کتاب شب‌های پیشاور نوشته است جبرئیل هر وقت می‌خواست خدمت پیامبر-صلی‌الله‌عیه‌واله‌وسلم- برسد، اول مقابل خانه‌ی زهرا-سلام‌الله‌علیها- می‌ایستاد، به ایشان سلام می‌داد و از حضرت زهرا-سلام‌الله‌علیها- اجازه می‌گرفت و بعد نزد پیغمبر-صلی‌الله‌عیه‌واله‌وسلم- می‌رفت.

خود پیغمبر-صلی‌الله‌عیه‌واله‌وسلم- هم این‌‌طور بودند، وقتی زهرا-سلام‌الله‌علیها- می‌آمدند از جای‌ خود بلند می‌شدند، دست فاطمه-سلام‌الله‌علیها- را می‌بوسیدند و می‌فرمودند: هر وقت دلم برای بهشت تنگ می‌شود فاطمه -سلام‌الله‌علیها- را می‌بویم، فاطمه-سلام‌الله‌علیها- بوی بهشت می‌دهد، کدام بهشت؟ این چه بهشتی است که پیغمبر -صلی‌الله‌علیه‌واله‌وسلم- از آن صحبت می‌کند؟ اگر پیغمبر-صلی‌الله‌علیه‌واله‌وسلم-، امیرالمؤمنین-علیه‌السلام- را چند جا معرفی کردند که یکی از آن‌ها در روز غدیر بود، زهرای مرضیه -سلام‌الله‌علیها- را هر روز معرفی می‌نمودند و به هر بهانه‌ای از حضرت-سلام‌الله‌علیها- صحبت می‌کردند.
فاطمه-سلام‌الله‌علیها- چه ظرفی به خدا نشان داد که یازده فرزند و همسر ایشان امام و پدر بزگوارشان پیغمبر-صلی‌الله‌علیه‌وآله- می‌شود؟ چه کسی چنین نسبی دارد؟! پس دلتان بسیار گرم باشد به این‌که فاطمه-سلام‌الله‌علیها- را می‌شناسید و ایشان را دوست دارید.
شما یک‌سری چیزها را بنویسید و هر روز نگاه کنید، بنویسید ما چهارده معصوم-علیهم‌السلام- را دوست داریم؛ حضرت-علیه‌السلام- فرمودند: هرکس اهل‌بیت- علیهم‌السلام- را دوست داشته باشد با من محشور می‌شود.
شیطان نباید به شما بگوید چیزی ندارید؛ یک توفیق حاصل شد که بنده در روزهای پایان عمر یکی از علمای بزرگ در خدمت ایشان باشم، این عالم بزرگ یک دفترچه به من داد و فرمود: این دفترچه تا بعد از فوت من نزد شما امانت باشد؛ دیدم که این دفترچه، دفتر خواب است و تمام آن را به شمسی و قمری تاریخ زده و نوشته است که ساعت چند فلان خواب را دیده است، ایشان می‌فرمود گاهی انسان در معنویات سرد و قفل می‌شود و توفیق پیدا نمی‌کند، این خواب‌ها برای من بشارت است و دلم گرم می‌شود.
خوب است انسان کارهای خوبی که انجام می‌دهد را بنویسد، حتی امیرالمؤمنین-علیه‌السلام- نامه یا نوشته‌ای داشتند که عبادات خود را در آن می‌نوشتند، وقتی نامه به فرزند ایشان رسید حضرت-علیه‌السلام- تعجب کردند و فرمودند: ما امکان ندارد در عبادت کردن به امیرالمؤمنین-علیه‌السلام- برسیم!
شما وقتی جمکران یا حرم امام رضا-علیه‌السلام- رفتید یا ده تا احسان و یتیم‌نوازی کردید یا فلان اختلاف را حل کردید، شیطان بدجور به شما مسلط می‌شود تا شما را زمین بزند.
امام سجاد-علیه‌السلام- فرمودند: اگر نعمت زیاد دارید و می‌ترسید خدا این نعمات را از شما بگیرد، بگویید خدایا! این نعمت را برای من حفظ کن و آن را بیشتر کن، پس نترسید و خوشحال باشید؛ اگر ۱۳ روز از ۳۶۵ روز را به مسجد رفتید، خداوند را شکر کنید که بالاخره ۱۳ روز به مسجد رفته‌اید و از خداوند بخواهید آن را برای شما بیشتر کند و بگذارید شیطان از شما ناامید شود، نه این‌که غصه بخورید و ناامید شوید.
وقتی انسان در مسیر ولایت قرار گرفت خدای متعال همه چیز به او عطا می‌کند؛ زهرای مرضیه-سلام‌الله‌علیها- نزد خدای متعال چه لیاقتی نشان داد که خداوند هر چه داشت به او عطا کرد؟ در روایت است که گفته شد، یا فاطمه! هر کس را می‌خواهی شفاعت کن، بعد گفته شد هر کس که شما را دوست دارد شفاعت کن، بعد پیام آمد هر کس دوستدار شما را دوست دارد شفاعت کن؛ یعنی هر کس یک لیوان آب به دوستان ما بدهد شفاعت می‌شود.

هر فردی که فکر می‌کند به شفاعت احتیاج ندارد ایمان او ناقص است، انبیاء-علیهم‌السلام- هم محتاج شفاعت هستند و به اعمال خودشان مغرور نیستند؛ لذا اگر یک ‌بار در جلسه‌ی حضرت زهرا-سلام‌الله‌علیها- آمدید آن را یادداشت کنید که جزء افتخارات شما باشد.
الحمدلله ما در عزاخانه‌ی زهرا-سلام‌الله‌علیها- نشستیم و به مصیبت فاطمه-سلام‌الله‌علیها- دلمان می‌سوزد و اشک می‌ریزیم.

حضرت-علیه‌السلام- به شخصی فرمودند: وقتی دور هم می‌نشینید آیا حالتی پیدا می‌کنید که دلتان سوز داشته باشد؟ گفت: بله یا رسول‌الله! نه تنها دلمان می‌سوزد، بلکه این‌قدر می‌سوزیم که اشکمان هم جاری می‌شود، حضرت-علیه‌السلام- فرمودند: به شما بشارت می‌دهم که شب جان دادن همه‌ی ما بالای سر شما می‌آییم، جبرئیل و‌ فرشته‌ها هم می‌آیند و خودمان به جای شما جواب می‌دهیم.

وقتی که خانوم زهرا سلام‌الله‌علیها-، امام حسین-علیه‌السلام- را باردار بودند به پیغمبر-صلی‌الله‌علیه‌واله‌وسلم- فرمودند: یا رسول‌الله! فرزندم با من حرف می‌زند و قضایایی را می‌گوید که ضربان قلبم زیاد می‌شود، حضرت-صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم- فرمودند: دخترم! این حسین-علیه‌السلام- است که در کربلا با لب تشنه شهید می‌شود و حضرت-صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم- تمام جریان کربلا، مصیبت‌ها و اسارت را برای ایشان می‌گوید، فاطمه-سلام‌الله‌علیها- گریه کردند، آهی کشیدند و به رسول‌خدا-صلی‌الله‌علیه‌واله‌وسلم- فرمودند: یا رسول‌الله! خدا شهادت حسین-علیه‌السلام- مرا قبول کرده است، ولی سؤالم این است که آیا شما زنده هستید که عزادار حسین-علیه‌السلام- باشید؟ رسول خدا-صلی‌الله‌علیه‌واله- فرمودند: نه دخترم! حضرت زهرا-سلام‌الله‌علیها- فرمودند: پدر ایشان است؟ حضرت-صلی‌الله‌علیه‌واله- فرمودند: نه دخترم! فاطمه-سلام‌الله‌علیها-فرمودند: من هستم که عزادار فرزندم باشم؟ پیامبر-صلی‌الله‌علیه‌واله- فرمودند: نه! فاطمه-سلام‌الله‌علیها- دوباره پرسیدند، برادرش حسن-علیه‌السلام- است؟ حضرت فرمودند: نه! زهرا-سلام‌الله‌علیها- تا این حرف را شنیدند از حال رفتند و بعد که به هوش آمدند، فرمودند: یا رسول‌الله! پس عزادار پسرم کیست؟ حضرت-صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم- ایشان را دلداری دادند و فرمودند: زهرای من! مردمانی می‌آیند که از نسل سلمان هستند، پیرمردها، پیرزن‌ها،جوان‌ها و بچه‌های آن‌ها دور هم می‌نشینند و برای عزای پسرت حسین گریه‌ها می‌کنند، آن‌قدر فاطمه-سلام‌الله‌علیها- به این وعده‌ی پیغمبر-صلی‌الله‌علیه‌واله‌وسلم- خوشحال شدند که به پیغمبر -صلی‌الله‌علیه‌واله‌وسلم- فرمودند: یا رسول‌الله، می‌خواهم این عزاداران را در اعمالم شریک کنم، حضرت-صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم- فرمودند: زهرا جان! من هم آن‌ها را در اعمالم شریک کردم، علی-علیه‌السلام- فرمودند: من هم آن‌ها را شریک کردم.
حالا این کم چیزی است؟! گریه کردن شما دروغ است؟! سوختن شما دروغ است؟! نشستن در مجلس حسین-علیه‌السلام- دروغ است؟!

وصلی‌الله‌علی‌محمد‌وآله.