۸۸*پدر یکی از این آقایان کرجی، پسرش را فرستاده بود طلبه شود ! آن موقع کسی چیزی گیر نمیآورد که بخورد؛ اما ما هر موقع به حجرهی این طلبه میرفتیم، میدیدیم در حال خوردن بهترین غذاست، یا چلو کباب بود یا قرمه سبزی و مرغ و… غذاهای شاهانه میخورد. گفتم تو از کجا میآوری اینها را میخوری؟ گفت پدرم به من یاد داده که خودت را به خدا پلو خور نشان بده، اگر نان خور نشان دهی تا آخر نان خور می مانی. گفت من ولو شده قرض بکنم، ولی خودم را به خدا پلو خور نشان میدهم.